کد مطلب: ۲۲۸۴۰
تاریخ انتشار: شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹

او گرگ سرگردان شب‌های کوهستان است

بابک احمدی

اعتماد: نمایشنامه «بئاتریچه‌ها» نوشته استفانو بِنی، نویسنده معاصر ایتالیایی که به کوشش نشر نیماژ دراختیار علاقه‌مندان قرار گرفته به وضوح با وضعیت کنونی جامعه ایرانی پیوند دارد. نویسنده در همان بدو امر بیان می‌کند: «بازیگران زن جوان و با استعدادی در تئاتر ایتالیا هستند که لزوما نباید در تلویزیون غرق باشند»؛ موردی که تنها با تغییر یک نام به ایران نیز قابل تعمیم است. امروزه بسیاری از هنرمندان جوان تئاتر ما سودایی جز دوربین تلویزیون و قاب سینما در سر ندارند. یا در مورد دیگر، درباره جماعت تازه به دوران رسیده‌ای صحبت می‌کنند که از فرهنگ اصیل فاصله گرفته در جهان تبلیغاتی مجازی غرق شده‌اند، اما در عین حال چیزی که شخصیت بنی را قابل‌توجه می‌کند، حساسیت او نسبت به سیطره فضای فرهنگی دست راستی است و کنایه‌هایی که حتی به روشنی سیلویو برلوسکونی و دیگر دولت‌های حاکم بر کشورش را هدف قرار می‌دهد. استفانو بنی را بی‌شک باید یکی از چهره‌های مهم فرهنگی معاصر اروپا قلمداد کنیم که بدون پرده‌پوشی به نقد سیاست می‌پردازد و از این جهت یادآور چهره‌هایی همچون «داریو فو»ی کبیر است.

 

ابتدا کمی درباره استفانو بنی توضیح دهید.

