جامعهی دانشگاهی و محافل علمی- ادبی کشور غالباً استاد دکتر محمود عابدی را بهعنوان مصحح متون ادبی، بهویژه متنهای عرفانی میشناسد. انتشار تصحیح انتقادی متونی چون نفحاتالانس جامی و کشفالمحجوب هجویری که هردو در زمان انتشار بهعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شدند، درکنار همکاری با مؤسسه میراث مکتوب و نیز تأسیس و مدیریت گروه تصحیح متون در فرهنگستان زبان و ادب فارسی و راهنمایی دهها دانشجویی که زمینهی تصحیح متن را بهعنوان رساله یا پایاننامه دانشگاهی خود را برگزیدهاند، در ترسیم چهرهی برجستهی تصحیح متن از استاد عابدی نقش داشته است.
اما ضلع دیگری از شخصیت علمی ایشان هست که کمتر شناخته شده یا از آن سخن رفته است: روش خاص و بدیع ایشان در شرح متون ادبی. بنده بهعنوان دانشجوی دانشگاه تربیت معلّم (خوارزمی فعلی) این بخت را داشته است که متونی از امهات ادبیات فارسی را برِ استاد عابدی بهدرس بخواند؛ از حدیقه سنایی، منطقالطیر عطار و مثنوی مولوی تا غزلهای حافظ شیراز و صائب تبریزی. شور و حرارت و جاذبهای در این کلاسها بود که جز همدرسان رسمی ما، دانشجویانی از رشتههای دیگر را نیز به درس استاد میکشاند. گذشته از بیان شیوا، آدابدانی و برخورد اخلاقی و عاطفی که خود برای مشتاقساختن دانشجویان بسنده بود، روش ایشان در برخورد با متن و خوانش آن جاذبهی اصلی کلاس درس بود.
نخستین نکته روش استاد این بود که هیچ چیزی را نباید بدیهی شمرد و دربارهی همه چیز باید پرسید. بهویژه این پرسش اهمیت داشت که چرا شاعر این واژهها، تعبیرات و ساختهای دستوری را انتخاب کرده است ازمیان فهرست امکانات زبانی و ادبی که در اختیار داشته است.
در روش استاد، واژهها و اصطلاحات بهدقّت بررسی میشد، وجوه و ظرفیت معنایی آنها بیان میشد و روابط معنایی واژههای هر بیت آشکار میشد. این همه را استاد بهروش پرسش و پاسخ از زبان دانشجویان بیرون میکشید و خود در پایان، اطلاعات را اصلاح میکرد و دانستههای پیشین دانشجویان را با اطلاعات تکمیلی دوباره طبقهبندی و بازآرایی میکرد.
استاد میان موضوع ابیات و مفهوم آنها تفکیک میکرد و پرسش و پاسخ با دانشجویان را تا بهدستآمدن دقیقترین تعبیر از موضوع و مفهوم ادامه میداد.
بهتناسب متن، دایرهالمعارفی از اطلاعات لغوی، تاریخی، عرفانی، اساطیری، دینی و ادبی ارائه میشد که هریک در گشودن دریچهای نو به دنیای متن یاریگر بود. در روش استاد، برای فهم هر متن اطلاعات خاصی نیاز بود که بهقدر کفایت ارائه میشد اما میتوان گفت این روش، خود را بهتمامی در شرح غزلهای حافظ نمایان میکرد؛ جایی که لایههای چندگانه شعر حافظ بهتفکیک از پرده بیرون میافتاد و واژهها را در ساختار شعر چنان مییافتیم که دقیقاً در جای خود نشستهاند و هر نوع تبدیلی - چه در انتخاب واژهها چه در آرایش واژگانی ابیات- ناممکن مینمود.
هرچند تعداد ابیاتی که در یک جلسه و حتی در یک نیمسال خوانده میشد زیاد نبود، دانشجویان گذشته از انبوه اطلاعات، به دید و روش تحلیلی جدیدی مجهز میشدند که آنان را قادر میساخت متنهای مشابه را به همان روش بخوانند. این روش چنان جذابیتی داشت که خبر دارم بسیاری از همدرسان آن روزها که امروز دبیران موفق ادبیات در سراسر کشورند، به قدر وسع میکوشند همان روش را در آموزش شعر و ادبیات به دانشآموزان کار بندند. برای استاد ادبیات، چه توفیقی بالاتر از اینکه ببیند روش ابداعی خوانش او را شاگردانش به نسلهای بعدی منتقل کردهاند.
در روزگاری که رشتهی ادبیات با بحران روششناختی روبهروست و شرح متون ادبی بیش از باقی زمینهها دچار این بحران است، مطالعات نظری درباب روششناسی شرح متون اولویت تمام دارد و یکی از بایستههای اینگونه مطالعات، اقتباس و مستندسازی روش استادان بزرگ است. توسعهی امکانات سمعی و بصری این امکان را فراهم ساخته است که نمونههایی از شیوهی تدریس و شرح متون ادبی این استادان ثبت و ضبط گردد. گذشته از این، انتشار نمونهها و منتخباتی از شرح متون ادبی و روش بدیع استادان بزرگی چون دکتر عابدی ضرورت تمام دارد؛ امری که به نظر میرسد امثال ما تاکنون در خواستاری و فراهم کردن زمینههای انتشار چنین آثاری کوتاهی کردهایم.