مثنوی معنوی در نظر اول کتاب پیچیدهای نیست؛ داستانها و حکایتهایی که درسهای اخلاقی و عرفانی جابهجای آن پیداست، داستانهایی که به قصههای کودکان میماند و قهرمانهایش خرگوش و شیر و طوطیاند: «بود بازرگان و او را طوطیی/ در قفس محبوس زیبا طوطیی...». این سادگیِ در نظر اول، تاحدی است که در زمان خودِ مولانا کسانی مثنویِ او را کتابی سست و سطحی میخواندند که اسرار بلند و نکات عمیق عرفانی ندارد: «این سخن سست است یعنی مثنوی، قصهی پیغمبر است و پیروی/ نیست در وی ذکر و اسرار بلند، تا دوانند اولیا آن سو کمند...». اما کافیست چند صفحه و حتی چند بیت از همین «کتاب داستان» را بخوانید تا ببینید فهمش واقعاً آسان نیست، و طُرفه آنکه به دلیل همین داستانی بودن، مثنوی پر است از رمز و تمثیل و استعاره و نیز ارجاعهای فراوان به داستانهای دیگر، ازجمله داستانهای قرآنی. افزون بر این، کلمات دشوار و نامأنوس عربی و ترکی و حتی یونانی هم در آن کم نیست، کلماتی که امروزه کاربردی ندارند و معلوم نیست در زمان خود مولوی هم چندان پُرکاربرد بوده باشند. اینها و چیزهایی دیگر (مانند تداعیهای ذهن سیّال و خیال موّاج مولانا در مثنوی) خواندن و فهمیدن این کتاب را دشوارِ آساننما کرده است.
کتاب مثنوی منثور سپهر، نوشتهی مهدی دادیزاده، قرار است پارهای از این موانع را از پیش پای خواننده بردارد و درعینحال قصد ندارد این کار را به سبک شرحهای تخصصی و پرطول و تفصیل و ـ گاه دشوارتر از خودِ متن ـ انجام بدهد.
نویسنده از اولین تجربههای مواجههاش با مثنوی نوشته است؛ یعنی زمانی که در اواخر دههی چهل شمسی در جلسات مرحوم عبدالله واعظ، مدرس مثنوی و معلم معنوی تبریزی، شرکت میکرد: «هرچه بیشتر میخواندم کمتر میفهمیدم. چه بسیار واژهها و جملههای دشواری که معنای آنها را نمیدانستم و نکتههای ادبی و عرفانی که برایم ناآشنا بودند. در روخوانی بعضی از بیتها مشکل داشتم و ابیات عربی کلاً برایم نامفهوم بود. ناچار به جستوجوی کتابی آسانخوان برای فهم ابتدایی مثنوی پرداختم، اما سالهای سال این جستوجو بینتیجه ماند...»(ص۵). این سابقه در کنار دانشاندوزی و مؤانست با مثنوی در سالهای پسین، مؤلف را بر آن داشته تا با رجوع به شرح و تفسیرهای قدما و معاصران، کتابی بنویسد و کار را برای نوآموزان مثنوی آسان کند. «تدوین متنی آسانخوان برای این کتاب که نثرش ساده و روان باشد و از بهکاربردن لغات دشوار بپرهیزد و بهجای کلمات قدیمی و نهچندان رایج، معادلهای امروزین بهکار برد، ضروری به نظر میرسید تا خوانندگانی که میخواهند وارد فضای مثنوی شوند در مراحل اولیه از آن استفاده نمایند»(ص۱۷).
دادیزاده تفاوت کار خود را با معدود کارهای مشابه دیگر این گونه توضیح داده است «هرچند نثرهایی چه بر کل مثنوی و چه بر داستانهای آن نوشته شده است اما اغلب این نثرها یا متن را به همراه ندارند یا متن و نثر هر کدام جداگانه در یک قسمت از کتاب آمده است و دسترسی خوانندهی نثر به متن و خوانندهی متن به نثر، سهولت کافی ندارد».(ص۱۷) شیوهی کتاب اینگونه است که ابتدا بیتی از مثنوی میآید و در زیر آن معنای بیت با نثری ساده بیان میشود. در پانویس هر صفحه هم معنی لغات دشوار یا عبارات قرآنی مندرج در ابیات ذکر میشود.
صاحب مثنوی منثور مقدمهای نیز بر کتاب نگاشته و با ذکر اشاراتی تعلیمی و تاریخی، مثنوی را به خوانندهی مبتدی ـ و خوانندهی مبتدی را به مثنوی! ـ معرفی کرده است. از مزایای کتاب، که نمیتوان نادیدهاش گرفت، مبنا قراردادن تصحیح جدید و مهم مثنوی استاد محمدعلی موحد است. یک ویژگی جالب تصحیح موحد آن است که جاهایی که مولوی از مسیر اصلی فاصله میگیرد و به مباحث دیگر گریز میزند، با خط فاصله مشخص شده است تا خواننده سررشتهی کلام را از دست ندهد و بتواند سیر اصلی داستانها را دنبال کند.
در حال حاضر، دفتر اول از این مجموعه منتشر شده است و نویسنده مشغول تحقیق و نگارش دفترهای بعدی است. برای ایشان طلب همّت میکنم و امیدوارم در کار مثنوی منثورشان منصور باشند.
مثنوی منثور سپهر، مهدی دادیزاده، ناصرالدین، چاپ اول ۱۳۹۸، ۵۸۸صفحه، ۶۰ هزار تومان