کتاب «در جریان رگهایم باش» سومین مجموعه شعر نرگس باقری است که به همت انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. این کتاب علاوه بر محتوا و فرم در ساختار شعرها با دو مجموعه قبلی این شاعر «از هزارهی ترنج» و «نزدیک به نبض ماهیها» بسیار متفاوت است. هرچند به نظر میرسد زنانگی محور اصلی ارتباط بین این سه مجموعه است.
نرگس باقری متولد سال ۱۳۵۷، فارغالتحصیل مقطع دکترای رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و عضو هیئتعلمی دانشگاه است. او در زمینهی پژوهش ادبیات داستانی زنان و ادبیات کودک و نوجوان و شعر نیز تألیفاتی دارد.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۳ دی به نقد و بررسی کتاب «در جریان رگهایم باش» اختصاص داشت که با حضور حمیدرضا شعیری، محمد آزرم، علیرضا رعیت حسنآبادی و نرگس باقری بهصورت مجازی برگزار شد.
شعر آنجاست
نرگس باقری اظهار داشت: «در جریان رگهایم باش» سومین مجموعه شعر من است که از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است. اگرچه در این مجموعه دو روایت همپا و موازی هم پیش میروند، در نهایت فرمی گسترده را تشکیل میدهند که تاکنون در خوانشهای انجام شده کمتر به بخش روایت داستان در آن پرداخته شده است. هر مجموعه شعر برساختهی ذهن و زبان شاعر است. این مجموعه هم برآمده از نگاه من به زندگی و شعر تا زمان انتشار آن است. در این مجموعه موتیفها، عناصر و بنمایههایی تکرار و برجسته شدهاند که من در اینجا فقط به شیوهی توصیفی به چند مورد از آنها اشاره میکنم که میتوانند یک عنصر غالب در نظر گرفته شوند و به خوانش کتاب کمک بکنند. اما وارد حوزهی معناها نمیشوم، به دلیل اینکه مؤلف نقشی در آن ندارد.
او توضیح داد: یکی از این موارد بینامتنیت است. گفتوگو با ادبیات کلاسیک، معاصر و هر آنچه در زمان سرودن این مجموعه دغدغهی ذهن من بوده است. صداهای مختلفی به گوش میرسد. این بینامتنیت میتواند صریح و آشکار باشد و میتواند ذهنی باشد. اما هرجا که اشارهای صورت گرفته بهمنظور گشتارها و دگرسازیها بوده است. مورد دیگر تاریخ است. تاریخ نه به معنای مکتوب و مستند آن، بلکه به شکل جعل تاریخ که کارکرد زیباییشناختی دارد: آمیختن تاریخ با تخیل متناسب با روایت کتاب. روایتی که در شب شروع میشود و مطابق با منطق خواب و رویا شکل میگیرد. ممکن است که نظم زبانی نداشته باشد و آنچه در آن لحظه در ذهن من دغدغه یا نقطهای تاریک و روشن بوده است که در همان لحظه بنابر کارکرد ذهنی اتفاق بیفتد. جغرافیا هم به تبع تاریخ جعل شده است و ممکن است روایتی تاریخی که در واقعیت در جایی اتفاق افتاده است، در اینجا در جا و جغرافیای دیگر شکل گرفته باشد. بومزیست و جایی که به دنیا آمدم و در کودکی در آنجا بزرگ شدم هم به کتاب احضار شده است و بعضی مواقع فضاهایی مثل دشتهای پنبه و گاهی صداهایی مثل صدای قالیبافی زنان را ساخته است. مکالمه با زنان شاعر نیز گاهی در حد اشاره به اسامی است و گاهی هم سعی شده که به زبان آن شاعر هم نزدیک شود.
باقری در پایان گفت: اسطوره و بهویژه اسطورهی آفرینش؛ یعنی تعدد و تنوع روایتهای موجود، برایم دغدغهی ذهنی بوده است. این مساله از دو جهت برای من خیلی مهم است. یکی اینکه این نقطهی شروع پژوهشها و شروع مطالعات زنان است و در هر بحث در این حوزه به این آغاز برمیگردیم. دیگر اینکه، من به فضایی مهآلود، اسطورهای، اسرارآمیز، مرموز و بسیار دور در زمانهای گذشته، دور از دسترس علاقه دارم. برای من شعر آنجاست، کلمه آنجاست، اتفاق آنجاست، حادثه آنجاست، فضا آنجاست، خشم آنجاست، اندوه آنجاست، اعتراض آنجاست، خلق آنجاست و آنجا شروع میشود. این دغدغه همواره برای من وجود دارد و در آثار بعدی هم ادامه خواهد داشت.