اولین بار نام استفانو بنی را سال ۱۳۸۳ شنیدم. آن زمان دانشجوی سال آخر رشته مترجمی بودم و استادم رضا قیصریه با کتاب «کافه زیر دریا» استفانو بنی را به عنوان نویسنده‌ای تاثیرگذار در ادبیات معاصر ایتالیا به جامعه ادبی ایران معرفی کرد. بنی در رشته ادبیات کلاسیک ایتالیا تحصیل کرده و اگرچه گفته می‌شود که نمرات چندان خوبی در دانشگاه نداشته اما با وجود این، شیوه روایی کتاب کافه زیر دریا نشان می‌دهد که با ادبیات کلاسیک به خوبی آشناست. زیرا این کتاب، مجموعه‌ای طنز متشکل از چند داستان کوتاه است که هر چند در سبک‌های مختلف و طنزی قوی با الهام از قلم نویسندگانی چون آگاتا کریستی، ادگار آلن پو، هرمان ملویل و چارلز بوکوفسکی نوشته شده‌اند اما همگی یک نقطه اتصال دارند و آن کافه‌ای زیر دریا کنار بندر است که هر یک از مشتریانش قصه‌ای را برای دیگران تعریف می‌کند. شیوه‌ای که آن را در کتاب «دِکامرون» شاهکار جووانی بوکاچو، یکی از سه نویسنده مثلث طلایی مکتب توسکانی(دانته، بوکاچو و پترارکا) هم می‌بینیم. در ایتالیا به بنی «گرگ»(Lupo) گفته می‌شود و این لقب ریشه در کودکی او دارد که در کوه‌های آپِنینو گذشت. بنی در کودکی عادت داشت شب‌ها با سگ‌هایش در کوهستان به گشت‌وگذار برود و مثل آنها زوزه بکشد و دقیقا در همین گشت‌وگذارهای شبانه در دل کوه‌ها بود که ذوق ادبی و گرایش‌های سیاسی‌اش را کشف کرد. چند سال پیش تصمیم گرفتم این کتاب را به فارسی برگردانم که البته چالشی بسیار بزرگ و شیرین بود چون بنی معمولا از واژه‌هایی استفاده می‌کند که ابداعی خودش هستند و در هیچ فرهنگ‌نامه‌ای پیدا نمی‌شود. اما متاسفانه به دلیل اینکه احتمال داشت کتاب دستخوش ممیزی‌های بسیار زیادی شود و آسیب ببیند از ترجمه‌اش منصرف شدم و این را هم بگویم که اولین نفری نبودم که ترجمه این کتاب را نصفه رها کردم. پیش از من چند مترجم دیگر هم به این نتیجه رسیده بودند که این کتاب بهتر است به فارسی ترجمه نشود چون درنهایت فقط خستگی کار به تن مترجم باقی می‌ماند. می‌دانیم بنی مدتی بعد از اولین چاپ کافه ورزش به تدریج وارد حوزه روزنامه‌نگاری و طنزنویسی در مطبوعات شد و برای نشریات ایل‌موندو، پانوراما، اسپرسو و به خصوص ایل‌منیفستو که همگی از مطبوعات چپ‌گرا هستند، مقالاتی نوشت و تاکنون هم در این حرفه مشغول است. می‌توان گفت که استفانو بنی با زبانی مملو از طنز که بیشتر مواقع به طنز سیاه گرایش پیدا می‌کند، نگاهی انتقادی به دنیای پیرامونش دارد. بعد از کافه زیر دریا، رمان «مارگریتا دولچه‌ویتا» با ترجمه حانیه اینانلو، مجموعه داستان «دزد و داستان‌های دیگر» با عنوان اصلی «آخرین اشک» ترجمه مهدی فتوحی و مجموعه داستان «دیگر تنها نیستی» ترجمه محمدرضا میرزایی به فارسی برگردان شدند. بنی علاوه بر رمان و داستان کوتاه چند مجموعه نمایشنامه هم با عناوین تئاتر، تئاتر۲، تئاتر ۳، «اسرارآمیز؛ سفر در سکوت تلونیوس مانک» و بئاتریچه‌ها دارد که تاکنون بئاتریچه‌ها و مجموعه تئاتر۲ با عنوان فارسی «پین‍وکیا و ن‍م‍ایش‌ن‍امه‌های دیگ‍ر» ترجمه سارا شهسوارحقیقی منتشر شده و فکر می‌کنم که نمایش پینوکیا چند سال قبل در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت. البته عنوان پینوکیا برای خواننده ایرانی چندان قابل درک نیست اما خواننده ایتالیایی به محض دیدن این واژه متوجه می‌شود که شخصیت داستان همان پینوکیو است که این بار دختر شده است و این یکی از استفاده‌هایی است که بنی از زبان ایتالیایی می‌برد. یعنی با گذاشتن a به جای o به راحتی شخصیت را از مذکر به مونث تبدیل می‌کند.

ظاهرا با نویسنده جالبی مواجه هستیم؛ انگار هیچ وقت در زندگی آرام و قرار نداشته.

همین‌طور است. به قول رضا قیصریه، بِنی برآمده از جو فرهنگی اجتماعی سال‌های پس از جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ در ایتالیاست و همین مساله او را این‌چنین منتقد نسبت به پیرامونش بار آورده است. به همین علت، سال‌ها آرزو داشتم کتابی از او را به خوانندگان ایرانی معرفی کنم. به هر رو، او «گرگ سرگردان شب‌های کوهستان» است.

