بخشی از دستاوردهای تاریخادبیاتنویسیِ دورانِ جدید، مرهونِ برنامهریزی برای تدوینِ کتبِ وزارتِ معارف، در سرآغازِ سدهی اخیر بودهاست. این آثار را، که اغلب متأثّر از سنتِ تذکرهنویسانِ زبانِ فارسی است، بزرگانی همچون فروزانفر (تألیف ۱۳۰۹) همایی (تألیفِ ۹_۱۳۰۸) و رضازادهی شفق (۱۳۱۳) تدوینکردهاند. و البته که ادبیاتِ کهنِ ایران در کانونِ توجّهِ این گونه آثار بوده است. گرچه در اثرِ فروزانفر («منتخباتِ ادبیاتِ فارسی») اساساً سخنی از ادبیاتِ پساز عصرِ تیموری بهمیان نیامده، اما همایی و بهخصوص رضازادهی شفق، تاحدی به شعرِ سبکِ هندی و بهویژه صائب توجهداشتند. رضازادهی شفق، بهخلافِ همایی، از ستایشگرانِ شعرِ بیدل در دورانِ اخیر نیز بودهاست.
و این درحالی است که پساز عصرِ مشروطه، نخستینبار (۱۳۰۱) محمدعلیِ تربیت (متوفی به ۱۳۱۸ ه. ش) نخست در مقالهی «صائبِ تبریزی» (منتشرشده در مجلهی «معارف») و بعدها (۱۳۱۱) در مقالهی «یک صفحهی مختصر در رسالهی قرنِ حادیعَشَر» به معرفی و ستایش از شعرِ صائب پرداخت. حیدرعلیِ کمالیِ اصفهانی (۱۳۲۵_۱۲۵۰ ه. ش) نیز سالِ ۱۳۰۵ گلچینی از شعر صائب را («منتخباتِ صائب» چاپِ «موسسهی خاور») منتشرکرد. نیما در نامههایش از این اثرِ کمالی یادکردهاست. کمالی البته درکنارِ معرفی و ستایشِ از شعرِ صائب، نگاهی آسیبشناسانه به بیان و بلاغتِ شعرِ او دارد.
اگر اصالتاً تبریزی و اصفهانیبودنِ صائب، در تلاشهای تربیت و کمالی برای شناخت و معرفیِ او بیتأثیری نبودهباشد، احتمالاً اصفهانیبودنِ علّامه همایی نیز در این تعلقِخاطر، چندان بیتأثیر نبودهاست.
علامه همایی گرچه در «تاریخِ ادبیاتِ ایرانِ» (دو جلد، ۹_۱۳۰۸)، همچون ملکالشعراء بهار، «شعر و فلسفه و عرفانِ» عصرِ صفوی را «منحط» ارزیابیمیکند، اما همچنان مولفههایی از شعرِ عصرِ تیموری را در شعرِ سبکِ هندی ساری و جاری، و بههمینسبب، شعرِ شاعرانِ این عهد را تاحدی قابلِتوجه میداند. همایی شعرِ صائب را «لااقل» بهسببِ «استحکامِ الفاظ» قابلِ ستایش میداند؛ حالآنکه به باورِ او، شعرِ بیدل از همینمایه امتیاز نیز بیبهره است. و گویا این نخستینباری است که از میانِ ادبای معاصر (البته در ایران) کسی نامی از بیدلِ دهلوی بهمیانمیآورَد. و از نمونههایی که همایی، در بخشِ «تعقیدهای لفظی و معنویِ» کتابِ «فنونِ بلاغت و صناعاتِ ادبیِ» خویش، از شعرِ صائب برمیگزیند (صص ۱۹ و ۳۲) آشکار است که او نیز همچون کمالی، مضمونپردازیها و نازکخیالیهای مفرطِ صائب را در شعر نمیپسندیدهاست.
نکتهی دیگر که شاید برای جوانترها جالب باشد، شناساییِ سنگِ قبرِ این شاعرِ «خلّاقالمضامین» از سوی علامه همایی است. همایی سالِ ۱۳۱۷ این سنگِ قبر را در باغی مشهور به «قبرِ آقا» که آن سالها جهتِ موقوفاتِ مسجدِ لنبان، اجارهدادهمیشد، بهاتفاقِ باغبانِ همان باغ، شناساییکرد. ازقضا این باغ در محلهی عباسآباد، که سکونتگاهِ تبارزهی (تبریزیهای) اهلِ اصفهان بود، واقعشدهاست. در این باغ، دو فرزند و یکی از نوادگانِ صائب نیز مدفون اند. تاریخِ ساختِ سنگِ قبرِ صائب سالِ ۱۰۸۷ ه. ش (درست یکسال پس از درگذشتِ او) است و این بیت صائب نیز بر آن حک شده:
محو کی از صفحهی دلها شود آثارِ من؟!
من همان ذوق ام که مییابند از گفتارِ من
زندهیاد گلچینِ معانی، که او نیز از نخستین ستایشگرانِ ادبیاتِ عصرِ صفوی در دورهی حاضر بود، حدودِ دهسالِ بعد، با پیگیریهای فراوان توجه مدیرانِ فرهیخته و ادیبانِ بزرگِ پایتخت را به خاکجای صائب برانگیخت. درنهایت، سالِ ۱۳۴۲ ساختِ این آرامگاه آغازشد و سالِ ۱۳۴۷ بهسامانرسید و افتتاح شد. علامه همایی که خود شعر نیز میسرودند و «سنا» تخلص میکردند، مادّهتاریخی برای مقبرهی صائب سرودند:
بهنامایزد که با تأییدِ الطافِ خداوندی
مرادِ اهلِ دل حاصل به کرداری مناسب شد
«سنا» پا در میان بنهاد و گفت از بهرِ تاریخش
اساسِ طرحِ این آرامگه از فکرِ صائب شد
مادّهتاریخِ مصراعِ پایانیِ شعر، برابر است با سال ۱۳۸۴ ه. ق (= ۱۳۴۲ شمسی)؛ که مصادف است با سالِ آغازِ بنای مقبرهی صائب.
درادامهی همین تلاشها است که دهههای چهل وپنجاه، شاهدِ توجهِ روزافزون به شعر صائب هستیم؛ اندکاندک ادیبان و شاعرانِ فراوانی به پژوهش دربارهی صائب میپردازند و به پیرویِ از شعرِ او شعر نیز میسرایند؛ و بهتدریج غزل امروز، رنگی از بلاغتِ شعرِ صائب و بعدها بیدل را بهخود میگیرد