نمایش تاریخ پنهان
محمد آزرم اظهار داشت: این سومین کتاب شعر نرگس باقری است که دارای فرمی گسترده و منعطف است و همزمان روایت داستانی و قطعات شعر به موازات هم در کتاب جریان دارند و با تاریخ، جغرافیای تاریخی و زمانها و زبانهای پیش از هنوز در حال گفتوگو است. یکی از ویژگیهای این کتاب این است که روایت داستانی و قطعات شعر با هم ترکیب نمیشوند، اما لایههای مشترکی از اسطوره و داستانهای تاریخی دارند. میتوانیم تصور کنیم که همزمان با اتفاقی که در روایت داستانی در جریان است، آن شعرها هم در ذهنیت راوی داستانی در حال اتفاق افتادن است یا زمانی که قطعهی داستانی تمام میشود یا راوی به خواب میرود، وارد فضای شعری میشویم.
او با اشاره به اینکه اشارات باقری به اسطورههای آفرینش و داستانهای تاریخی کاملاً مشخص است، افزود: شاعرِ مجموعه تاریخ مکتوب را نمیپذیرد و میخواهد تاریخی جدید بسازد که از نگاه یا از زاویه دید زنی است. این تاریخ زنانه تاریخی در حال اندیشیدن است و اتفاقاً به شکل زنانه میاندیشد و این زنانه اندیشیدن را با خودش تعریف میکند. به همین علت، دریچهها و جهانهای تازهای را به روی مخاطب باز میکند. چون دیگر با تاریخ مکتوب و ثبت شده طرف نیستیم. هدف شعر این نیست که بازگوی روایتهای تاریخی باشد، بلکه دیدگاههای زیباشناختی را در نظر دارد که در شعر شکل میگیرد. اتفاقاً شعر جایی است که به ما امکان واسازی و ساختن مجدد تاریخ و روایتهایی را میدهد که از قبل به ما رسیدند و ما نقشی در آنها نداشتیم.
آزرم گفت: باقری از یک لحظهی تاریخی شروع میکند و در تاریخ به عقب میرود و وارد اسطورهها میشود و به طبیعت میپیوندد و آفرینش اینچنین شکل میگیرد. عشق و هستی از نگاه زن در شعرهای این کتاب کاملاً تعاریفی متمایز دارند. بهویژه از نگاه زنی که خودش از آن محدودیتهای تحمیل شده در طی قرون متمادی فراتر رفته و با آگاهی و درک بیشتری به جهان مینگرد.
آزرم توضیح داد: ورودیهی کتاب، اشارهای به ایدهای برگرفته از حروفیه است که منشأ خلقت انسان و همهی رازهای طبیعت آفرینش را به همین ۳۲ حرف الفبا میرساند و به خوانش کتاب کمک بسیار میکند. در کتاب سعی شده راز و رمز میان کلمات و هستی و هستی ناشی شده از کلمات نشان داده شود. مثلاً در شعر یک با «آ» بازی میشود. بسیاری از کلمات با «آ» پایان مییابد. صدای «آ» تکرار میشود و حتی حالت دستهایی که در حالت استدعا بالا گرفته میشود هم از همین حرف گرفته شده است. از این تکنیک در شعرهای دیگر و برای حروف دیگر نیز استفاده شده است.
او در پایان گفت: در کل راوی شعر باقری در این اشعار با نزدیک شدن به اسطورهها و باورها وارد دنیای آفرینش میشود و در طبیعت معناها و دلالتهایی که پیدا میکند طبیعت را به شکل جدیدتر و متمایزتری به ما ارائه میکند. راوی شعر بارقههایی از شعور زنانهی تاریخ را آشکار میکند که همواره پنهان بوده است و اجازه نمیدهد که تاریخ مکتوب برای آن قید مضاعفی باشد. اما تاریخ پنهان را در شعر چطور باید نشان بدهیم؟ با آشکار کردن آن یا با ساختن فرمهایی که پنهان بودن را نشان بدهند؟ من فکر میکنم که مورد دوم حرکتی است که میتوان در این خصوص داشت. امیدوارم شاهد کتابهای بعدی نرگس باقری باشیم و اجرای این اسطورهها و تاریخ پنهان را در شعر او ببینیم.
