اعتماد: ژان بودریار به عنوان دقیقترین فیلسوف در شناخت چنین جریانهایی بحرانزا و سرایتپذیر ناگهانی وقتی مفهوم سرایت را طرح کرد اگرچه حتی تصور وقوع بیماری مانند جهانهای گذشته برای مردمان واپسین سالهای هزاره دوم شاید محال بهنظر میرسید پس از طرح نظریه وی، فیلم ماتریکس ساخته شد اما از ساخت فیلم استیون سودربرگ با نام سرایت یا شیوع، خبری نبود.
در فاصله تقریبا بیش از یک دهه میانی ساخت این دو فیلم هشدار و تحقق سرایت و نیز تکثر نیروهای شر و شیوع بدیهایی نظیر نوعی بیماری مهلک آنچنان قوی است که محال است بشری کنجکاو باشی و آغاز دهه سوم قرن۲۱ را دههای سلامت و ایمن تلقی کنی. منظورم در این مقطع توطئه یا بروز جریانی بیمارگونه آن هم به عمد نیست. اما بهطور بسیار جدی عملکرد انسان مدرن از دید بودریار منجر به بروز سرایت هر امر یا پدیدهای میشود که اصرار بر وقوع و تحققش از دید این فیلسوف بهطور افراطی ذهن بشر مدرن را به خود مشغول کرده است؛ چیزی که در بخش اول این یادداشتها به آن اشاره کردم. در یکی از آخرین نامههایم به وی وقتی فحوای کلامش را جویا شدم برایم نوشته بود که «بیشتر از آنکه خودش از یک آسیب جدی زمینی یا مثلا حمله انسانهای فضایی ساخته شده در ابرشهرهای زیرزمینی همین جهان غریب ما بترسد، نگران تزلزل امر اخلاقی از بروز حادثهای است که او فقط هشدارش را میتواند با نوع بشر در میان بگذارد. جنگ، معضل زبالههای اتمی، گستراندن اخبار با ماهیت ناخبر (فیکنیوز به معنای امروزیاش) از جمله مفاهیم وارونهای هستند که اصرار بر آفرینش و تکثر آنها میتوانند بزرگترین ساختار سرایتی را در دنیا ایجاد کنند.» معضلی که مردمان دنیا را در وضعیت خطرناکی قرار میدهد. برای آنکه بتوانید مفهوم سرایت و بحران بشری را به خوبی تصور کنید به یاد سهگانه فیلمهای ماتریکس بیفتید. سرایت و عملکرد آن از نظر بودریار دقیقا به زایش مدام همان مردان مبارز سیاهپوشی است که لحظهای تمامی ندارند و مدام و هر دم بهطور شبیهسازی شده تولید و بازتولید میشوند. ( ماتریکسها بر مبنای نظریات بودریار ساخته شده.) حال که سرایت را درک میکنید مقداری به ماهیت ویروس کرونا و بیماری کووید۱۹ نظر کنید. آنتونی گیدنز، جامعهشناس نظری که پیشتر از مشخصات خاصش در خصوص دوره مدرن گفتم جملهای بسیار مفهومی در بحث مدرن متاخرش دارد با این مضمون که دنیای امروز و سهم انسان مدرن از این دنیا را بیشتر از آنکه خطرناک بداند مخاطرهانگیز میداند. یعنی دقیقا همین شرایط عمومی و جهان فعلی ما. شما به محل کارتان میروید بسیار آرام روزتان را سپری میکنید و شبهنگام معلوم نیست که به محل زندگیتان سالم، مریض، جنازه باز میگردید یا خیر! اما یک رزمنده یا فرد نظامی که در جنگ است از شما ایمنتر و با امنیت بیشتری به سنگر خودش به جهت خواب یا طرحریزی برنامههایش پناه میبرد. از روزی که شهر ووهان به همراه شیوع بیماری خاصش بر سر زبانها افتاد خود به خود کلیه مناسبات رفتاری- عمومی بشری به زیر سوال رفت. دیگر فاصله گرفتن از هم، دست ندادن، قدغن کردن آغوش حتی اگر زیباترین و شاید محترمانهترین مناسبات بشری تلقی میشدند به زودی به مشمئزکنندهترین یا حتی خطرناکترین الگوهای رفتار بشری تبدیل شدند. جالب اینجاست که اگر هنوز مدعای بنده دال بر مدرن بودن ماهیت این بیماری و ویروس را در پس ذهن خود داشته باشید با خود به فکر فرو میروید که اگر این هم سویهای از نوسانات و محققات عصر مدرن باشد؛ پس چگونه میتوان دل به سایر فرآیندها و اجزای مدرن خوش کرد؟ چه چیزی را باید رعایت کرد تا اینچنین زندانی عناصر موجود در دنیای مدرن نشد؟ پاسخ در اولین صورت مدعایی ما اگرچه میتواند ساده به نظر برسد، اما واقعیت موضوع این نیست. برای نمونه کافی است کل تقصیرها و قصورات را به گردن چینیها و مرکز تحقیقات میکروب و ویروسشناسی شهر ووهان بیندازید و دستکم دو اخطاریه مهم سازمان بهداشت جهانی که در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۸ برای این مرکز ارسال کرده که از قضا در سایت سازمان بهداشت جهانی بخش آسیا نیز قابل دریافت است. پولکهای مغذی، کراتیندار مورچهخوار پانگولین را به یاد بیاورید که چطور در فرآیند انتقال با برگشت ویروس از جان خفاشها به جان آنها، باعث بروز وحشتناکترین بیماری قرن یعنی کووید۱۹ و سرایت همگانی آن در کسری از چند ماه در گستره کره زمین شدند. سپس در همین مقطع است که رفتار و موضوع و خواسته طبیعی و کاملا پیشبینی شده انسانهایی که به همین حد قانع هستند، سراغشان میآید. مانند ابرکهکشانشناسان یا اخترفیزیکشناسانی که وقتی در برابر عظمت جهانی قرار میگیرند که جرات نفس کشیدن آنی را هیبت این عظمت از آنها میگیرد، ناگهان از شدت کوچکی و بزرگی دامنهدار غرور، با آن همه علم و داده در وجودشان ناگهان به بیخدایی محض میرسند تا شاید قدری تپش قلبشان طبیعی شود. پرداختن به همین اطلاعات چند خطی و اعتراض خفت و خیانت بشر در حق کره زمین و تاوان گرفتن هستی از ما از پس عدمگرایی پوچ و زایل کردن نعمتها و لذتهای این جهانی از جمله نشان از همین سیر معنایی دارد. از ابتدای شروع و شیوع کرونا در این جهان به چندین بیان و وضعیت متنوع هم مدرنیته امروزی و هم عملکرد طبیعت ستیز بشر مردن به زیر سوال و باد انتقاد رفته است. اما هیچ وقت به این مهم پرداخته نشده که در هیچ مقطع تاریخی و زمانهای از تفکر انسانی اینچنین عین و ذهن یا همان ابژه و سوبژه مورد مدعای درک بشری اینچنین از برای تحلیل صحت وجود زمینگیرش کرده باشد. حال که به اینجا رسیدیم در آینده خواهم گفت که چگونه سوبژکتیو و ابژکتیو به مثابه دو اصل مهم شناخت فلسفی بشر از گذشته تا امروز در قامت معنایی به نام کووید۱۹ در عین یکی شدن تبدیل به امر محسوس شدند. به یک معنا تاریخ تفکر با آن همه عظمتش به اینجا رسید و ذهن بشر از پس درک مقطعی از حقیقت به خود لرزید.