بئاتریچه‌ها تعریف چیست؟

«بئاتریچه‌ها»(Le Beatrici) کتابی شامل مجموعه مونولوگ‌های تئاتری همراه با اشعار طنز و یک داستان کوتاه است که نخستین‌بار سال ۲۰۱۱ منتشر شد و در حال حاضر چاپ سوم آن در بازار نشر ایتالیا در دسترس است. همان‌طور که پیش‌تر گفتم، بنی ادبیات کلاسیک خوانده و در کتاب کافه زیر دریا سراغ دکامرون بوکاچو رفته است و این بار در بئاتریچه‌ها از کمدی الهی دانته آلگیری، دیگر نویسنده مثلث طلایی مکتب توسکانی بهره می‌گیرد. اولین مونولوگ بئاتریچه‌ها از زبان بئاتریچه، محبوب دانته است. اما این بئاتریچه زنی است که می‌خواهد به سادگی زن باشد و مثل یک انسان عادی، عاشق شود، ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد نه اینکه سرنوشتش دست مردی شاعر بیفتد که او را به مقام فرشته بودن می‌رساند و برایش تصمیم می‌گیرد که چگونه رفتار کند. پس از بئاتریچه، شخصیت‌های دیگری هم به ترتیب معرفی می‌شوند که همگی زن هستند. اما همه این زن‌ها لزوما در دنیای مردانه مظلوم واقع نشده‌اند و قرار نیست فقط از بدبختی‌های آنها بشنویم بلکه این شخصیت‌ها ترکیبی از ظالم و مظلوم، کم‌خرد و خردمند هستند. همانند هر انسانی که می‌تواند در مسیر خیر یا شر پیش برود. این نگاه بی‌طرف و منصف بنی که از یک‌سو عاری از زن‌ستیزی و از سوی دیگر عاری از مظلوم‌نمایی است، توجه مرا بسیار جلب کرد. این مونولوگ‌های کاملا زنانه که همچون دیگر آثار استفانو بنی، ترکیبی از طنز اجتماعی و رئالیسم جادویی‌اند در این چند سال چند بار در ایتالیا روی صحنه نمایش رفته و با استقبال مخاطبان مواجه شده‌اند. بنی در این مونولوگ‌ها به دولت راست‌گرای ایتالیا در زمان برلوسکونی و رسوایی‌های اخلاقی او درخصوص ارتباط با دختران جوان هم نقدهای بسیاری وارد کرده است.

خود استفانو بنی گفته این نمایش [بئاتریچه‌ها] «موقعیت مناسبی بود که نشان دهد بازیگران زن جوان و با استعدادی در تئاتر ایتالیا هستند که لزوما نباید در تلویزیون غرق باشند» این اشاره تلویحی بدان معناست که نویسنده به وضعیتی انتقاد دارد؟ یک‌جور تقابل تئاتر و تلویزیون؟ شما چیزی از اظهارنظرهایش راجع به فرهنگ عامه می‌دانید؟

در ایتالیا سالن‌های بلک‌باکس بین دو تا هفت شب اجرا می‌روند و بعد به صورت رپرتوار در طول چند سال تکرار می‌شوند که در اجراهای بعدی ممکن است بعضی بازیگران جایگزین شوند. البته بازیگران تئاتر معمولا با کمپانی کار می‌کنند و حقوق ثابت دارند اما به هر رو، تعداد اندک اجراها موجب می‌شود که بازیگر فرصت کمی برای دیده شدن پیدا کند و اگر بازیگر، زن باشد این فرصت باز هم کمتر می‌شود زیرا نقش‌های تاثیرگذار کمی برای زنان نوشته می‌شود. پس اگر بازیگری بخواهد برای ورود به سینما دیده شود، مجبور است این کار را از طریق تلویزیون انجام دهد. شبکه‌های دولتی ایتالیا(تلویزیون‌های Rai) معمولا سریال‌های خوبی با بازیگران توانمندی می‌سازند که البته تعداد این سریال‌ها کم و در نتیجه درصد جذب بازیگر جدید در آنها پایین است. اما شبکه‌های خصوصی که تولیدات بیشتر و فرصت‌های شغلی بیشتری دارند اغلب محدود می‌شوند به شوهای سرگرم‌کننده تلویزیونی و سریال‌های بی‌کیفیت که به ویژه در مورد بازیگران زن، چهره و ظاهر بازیگر برای‌شان اولویت بیشتری از توانایی‌های حرفه‌ای آنها دارد. پس برای انتخاب نقش‌ها سراغ مدل‌های عکاسی و ملکه‌های زیبایی می‌روند و اگر بازیگر توانمندی بخواهد وارد این شبکه‌ها شود، مجبور است از نقش‌های فرعی یا حضور کمرنگ در شوهای تلویزیونی شروع کند. روابط و به قولی «پارتی‌بازی» هم نقش موثری در انتخاب بازیگر در این شبکه‌ها دارد. بنابراین، بنی از یک‌سو در مونولوگ «رییس‌بانو» در همین کتاب به نقد آن پرداخته و از سوی دیگر، خواسته با نوشتن چند مونولوگ زنانه فرصتی دراختیار بازیگرانی قرار دهد که می‌خواهند توانایی خودشان را بر صحنه تئاتر به نمایش بگذارند.

