در
سالهایی که دانشجوی دورهٔ کارشناسی (در دانشگاهِ تربیتمعلم [خوارزمیِ
کنونی]) بودم، زندهیاد دکتر سیامکِ عرب، مدیرِ گروه بودند. ایشان بسیار
اهلِ مدارا بودند و با طیفهایِ گوناگونِ فکری و فرهنگی روادارانه
مواجهمیشدند. یکی از اتفاقهای مبارکی که در دورانِ مدیرگروهیِ ایشان
رویداد، دعوت از استادانِ دیگر دانشگاهها بود. بهیاددارم آقای دکتر
عبدالحسینِ فرزاد و آقای دکتر حسینِ نجفدری (که عضوِ هیأتِ علمیِ «موسسهٔ
تخقیقات و مطالعاتِ فرهنگی» بودند) ازجملهٔ استادانِ مدعوّی بودند که
واحدهای مهمی همچون نقدِ ادبی، سبکشناسی و ادبیاتِ معاصر را
درسمیدادند. دکتر فرزاد واحدهای ملالآورِ عربی را نیز شیرین و
دانشجوپسند تدریسمیکردند. در آن سالها (۴_۱۳۷۱) که استادان بیشتر
سنّتگرا بودند، حضور این دو استاد، درکنارِ دو استادِ جوان و نوجوی دیگر
(آقایان دکتر محمودِ فتوحیِ رودمعجنی و دکتر مسعودِ جعفری) دمیدنِ روحی
تازه بود در جانِ جستجوگرِ دانشجویانِ تشنهٔ نوگرایی.
دکتر
نجفدری بسیار خوشحافظه و خوشسخن بودند و بهویژه درحیطهٔ شعر و داستانِ
معاصر، کتابشناسی قهّار. یکی از ماجراهایی که از کلاسِ درسِ ایشان
بهیادم مانده، خاطرهای است از آزمونگرفتنِ استاد شهیدی:
روزی
همراهبا دکتر فرزاد برای آزمونِ پایانِ نیمسال، به اتاقِ کارِ استاد
شهیدی (شاید در «لغتنامه») رفتیم. اول من داوطلب شدم. استاد از قفسهٔ
پشتِسرشان کتابی را بیرونکشیدند و گفتند بخوان. دیوانِ انوری بود. گشودم،
قصیدهای آمد و هراسان و دستپاشکسته شروعکردم به خواندن. به «بادِ
صبا» در بیتی که رسیدم، استاد پرسیدند، دربارهٔ «بادِ صبا» چه میدانی؟ و
من همهٔ آنچه را که در دورانِ دبیرستان و دانشگاه ازبرکردهبودم، روکردم:
صبا پیکِ میانِ عاشق و معشوق است؛ همان بادِ شمال است، بیمار است و
افتانوخیزان میرود؛ مخالفِ بادِ «دبور» است و ... . استاد کلامام را
قطعکردند و پرسیدند: دربارهٔ ماهیّتِ بادِ صبا و منشأ و مبدأ آن چه
میدانی؟ پاسخی نداشتم. و استاد گفتند: منشأ بادِ صبا فرهنگ و ادبیاتِ عرب
است؛ و آن بادی است که از جانبِ شمالِ غربیِ عربستان میوزیده و خنکای
دریای مدیترانه را به صحرای عربستان منتقلمیکرده. و در پایان افزودند
همهٔ آنچه در ادبیاتِ فارسی آمده تقلید و تکراری است از مضامینِ شعر و
ادبِ عرب.دکتر نجفدری تعریفمیکردند وقتی از اتاقِ استاد شهیدی
آمدم بیرون، شاید در فاصلهٔ یکدقیقهای که زمان بود به دکتر فرزاد گفتم
فرزاد! اگر استاد دربارهٔ بادِ صبا پرسید، بگو ... . دکتر فرزاد واردِ دفتر
که شدند، استاد از ایشان خواستند همان صفحه از دیوانِ انوری را بخوانند. و
به بادِ صبا که رسیدند، استاد پرسششان را تکرارکردند. دکتر نجفدری
میخندیدند و میگفتند، دکتر فرزاد برای اینکه استاد شکنکنند، نخست پرت و
بیراه پاسخدادند. بعد گفتند آهان! منشأ بادِ صبا را میگویید، بادی است
که از جانبِ شمالِ غربیِ شبهجزیرهٔ عربستان... که استاد بر میز کوبیدند و
گفتند کافی است فرزاد! این نکتهای است که من خود بهتازگی به آن رسیدهام و
آن نجفدریِ فلانفلانشده، در فاصلهٔ همین یک دقیقه، آنچه را به او گفتم
به تو گفته، و لاغیر.