غوغای بدیع لفظی
علیرضا رعیت حسنآبادی اظهار داشت: مجموعه شعر «در جریان رگهایم باش» نرگس باقری در اواسط دههی نود توسط انتشارات مروارید به جامعه عرضه شد. همیشه وقتی مجموعه شعری از شاعری باسابقه به جامعه عرضه میشود، این سؤال از ذهنم عبور میکند که این مجموعه شعر میخواهد چه چیزی را به شعر یا ادبیات فارسی اضافه بکند یا چه حرف تازهای دارد. بهخصوص اینکه قریب به صدسال از ایدهها و نوآوریهای نیما یوشیج در شعر فارسی میگذرد و در این مدت شعر مدرن و نو فارسی حداقل دوبار ، یکی در دههی چهل و پنجاه و دیگری در دههی هفتاد، نوآوریهای خوب و ابداعات خاصی را به خودش دیده است.
او ادامه داد: مجموعه شعر «در جریان رگهایم باش» در مجموع شامل ۶۳ متن مجزا از هم و شمارهگذاری شده است. هرچند این متنها مجزایند، یکپارچگی و وحدتی در آنها دیده میشود. کتاب در دو بخش داستانی و شعری روایت میشود. من به شکل روایتپردازی شاعر در این کتاب نمیپردازم، چراکه دیگران دقیق و موشکافانه به این مبحث میپردازند. در مورد هنجارگریزی و بینامتنیتهای این شعرها سخن میگویم. این مجموعه از نظر فرم و روایت، ارجاع به اسطورهها بسیار حائز توجه است. اما در دههی نود دیگر هنجارگریزی زبانی در شعر چیز حادی نیست. شعر دههی نود ارجاعات مختلف به همهجا دارد و این هم باز سنتی رایج در شعر مدرن امروزی است. اما آنِ مجموعه شعر «در جریان رگهایم باش» که من از خواندن آن احساس رضایت کردم، برقراری نوعی توازن و هارمونی بین چند چیز است که در دیگر مجموعهها نمیبینیم. درعینحال، در این مجموعه شعر هنجارگریزیهای زبانی به بهترین شکل و در جای درست آن میبینیم. در خیلی جاها هم نحو کلام بسیار سالم و درست استفاده شده است. در دوران معاصر خیلیها به اشتباه فکر میکنند که با شلختهنویسی و زبانی نادرست و بدون ارجاع میتوانند کار جدیدی کرده باشند.
رعیت حسنآبادی در پایان گفت: از سوی دیگر، آرایههای بدیع لفظی در این اثر چنان زیاد است که شاید بتوان آن را غوغای آرایههای بدیع لفظی دانست. خود من بعدازاین اگر جایی خواستم بدیع لفظی و معنوی تدریس کنم، شاهد مثال را از این مجموعه شعر انتخاب میکنم. این آرایهها بسیار درست و دقیق استفاده شده است و شاعر بر اساس ایدهی فرقهی حروفیه که به جان کلمات و به حروف اعتقاد داشتند، ارتباط بسیار گستردهای بین حروف، واجها و کلمات برقرار کرده است که به ترتیب حروف الفبا پیش رفته است. این ارتباط بسیار تنگاتنگ و زیبا در شعرها بهنوعی بین فضای شعر سنتی و مدرن و پسامدرن هارمونی ایجاد کرده است. نکتهی بسیار مهم دیگر که در حین خواندن این شعرها به من رضایتی داد، این بود که در این اشعار تجربهای شاعرانه و عاشقانه را بهوضوح لمس میکنیم که در خیلی از مجموعههای شعری غایب است و بسیاری از مجموعههای شعری کوششی برای کارکردهای زبانیاند. اینجا، وقتی شاعر میگوید «تماشاچیها خاصیت موقت صندلیاند» نگاهی شاعرانه به صندلی وجود دارد. تصاویر بسیار زیبای اروتیک و زنانه در شعر نیز جای تأمل دارد. من به شخصه نَفَس دو تن از شاعران بزر گ و نامدار معاصر را پشت این شعرها احساس میکنم: یکی نفس گرم فروغ فرخزاد و دیگری بیژن الهی. تأثیرگذاری بیژن الهی در فرم شعر و نحوهی کنار هم قرار دادن پاساژهای شعری به شکلی معنادار و درست در این اشعار دیده میشود. همچنین، زنانگی و شاعرانگی سیال و صمیمی این مجموعه شعر یادآور فروغ فرخزاد است.
