ایران: صادق هدایت ۲۸ بهمن سال
۱۲۸۱ در
تهران به دنیا آمد و بعدها به یکی از نویسندگان، مترجمان و روشنفکران سرشناس
ایرانی تبدیل شد که آوازه آثارش همانزمان از مرزهای جغرافیایی ایران بیرون رفت و
رمانی مثل «بوف کور» توانست معرف داستان نو و البته تازه پاگرفته ایرانی باشد که
هدایت یکی از بنیانگذاران آن بود. بعد از جمالزاده، هدایت، بزرگ علوی و صادق چوبک
بودند که پرچمداران داستاننویسی نوین ایرانی لقب گرفتند و آیندگان را وامدار هر
آنچه نوشتند کردند. اگر چه رمان «بوف کور» هدایت مشهورترین و البته درخشانترین
اثر ادبیات داستانی او و ادبیات داستانی معاصر ایران به حساب میآید اما هدایت نیز،
مثل بسیاری از همدورهایها و همقطارانش در ترجمه و تحقیق ید طولایی داشت و
کارهای ارزشمندی از خود به جا گذاشت. هدایت که زبان پهلوی میدانست آثاری از متون
کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن ترجمه کرد و به مدد دانش زبان فرانسهاش آثاری از
آنتوان چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را هم ترجمه کرد و از
آثار کسی مثل کافکا بسیار الهام گرفت و میشود نزدیکی و قرابت بسیاری بین این دو
نویسنده دید. صادق هدایت ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در
پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
هدایت در دورهای زندگی کرد که نویسندهها همهفنحریف بودند و اگر
نگاهی به لیست نویسندگان و اهالی فرهنگ آن دوره بیندازیم با این ویژگی عمومی روبهرو
میشویم که آنها صرفاً در یک رشته و یک فن، قلم نمیزدند و مثل حکمای قرون پیش از
خود، در امور دیگر نیز دستی داشتند که از آنها چهرههایی جامعالاطراف میساخت.
بهعنوان مثال کسانی مثل شاملو، آلاحمد و... هم نویسنده، هم مترجم و
هم محقق و پژوهشگر بودند و اتفاقاً در همه این حوزهها نیز به سبب اشراف، سواد و
بینش خوبی که داشتند خوش درخشیدند و آثاری قابل توجه و ماندگار از خود به یادگار
گذاشتند. امروز ما کمتر شاهد چنین مسألهای هستیم و این موضوع برآمده از شرایط
خاص تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن دوره بود و طبیعی است که امروز مثل آن روزگار نباشد
و هر دورهای ثمره و حاصل بروز و ظهور اتفاقات همان دوره است. صادق هدایت در ترجمه
هم بسیار کار کرده بود و آثار شاخصی را ترجمه کرد از قبیل آثار کافکا که روی خود
او هم تأثیر بسیاری داشت و این تأثیر را میتوانیم در خلال آثار او بازشناسی کنیم.
ترجمههای هدایت، مانند بسیاری از ترجمههای دوره خود، بیش از آنکه
ترجمه باشند، تألیف هستند و برآمده از ذوق ادبی مترجم.
این مسأله نیز بسیار طبیعی است و ما در مورد شاملو و چهرههای شاخص
دیگر ادبیات معاصر هم این نکته را میبینیم. شاید ترجمه شاملو از لورکا یا هدایت از
سارتر و کافکا، ترجمههای عین بهعین و دقیقی از زبان مبدأ نباشند، اما ترجمههای
دلچسب و شیوایی هستند که امضای خاص خود را دارند و ما امروز کافکا را با هدایت و
لورکا را با شاملو میشناسیم.
هدایت همکاریهای خوبی با حسن قائمیان هم داشت و در دورهای هم ترجمه
و تقریظهایی با هم داشتند که آثار بسیار خوبی از آب درآمد و هنوز هم خوانده میشوند
و ماندگاری خود را حفظ کردند.
امروزه، ما با دورهای طرف هستیم که همه چیز بسیار تخصصی شده و هر کسی
در رشته و حوزهای تخصص دارد و بیشک آن زمان، رفتوآمد به کشورهای دیگر و نشست و
برخاستهای ادبی با چهرههای هنری و فرهنگی به رشد و پیشرفت جامعه فرهنگی کشور کمک
میکرد و امروز زمانهای است که همه چیزش مربوط به دوره و شرایط خودش است و نمیشود
امروز بهدنبال کسی مثل هدایت گشت و گفت چرا کسی دیگر مثل هدایت به دنیا نمیآید.
هدایتهــــا محصول دوران خـــــــــــــود بـــــــــــودند.