در چند دههٔ گذشته آثار بسیاری دربارهٔ زندگی و شعر و اندیشهٔ مولانا نوشته شده است. بخش قابل توجهی از این آثار، نتیجهٔ کار و کوششِ محقّقانِ غربی بوده که سهم مهمی در شناساندنِ مولانا و تحلیل و توصیفِ افکار و آموزههای او داشتهاند؛ کسانی همچون رینولد الن نیکلسون، آن ماری شیمل و ویلیام چیتیک. در میانِ استادان و محقّقانِ ایرانی نیز، بزرگانی بودهاند که عزم و همت کردهاند به تحقیق در آثار مولانا و شرح و تحلیلِ آراء و اندیشهها و تعالیمِ او. کسانی همچون بدیعالزمان فروزانفر و جلالالدین همایی و عبدالحسین زرینکوب که در این طریقِ مبارک، جایگاهی ویژه دارند و نقشی ماندگار ایفا کردهاند.
به باورِ نویسندهٔ این سطور کتابِ «مولوی نامه» نوشته استاد همایی جزو منابع مفید و پُرمایه و معرفتبخش در قلمرو مولوی پژوهی است.
در این یادداشت به چند نکته دربارهٔ اهمیت و ارزش این کتاب اشاره شده است، به این امید و اشتیاق که دوستدارانِ مولانا و مشتاقانِ فهمِ کلامِ او، این کتابِ گرانقدر را دریابند و از مطالعهٔ آن بهرهها بگیرند.
۱-مؤانستِ طولانیِ مؤلف با مثنوی
حقیقت این است که دربارهٔ نوابغ و نوادری همچون مولانا نمیتوان با یک یا دو بار مطالعهٔ مثنوی و دیوان کبیر، کتابِ جامع و مفیدی نوشت.
در این طریق ضرورت دارد روزها و ساعتهای بسیاری از عمر را صرفِ همنشینی با سخنانِ مولانا کرد، تا دریچههای فهم و درکِ عمیقِ متن به روی محقق گشوده شود. مثنوی کتابی است که با مطالعهٔ سرسری و شتابناک، از حجابِ ابهام بیرون نمیآید و درهای فهمِ خود را به روی مخاطب نمیگشاید. جویندهٔ مشتاق باید به این کتابِ عظیم بیاویزد و اندیشهٔ خود را با عبارات آن بیامیزد تا واقعهٔ مبارک اُنس و محرمیت میسّر شود.
استاد همایی به گواهِ مقدمهای که بر کتاب «دز هوش ربا» نوشته، از کودکی به مطالعهٔ مثنوی مشتاق و با سخنِ مولانا مأنوس بوده است: «کودکی پنج شش ساله بودم که گاه گاه آوازِ دلنوازِ مثنوی را از معاشران و مصاحبانِ صاحبدلِ عارف مسلکِ پدرم و عموهایم که مجلسِ اُنس و حال با یکدیگر داشتند در خانه میشنیدم و بیاختیار به سوی آن آهنگِ دلپذیر میگراییدم؛ از آن روزگار باز تا کنون همه وقت با آن کتابِ شریف که به حق و حقیقت، معراجِ جان و «نردبانِ آسمان» و «سحرِ سخن» و «روحِ نو در قالبِ حرفِ کهن» است، مأنوس؛ و پیوسته با نوای جانپرور و سازِ چنگِ روحنوازِ اشعارش همدم و دمساز بودهام»
۲- چاشنیِ ذوق و شیواییِ نثر
تحقیق و نوشتن دربارهٔ آثار بزرگِ ادبی، علاوه بر داشتنِ اندیشهٔ کاوشگر و دیدِ سنجشگر و ذهنِ پرسشگر، به ذوق و زیباییشناسی نیز نیاز دارد. بسیاری از آثاری که در زمانهٔ ما در زمینهٔ تحقیق در متون بزرگ ادبی نوشته میشود، مبتلا به بلای خشکی و سردی در نثر، و فقدانِ ذوق، و کمبودِ پویایی و نشاط در نوشتار است. کتابها و مقالاتی که به سببِ عبوس بودنِ قلمِ نویسنده، خواننده را به اشتیاق و شعف و طلب برنمیانگیزد و او را مشتاق و عطشناک نمیسازد.