درک لهجه‌های متفاوت موجود در زبان ایتالیایی به نظر در ترجمه این نمایشنامه اهمیت داشته؟ کمی درباره لهجه یا لهجه‌های به کار رفته در متن توضیح دهید؟

این نمایشنامه با زبان معیار ایتالیایی نوشته شده و هر چند در شروع مونولوگ بئاتریچه به «ته‌لهجه توسکانی» اشاره شده و در بعضی از اجراهایی که از این نمایش دیدم بازیگر این نقش با ته‌لهجه توسکانی صحبت می‌کند- البته نه به نحوی که برای تماشاگران مناطق دیگر قابل درک نباشد- اما متن با زبان معیار نوشته شده است. به همین دلیل در ترجمه تمام مونولوگ‌ها تصمیم گرفتم از زبان معیار فارسی و نه گویش محاوره‌ای تهرانی بهره ببرم و کار محاوره‌سازی را برای دراماتورژی بگذارم. البته در مونولوگ «خواهر فیلومنا» از زبان لاتین و در بئاتریچه از اشعار کمدی‌الهی هم استفاده شده است. من کمی لاتین می‌فهمم و البته برای ترجمه جملات لاتین که مربوط به آیین جن‌گیری می‌شد، توضیحات ایتالیایی آنها را هم پیدا کردم. در مورد ترجمه ابیات کمدی‌الهی هم ابتدا می‌خواستم از ترجمه فارسی آن که شاید بیشتر شناخته شده است با ذکر منبع استفاده کنم اما بعد تصمیم گرفتم خودم مجددا آنها را ترجمه کنم زیرا فهمیدم بعضی کلمات در برگردان فارسی ابیات موردنظر، ترجمه نشده‌اند. لازم است توضیح دهم که کمدی‌الهی به زبان ایتالیایی نوشته نشده بلکه به گویش توسکانی سده سیزدهم میلادی است و این گویش به مدد تلاش نویسندگان مثلت طلایی به خصوص دانته بعدها به ریشه زبان ایتالیایی تبدیل شده و از این رو دانته را به عنوان پدر زبان ایتالیایی می‌شناسند.

احتمالا یکی از دلایل انتخاب نمایشنامه برای ترجمه، این غرابت قابل‌توجهش با وضعیت فعلی جامعه ایرانی بود؟

