ماه
مبارک رمضان دیگری از عمر ما در حال رسیدن به نقطهٔ پایان و غروب خویش
است. از خاندان پیامبر نقل است که نگویید رمضان بلکه بگویید ماه مبارک
رمضان زیرا این ماه نزد خدا احترام زیادی دارد. (درکل تمام چیزهایی که به
خدا نسبت داده شده حرمت دارد مثل کتاب الله، بیت الله، این ماه هم که
شهرالله است).یا نگویید ماه رمضان گذشت، زیرا ماه مبارک رمضان
هست، بله در واقع عمر ماست، که گذشت، و نیز گفتهاند اگر انسان مؤمن بداند
این ماه چیست و خدا چه چیزهایی در این ماه به بندگان مؤمنش میدهد، آرزو
میکرد کاش تمام روزهای سال ماه مبارک رمضان میبود.آری، حال
مؤمن در این روزهای آخر ماه خدا، حالت غربت، دلتنگی و نگرانی کسی است که به
زودی عزیزی را از دست میدهد و سعی میکند از لحظه لحظهٔ باقیماندهٔ آن
بهرهٔ کافی و وافی ببرد.
اما بنده برای حال خویش به این سخن سعدی علیه الرحمه مترنمم که:
افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت
شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم
امیدوارم
در این ماه خدا از سر تقصیرات همه درگذشته باشد و همانطور که روزهای اول
ماه نوشتم در این ماه پشت و پناه تهیدستان بوده باشیم و با زاد و توشه
مناسب باقیمانده عمر خویش را طی کنیم که فرمودند: بقیهٔ عمر انسان را قیمتی
برایش نیست، یعنی قابل قیمتگذاری نیست، و همهٔ ما از شفاعت گل سرسبد
آفرینش حضرت ختمی مرتبت برخوردار شویم والا که کردار ما باعث زشتی ما خواهد
بود و گناه مشاطه (به قول امروزیها: آرایشگر) را نیست.