شادروان همایی همچون بسیاری از اقرانِ زمانهٔ خود، روحیهٔ تحقیق را به چاشنیِ ذوق همساز و سازگار کرده بود، و نثرِ روان و سلیس را با تپندگی و سرزندگیِ اشتیاقِ درونی، و قال را با حال همراه داشت. به این عباراتِ او در وصفِ مثنوی توجه کنید: «مثنویِ مولانا از جنبهٔ عمومی و وجههٔ جهانی منبعی است سرشار از بیانِ حقایق علمی و اخلاقی، و تحقیقِ مسائلِ عالی مذهبی و فلسفی و عرفانی، و تقریرِ علل و اسباب تحولاتِ روحانی، و منشأ تشعّبِ ملل و نحل و مسالک و مذاهبِ بشری؛ با لسانِ صدق و رسا در باز نمودنِ احوال درونی و برونی طوایفِ بشر، و نشان دادنِ راه حق و باطل و صلاح و فساد، و آموختنِ بهترین تدبیر و نزدیکترین راهِ تعلیم و تربیتِ انسانی، و دریایی است بیکران از اندیشههای ژرف و افکارِ بکر و تازهٔ نغز و معانیِ عمیقِ دقیق که اوهامِ عادی به غورِ آن نمیرسد؛ و چراغی است روشن و مشعلی است نورپاش در راه هدایتِ بشر برای تمیيزِ راه از چاه، و یافتنِ طریقِ رهاییِ او از تیرگیهای باطنی و آلودگیهای جسمی و روانی؛ و طبیبی است حاذق در تدبیرِ معالجه امراضِ درونی و بازآوردنِ مزاجِ روحانی از علت به صحت و از انحراف به استقامت؛ و رهبری است صادق و امین برای دستگیریِ درماندگانِ وادیِ حیرت، و رهنمونیِ مستعدان، و تکمیلِ ناقصان، و رساندنِ سالکانِ راه حق به عالیترین مدارجِ کمالِ روحانی لایق به حالِ موجودِ امکانی.»
۳- تحلیلِ موضوعیِ مثنوی در مولوینامه
یکی از امتیازاتِ اصلیِ کتابِ «مولوی نامه» تحلیلِ موضوعی و طبقه بندیِ مفیدِ مطالب است.
همایی در این کتاب موضوعاتِ متعددی را در شعرِ مولانا جستجو کرده و دربارهٔ هر موضوعی بحث کرده و با آوردنِ شواهد و مثالهای مناسب، بخشهای گوناگونِ کتاب را مفید و خواندنی ساخته است. میتوان گفت کتاب «مولوی نامه» دائرةالمعارفی از آراء و اندیشههای مولاناست و هر بخش حکم مدخلی را دارد که به موضوع مهمی در قلمرو مفاهیم و مضامینِ مثنوی پرداخته است.
کتاب در چهار فصل اصلی نوشته شده است:
مقالت اول: عقاید و افکار مولوی در آداب و رسومِ اخلاقی و اجتماعی
مقالت دوم: عقاید و افکار مولوی در معتقدات مذهبی و مسائل فقهی شرعی
مقالت سوم: عقاید و افکار کلامی و فلسفی مولوی
مقالت چهارم: عقاید و افکار مولوی در مسائل عرفانی
میتوان گفت مهمترین بخش کتاب مقالت چهارم است که نویسنده به کثیری از مطالب و مفاهیمِ عرفانی پرداخته و با نقلِ ابیاتِ مثنوی نکاتِ ارزشمند و بدیعی را تقریر کرده است.
۴- تحلیل تطبیقی موضوعات در مولوینامه
استاد همایی به سببِ دانشِ وسیع و احاطهٔ بسیار بر متونِ مهم فلسفی و کلامی و عرفانی در قلمروِ تاریخ و فرهنگِ ایران، از سخنان و اندیشههای متفکرانِ بسیاری در این کتاب استفاده کرده است.
در این کتاب وقتی به موضوعاتِ بنیادینی همچون جبر و اختیار، مراتبِ عقل، وحدتِ وجود، عالمِ خیال، علم و عرفان و... پرداخته میشود، علاوه بر شعرِ مولانا، سخنان و دیدگاههای حکیمانِ بزرگِ مسلمان از ابنسینا تا ملاصدرا نقل و بررسی میشود. مثلا وقتی سخن به بحث دربارهٔ تجددِ امثال و نوزاییِ پیوستهٔ هستی در نگاهِ مولانا میرسد، مسئلهٔ حرکتِ جوهری به روایت ملاصدرا هم نقل میشود، و نویسنده این دو دیدگاه را در ترازوی سنجش و تطبیق میگذارد.
این چهار نکته، فقط اشارتِ کوتاه و مختصری دربارهٔ جایگاهِ استاد علامه جلالالدین همایی در قلمرو مولانا پژوهی بود و به هیچ روی حق مطلب را در این زمینه ادا نکرده است. مقصود از این یادداشت، فقط برانگیختنِ اشتیاقِ مخاطبان به مطالعهٔ آثار همایی دربارهٔ مولانا بوده است و همچینین ادای دینِ کوچکی که این دانشآموزِ مدرسهٔ عرفان و ادبیاتِ ایران از کوششهای بزرگمردی همچون استاد همایی بر گردن داشته است.