یکی از دلایلش همین بود. البته امروزه در دهکده جهانی در عصر ارتباطات تقریبا به نوعی یک‌دستی اجتماعی- فرهنگی رسیده‌ایم و دیگر می‌دانیم که تقریبا تمام مردم جهان با دغدغه‌ها، نگرانی‌ها و چالش‌های تقریبا مشابهی مواجهند. به نظرم مونولوگ «رییس‌بانو» و نقدی که به نظام روابط به جای ضوابط وارد می‌کند همچنین دختر تازه به دوران رسیده که چشم‌وهم‌چشمی‌ها، کوته‌بینی‌ها و فقر فرهنگی دنیای امروز را به نقد می‌کشد و مونولوگ انتظار که درباره زنانی است که همواره نگران مسائل پیش نیامده هستند با وضعیت کنونی جامعه ما سازگاری زیادی دارند. جامعه ایران و ایتالیا از دیرباز شباهت‌های اجتماعی- فرهنگی بسیاری با هم داشته و همین مساله این دو کشور را از بسیاری جنبه‌ها شبیه هم کرده است. دلیل اصلی که سبب شد از بین تمام آثار ترجمه نشده بنی این کتاب را ترجمه کنم، علاقه خودم به تئاتر به عنوان مخاطب بود و اینکه می‌خواستم به عنوان یک خانم، مونولوگ‌های مناسبی را دراختیار بازیگران زن ایرانی بگذارم.

یعنی با شکلی از نوشتن مواجه هستیم که در ایتالیایی نمونه و سابقه دارد؟

بنی شبیه به هیچ نویسنده دیگری نمی‌نویسد. او زبان خودش را دارد. طنز خودش را دارد. قلم بنی منحصر به خودش است. نمایشنامه‌نویسان به‌خصوص کمدی نویسان زیادی دیده‌ام که برای رسیدن به کمدی با کلمات بازی می‌کنند اما بنی کلمات جدید می‌سازد و این کار را هم در داستان‌های کوتاه هم در رمان‌ها و هم در نمایشنامه‌هایش حفظ می‌کند. کمدی در طول تاریخ ادبیات نمایشی ایتالیا قدمتی دیرین دارد و قطعا مونولوگ‌های طنز هم کم نیستند اما بنی با تلفیق طنز، واژه‌سازی، رئالیسم جادویی، نقد اجتماعی و سیاسی ساختار جدیدی را خلق می‌کند و امضای خودش را دارد.

اصولا بنی در ایتالیا چقدر مورد توجه قرار گرفته است؟

بنی ترکیبی از روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس، رمان‌نویس و داستان‌نویسی است که عقاید سیاسی و اجتماعی چپ دارد و همین ترکیب سبب شده که در عرصه بین‌المللی جایگاه مهمی پیدا کند و وقتی کسی در ایتالیا در عرصه بین‌المللی مطرح شود خودبه‌خود در عرصه ملی هم مورد توجه قرار می‌گیرد. مثل «پائولو سورنتینو» که تا قبل از جایزه اسکار بهترین فیلم زبان خارجی برای فیلم «زیبایی بزرگ» فقط کارگردان طبقه فرهیخته جامعه ایتالیایی بود اما بعد از زیبایی بزرگ به افتخار ملی تبدیل شد و امروزه در عرصه سریال‌سازی به خصوص با بهره‌گیری از چهره معروفی چون جود لا و ورود به تلویزیون با دو سریال «پاپ جوان» و «پاپ جدید» توانسته توجه مردم عادی را هم به خودش جلب کند.

با توجه به اینکه تجربه کار در رادیو هم دارید به نظرم موافق باشید اگر بگویم اجرای رادیویی این مونولوگ‌ها هم می‌تواند برای شنونده جذاب باشد.

بله. فکر می‌کنم این مونولوگ‌ها برای اجرای رادیویی هم می‌توانند مناسب باشند تا جایی که امسال یکی از دوستانم قرار بود این مونولوگ‌ها را به صحنه ببرد و برای این اجرا می‌خواستیم برای نقش خواهر فیلومنا از یکی از بازیگران رادیو استفاده کنیم، زیرا بازیگران رادیو حنجره سازگارپذیر و آماده‌ای دارند و می‌توانند به راحتی و با سرعت تیپ صدا را عوض کنند و شخصیت خواهر فیلومنا چون جن‌زده است و با دو صدا بازی می‌کند به نظرمان رسید که بهتر است از بازیگر رادیویی برای این نقش استفاده کنیم. البته این برنامه به دلیل کرونا فعلا متوقف شده است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST