آنتوان چخوف، این نجیبترین نویسنده کلاسیک روس، قبل از هر چیز یک پزشک بود و هرچند بنا به قول مشهور اولین اثر ادبیاش را در اولین سال تحصیل خود در رشته پزشکی دانشگاه مسکو آفرید و پس از فراغت از تحصیل طب، به صورت جدی به ادبیات روی آورد، اما بنا به انساندوستی عمیق ودیعه نهاده شده در ذات نجیب خود، از حاصل آموزش رسمی خود در کمک به مردم نیازمند مضایقه نکرد و بلافاصله پس از اخذ دیپلم پزشکی، برای طبابت به شهرهای اطراف مسکو رفت.
تاثیرات ارتباط او با بیماران از اقشار مختلف مردم در آثار ادبیاش به حدی است که خود به موضوع تحقیق و پژوهش ادبیات شناسان روس و دیگر پژوهشگران ادبی تبدیل شده است.
۸ سال پس از آنکه چخوف جامه طبابت به تن پوشیده بود و در ملیخووا، دهکدهای نه چندان دور از مسکو به طبابت و در عین حال آفرینش شاهکارهای ادبیاش مشغول شده بود، روسیه همچون بسیاری از کشورهای دیگر، درگیر بیماری فراگیر و اپیدمی وبای سالهای ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۴ شد که جان ده ها هزار نفر را گرفت.
روایت غم انگیز این روزهای چخوف در نامهای که در ۱۶ آگوست ۱۸۹۲ از ملیخووا به دوست ناشرش الکسی سووارین نوشته است و در آن از دست کشیدن از هر گونه آفرینش ادبی تا رخت بستن این بیماری مهلک سخن گفته است، به خوبی هویداست.
چخوف در آغاز نامه با شماتت دوستش که یا نامههای قبلی او را دریافت نکرده است یا توصیفات مفصل او از میزان وحشتناک بودن بیماری وبا را جدی نگرفته است، از لحن بیتفاوت آخرین نامه او گلایه میکند و در ادامه نامه به شرح رنجی که به عنوان پزشک از اپیدمی وبا در ملیخووا و نواحی اطراف میبرد میپردازد.
او که از جان کندن و از دنیا رفتن بیماران مبتلا به وبا سخت افسرده و غمگین است، چرا که در ۲۵ آبادی اطراف جز او و یک دستیار که به تعبیر ظریف آمیخته با طنزی تلخ (که ویژگی غالب آثار چخوف است) حتی سیگارش را هم با اجازه او میکشد، هیچ پزشکی نیست از مرارت و احساس گناه عمیق خود در این واویلای بیماری مرگبار وبا میگوید.
و البته از این که در این شرایط فرصت اشتغال به ادبیات، این عشق جاودان اش را ندارد سخت گرفته و محزون است و در پایان نامه خطاب به دوستش مینویسد:
«هروقت از روزنامهها خبردار شدی «وبا» پایان یافته است
بدان که من دوباره نوشتن را آغاز کردهام. فعلاً مرا نویسنده مپندار. دو گنجشک را
با یک سنگ نمیتوان زد».
اپیدمی وبا در اواخر قرن نوزدهم در روسیه محکی دیگر بود
بر انساندوستی عمیق نویسندهای بزرگ که خود دست کم ۲۰ سال از عمر
کوتاه ۴۴ ساله خود را با بیماری نفس گیر و مهلک «سل»
دست و پنجه نرم کرد.
متن نامه چخوف به دوستش را در لینک زیر به روسی بخوانید:
http://izbrannoe.com/news/mysli/chekhov-o-nelegkoy-dole-vracha-vo-vremya-epidemii/