اعتماد: مساله
نامگذاری(Naming) یکی از دشوارترین و پیچیدهترین مسائل فلسفی است، منظور نامگذاری
روی یک شیء یا فعالیت است. صورتمساله به شکل خیلی ساده و سرراست این است: چه ویژگیهایی
به ما اجازه میدهد که یک شیء را مثلا میز بنامیم؟ در نگاه نخست پاسخ گفتن به این
سوال ساده است. مثلا در لغتنامه دهخدا در کنار تعریفهای متعدد برای میز یکی هم این
است:«کرسی را گویند که بر بالای آن طعام گذارند و بر کرسی دیگر نشسته آن طعام را
بخورند.» بخش اول این تعریف یعنی «کرسی» نوعی همان گویی است یعنی میتوان پرسید که
خود کرسی یعنی چه؟ و بخش دوم هم تنها به یکی از کارکردهای میز اشاره دارد، زیرا میزهای
بسیاری هستند که اصلا برای غذا خوردن مورد استفاده قرار نمیگیرند. به عبارت دیگر یافتن
یک تعریف جامع و مانع برای یک شیء دمدستی مثل میز به نظر کار محالی میآید. این
آزمایش را در مورد نام هر موجود و فعالیت دیگری هم میتوان به کار برد. مثلا لودویگ
ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی نشان داد که هیچ تعریف مشخصی برای مفهوم «بازی» نمیتوان
ارایه کرد و هر تعریفی با هر تعداد ویژگی ارایه شود، باز میتوان مثال یا نمونههایی
از «بازی» ارایه کرد که آن ویژگی را ندارد.
وقتی نامگذاری اشیا و فعالیتهایی دمدستی و به نظر
آشنا مثل میز و بازی اینقدر دشوار و سخت است، تکلیف مفاهیم و مضامینی پیچیده و
انتزاعی مثل روشنفکر پیشاپیش آشکار است. به راستی چه کسی میتواند برای روشنفکر یک
تعریف جامع و مانع ارایه دهد که شامل فهرستی از ویژگیهای مشخص باشد تا براساس آن
بتوان گفت که هر کس این ویژگیها را داشت، روشنفکر است. البته همچنان در مورد میز
و بازی، تعاریف بسیاری ارایه شده و بسیاری از صاحبنظران و محققان، ویژگیها و
مختصاتی را برای روشنفکری برشمردهاند. برای نمونه گفته
شده، مفهوم روشنفکر یک مفهوم جدید یعنی متعلق به روزگار متجدد است و بر کسانی
اطلاق میشود که اهل اندیشه و فکر هستند، عموما در محل تلاقی 3 مرز دولت، جامعه و
دانشگاه قرار میگیرند، آنچه را حقیقت میدانند با مردم و دولت در میان میگذارند،
با کسی تعارف ندارند و حرف و اندیشهشان را در حوزه عمومی مطرح میکنند و در نتیجه
مخاطبان ایشان همگان هستند، هم ارباب قدرت رسمی، هم جامعه و هم دانشگاهیان.
تا اینجا به ویژگیهای عمومی جایگاه روشنفکر اشاره شد
اما میتوان پرسید آیا هر کس چنان باشد که آمد، روشنفکر است یا روشنفکر موظف است
دغدغههای خاصی هم داشته باشد؟ برای مثال آیا کسی که متخصص زیستشناسی است و مباحث
زیستشناختی را در فضای عمومی مطرح کند یک روشنفکر است؟ چنین فردی دانشوری است که
به زبان عموم میگوید و مینویسد و کارش تا جایی که به سادهسازی بیحد و اندازه
مطالب علمی نکشیده و بدل به شارلاتانبازی نشده، ارزشمند و قابل تقدیر است اما
قطعا از دید همگان روشنفکر خوانده نمیشود. بنابراین شاید ضروری است که تبصرهای
بر تعریف فوق زد و افزود، روشنفکر کسی است که به مسالهها و دغدغههای عمومی جامعه
در شرایط اکنونی توجه میکند و ترجیحا بیواسطه و شاید هم باواسطه درباره آنها سخن
بگوید یا بنویسد یا کار هنری انجام دهد. یعنی اگر امروز مشکل جامعه مسائل اقتصادی
است، شاعری که در حوزه عمومی درباره زیبایی طبیعت و گل و گیاه شعر بسراید، فینفسه
یک روشنفکر نیست، اگرچه ممکن است، شاعر توانمند و خلاق و چیرهدستی باشد همچنین
است فیلمسازی که در فضای اختناق سیاسی، فیلم علمی- تخیلی میسازد یا...
.
بنابراین روشنفکر، صاحب فکر و اندیشهای است که تا سر حد
امکان بدون تعارف و مجامله، آنچه را در حوزه عمومی، حقیقت مییابد برای حوزه عمومی
بیان میکند، خواه به صورت نوشتن یا گفتن یا ساختن و خلق یک اثر هنری یا... اما در
همین تعریف هم باید دقت به عمل آورد که روشنفکری با همه این ویژگیها، صفت ذاتی و
جدا نشدنی یک فرد یا گروه خاص نیست. یعنی ای بسا فردی در دوره یا دورههایی از
زندگیاش روشنفکر باشد و در دورهای دیگر نه. بنابراین شاید دقیقتر آن باشد که
چنانکه برخی نویسندگان تاکید کردهاند به جای روشنفکر از کار روشنفکری سخن گفت و
تعریف فوق را مطابق با آن چنین بازنویسی کرد: کار روشنفکری، کار فکری نقادانه در
حوزه عمومی درباره دغدغههای عموم و برای آنهاست. روشن است که در این تعریف دو
مفهوم «کار فکری» و «حوزه عمومی» به همان اندازه که محوریت دارند، مبهم نیز هستند،
چراکه بسیاری ممکن است بپرسند که مراد از کار فکری نقادانه چیست و حوزه عمومی به
چه معناست؟
اینجاست که مساله دشوار «نامگذاری» بار دیگر خودنمایی میکند.
راهحلی که فیلسوفان برای رفع این مشکل ارایه کردهاند «نشان دادن» است. نشان دادن
یعنی به جای ارایه تعریفهای انتزاعی و تجریدی و فرمول کلی، مثالهایی نشان دهیم
از آنچه به اتفاق کار روشنفکری خوانده میشود، همچنان که راهحل نهایی برای پاسخ
دادن به کسی که همه تعریفهای «میز» را نامناسب میشمارد این است که نمونههایی عینی
از میز را به او نشان دهیم. این راهحل شاید در نظر نخست سادهانگارانه به نظر
برسد اما به نظر چاره دیگری نیست. در مورد تعریف کار روشنفکری نیز بهرغم تلاشهای
فوق شاید تنها راهحل، نشان دادن نمونههایی عینی و مورد اتفاق از کار روشنفکری
باشد. بر این اساس مصداق یا مصادیق سایر کارهای روشنفکری را برحسب «شباهت خانوادگی»
با مصادیق مذکور میتوان بازشناسی کرد اما اینکه شباهت خانوادگی چیست و چه معنایی
دارد، سخن دیگری است که تفصیل آن مجالی دیگر میطلبد.