همانطور که میدانید در سالهای گذشته کتابی با عنوان بیشعوری از خاویر کرمنت ترجمه و منتشر شد که چاپهای بیشماری داشته و خوانندگان بسیار. نویسنده در این کتاب به زبان خیلی ساده و واقعی و تجربی نمونههای بسیارزیادی از رفتارهای به اصطلاح بیشعوری را مورد بحث قرار داده و در پایان هر چند اذعان داشته که درمانی برای آن وجود ندارد ولی به هر حال کوشیده تا به خواننده در این خصوص آگاهی بدهد و صفات به اصطلاح آدمهای بیشعور را برشمارد. اما نکته قابل توجه آن است که به دلیل همان صفت بیشعوری، آدمهای بیشعور این کتاب را نخواهند خواند و اگر هم بخوانند آن صفات را به خود نسبت نخواهند داد و لذا این آدمهای باشعور و حساس هستند که ممکن است از سر تحقیق و تدقیق این کتاب را بخوانند و سعی کنند موارد احتمالی بیشعوری خود را اصلاح کنند. بنا بر این، این موضوعی پارادوکسیکال و پیچیده است و حل آن به این راحتیها میسر نیست. پس نتیجه میگیریم که مشکل بیشعوری همچنان در وضع و حال خود باقی میماند، چرا که شما نمیتوانید به یک آدم به اصطلاح بیشعور ثابت کنید که بیشعور است، همان طور که به یک آدم دیوانه نمیتوانید اثبات کنید که دیوانه است. فقط شاید برخی ساختارهای انضباطی اجتماعی و قوانین و مقررات رفتاری در جامعه بتواند به صورت قهری تا حدی درجه و میزان بیشعوری آدمها را کنترل کند ولی رفع کامل و مطلق آن از دست هیچ کس ساخته نیست و به امر وراثتی و سرشتی و ذاتی آدمها رجوع دارد که آگاهی از آن و چرایی آن هم شاید فقط دست خدا باشد و از سنت او ناشی شود. در هر حال کتاب بیشعوری کتابی خواندنی است و اطلاعات خوبی درباره رفتار فردی و اجتماعی انسان به ما میآموزد.