اطلاعات: بسیاری از رفتارهای اجتماعی ناشی از عوامل فردی است و اغلب گمان میرود که افراد دلایل رفتارهای خود را میدانند، اما پژوهشها نشان میدهد انگیزههای افراد، عموماً ناخودآگاه است و از خواستها، آرزوها، ترسها و خاطراتی سرچشمه میگیرد که با پندار افراد از خود، یا با انتظارات جامعه هماهنگی نداشته است و برای اینکه موجب اضطراب فرد نشود، به ناخودآگاه رانده شده، و ظاهراً فراموش شده است، اما در آنجا به حیات خود ادامه میدهد و بر رفتار افراد تأثیر عمدهای دارد.
اگر شخصی بتواند این انگیزههای ناخودآگاه را در دیگران بشناسد و متناسب با آنها سخن بگوید و رفتار کند، قادر به جلب نظر گروهی عظیم از مردم جامعه، صرفنظر از فرهنگ، طبقه و سطح تحصیلات آنان خواهد شد، مصداق این وضعیت را در آلمان پس از جنگ جهانی اول میبینیم، ملتی بزرگ و با فرهنگ متحمل شکست سختی در جنگ شد و علاوه بر احساس تحقیر، غرامتهای سنگینی هم به این کشور تحمیل شد. ملت آلمان شکست و تحقیر را نمیپذیرفتند و خود را بالاتر از کشورهای غالب میدیدند، در این میان هیتلر که خود این احساسات را داشت، بر مبنای انگیزهها و خواستهای مردم سخن گفت. او شکست در جنگ را به خنجر از پشت خوردن توسط گروههای اقلیتی از قبیل کمونیستها، سوسیالیستها و یهودیان منسوب کرد و وعده تجدید سازمان کشور، کار و تحقق شعار آلمان بالاتر از همه را داد. اگر ملت آلمان به صورتی تقریباً یکپارچه در پشت سر او به حرکت درآمد، نه به این دلیل بود که وی مردم را به حقانیت گفتههایش متقاعد کرد، بلکه به آن دلیل بود که منویات ناخودآگاه ملت را بیان میکرد.
در انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده آمریکا هم، ترامپ در واقع بیان ناخودآگاه گروه کثیری از آمریکائیان بود که شکستها و ناکامیهای فردی و اجتماعی را به عواملی چون سیاستمداران حرفهای و ناکارآمد، صرف مالیات رأی دهندگان برای هزینههای حمایت های اجتماعی و درمانی از مهاجران، تبعیت از قوانین بینالمللی به ضرر آمریکا و چپگرایان منسوب میکرد! او نماینده خواستهای ناخودآگاه آمریکائیانی بود که کلیشههای سیاهان مجرم و فراری از کار، مهاجرانی که امکانات آمریکا را چپاول میکنند و روشنفکرانی که با طرفداری از محیط زیست مانع توسعه اقتصادی میشوند، در ذهن داشتند. آنان در ناخودآگاه، رویای شیرین آمریکای توانا را داشتند که در واقعیت رنگ باخته بود. این گروه عظیم به دنبال راه حلهای فوری و جادویی بودند و ترامپ در نظر آنان تجسمی بود از آنچه میخواستند: ثروتمند، مشهور و قدرتمند! ترامپ هم با آگاهی از این نیازهای ناخودآگاه به آنان وعده حل مسائل را در مدتی کوتاه داد. او مشکلات را به مهاجران، مسلمانان، آشوبطلبان و به طور ضمنی به سیاهان فرافکنی کرد، رویای رنگ باخته آمریکایی را بازسازی کرد و بر موج هیجانات مردم سوار شد.
ترامپ از معاهدات متعدد بینالمللی که تعهدات و محدودیتهایی را برای ایالات متحده ایجاد میکرد، به صورت یکطرفه خارج شد و با فشار یا وعده صدها میلیارد دلار از حاکمان بیکفایت بسیاری از کشورها پول گرفت، قوانین زیست محیطی را زیر پا گذاشت، در مرز مکزیک دیوار کشید، از آزادی خرید و فروش اسلحه حمایت کرد، برخلاف علم صحبت کرد و این موضوع جاذبهای بسیار برای مردمی دارد که اهل استدلال و منطق و حساب و کتاب و هر آنچه که فکر آنان را خسته کند، نیستند.
چون زمان پاسخگویی رسید، ترامپ دلایل ناکامیها را به حساب چپها، آشوبطلبان، دمکراتها، دولتهای خارجی و کرونا گذاشت، نکته جالب این است که با این همه باز هم توانست آرای نیمی از رأی دهندگان آمریکایی را در انتخابات ۲۰۲۰ کسب کند. او هنوز هم از قول ناخودآگاه سنجش عظیمی از آمریکائیان سخن میگوید که بدون زحمت خواستار رسیدن به رویای شیرین آمریکایی هستند، نزدیک به ۷۰ میلیون نفر حدود نیمی از رأی دهندگان او را برگزیدهاند.
ساده انگاری است که گمان رود با تغییر رئیس جمهوری در ذهنیت این مردم دگرگونی روی دهد، این جامعهای است که جهانی خیالی برای رفع نیازهای روانشناختی خود آفریده است، این جامعهای است با ارزشهای دوگانه که اگر در حرف به صورت آرمانی هم صحبت کند، اما در عمل به دنبال ارضای نیازهای روانی ناخودآگاه خویش است. بیشک بین این جامعه با نیم دیگر جامعه آمریکا کشمکش وجود دارد و ادامه نیز خواهد یافت. این تعارض به ناگزیر در تصمیمگیریها و رفتارهای هیأت حاکمه آتی نیز نمود خواهد داشت. ترامپ به عنوان نماینده نزدیک به ۷۰ میلیون آمریکایی در صحنه باقی خواهد ماند و محتمل است که در طول زمان بسیاری از افراد ناراضی خاموش و یا متمایل به دموکراتها را هم جلب کند. بیتردید گروهی از مردمی که به دمکراتها رأی دادهاند، به دلیل نارضایتی از شرایط موجود اقتصادی و رکود و کرونا این کار را کردهاند و در نتیجه ناتوانی دمکراتها در برآوردن خواستهای آنان موج نارضایتی عمدهای را به همراه خواهد داشت.
واقعیت این است که شرایط جاری جهانی، پیشرفتهای اقتصادی عمدهای را برای آمریکا محتمل نمیداند و به ویژه سیاست «جو بایدن» هم قاعدتاً سختگیریهای بیشتر در مورد کرونا و افزایش محدودیتها است که با بازگشایی کار و کسبها منافات دارد. اما پایان سخن در مورد وضعیت سلامت نامزد دمکراتها در انتخابات آمریکا است که برحسب برخی مشاهدات، احتمال مراحل آغازین خرد زدودگی (شاید بیماری آلزایمر) را مطرح میکند که اگر چنین باشد، به معنی چالش جدید در هیأت حاکمه ایالات متحده خواهد بود. امروز به عوض رویای آمریکایی، واقعیت آمریکایی وجود دارد که مجله تایم با تصویر پرچم پاره آمریکا آن را به نمایش گذاشته است.