شیون تاریخ، زمان، مکان
حمیدرضا شعیری اظهار داشت: دو خوانش برای عنوان این اثر وجود دارد. یکی اینکه مطابق خواست شاعر بخوانیم در جریان رگهایم باش. و خوانش دوم، پیشنهاد من، اینکه بخوانیم در جریان، رگهایم باش. و اگر تغییر کوچکی بدهم: در جریان باش رگهایم. من این خوانش را انتخاب کردم. چراکه در طول شعر با ماجرا یا جریان حرکت هستی یا تجربهی جریان حرکت هستی مواجهیم و این جریان حرکتی است که از حروف آغاز میشود و حروف چیزی نیستند، جز آنچه در درون ما تبلور دارد. بنابراین، حروف چیزی جز ندا و صدای درون ما نیستند و این صدای درون همان جریان خون است که جاری است و اگر قطع شود، حیات و هستی از حرکت میایستد.
او بیان داشت: از شعر نوزده شروع میکنم تا بگویم «در جریان رگهایم باش» جریان و ماجرای تولد و گشایش است. ماجرای شدن و رنسانس است. در این بخش «کودک را بیرون کشیده بودم» تولد است. کل این مجموعه ماجرای همین تولد یا شکل گرفتن است. برای اینکه تولد شکل بگیرد باید زمان به درازا کشیده شود. اگرچه تولد در یک لحظه شکل میگیرد، ماجرای شکل گرفتن آن ماجرایی طولانی به عمق تاریخ است. تولد ماجرایی به درازای تاریخ است. شعر نرگس باقری حکایت از این درازا دارد. بنابراین، شعر دیرشی است. شعر دیرشی؛ یعنی شعری که زمان را به درازا میکشد یا در آن زمان کش میآید. باید زمان طول بکشد و این طول کشیدن ما را با جهانی مواجه بکند که به ما بگوید هنوز وقت است. علت دیگر طول کشیدن این است که حروف کش میآیند.
او ادامه داد: شعر باقری مرور هستی، جهان، زمان و مکان است. شعر به ما میگوید، ما همواره خطاکاریم. ما دچار اشتباه و خطا شدهایم و برای جبران خطا باز باید تاریخ را مرور بکنیم و هر بار دوباره آغاز کنیم. هیچوقت دیر نیست. به شرط اینکه آغازگر باشیم. وقتی باقری میگوید، «در من پیری از حروفیه خم شد» حرف همهی هستی است. پرسش فلسفی و هستیشناختیای که شعر باقری مطرح میکند، گره میخورد با حرف، با زمان، با مکان، با آغاز و با تولد.
شعیری ادامه داد: یکی دیگر از دلایل دیرشیبودن حضور و تجربهی هستی در ذات خود حروف است. همهچیز طوری در شعر نرگس باقری پیش میرود که گویا حروف مسبب اصلی طول کشیدناند و این طول کشیدن حالا به سبک زندگی تبدیل شده است. و اما حروف. حروف از هم جدا میشوند. در گسست از یکدیگر قرار میگیرند: الف، ب، سپس پ و در شعر دیگر ث، ج، چ، خ. حروف با فاصله از یکدیگر میآیند. گویا حروف هستند که باز زمان را به دوش میکشند. و وقتی به جیم میرسیم، جیم از خاصیت افتاده است. اما این فقط زبان نیست که حروف را حمل میکند. حروف حالا دیگر در تن راوی جاریاند. شاعر اعتراف میکند که «چ» در تن او جای گرفته است. همهی نکته همین است. حروف چیزی جز لایههای عمیق تن نیستند. حالا هم زبان حامل حروف است هم تن راوی که حالا دیگر با صدای تاریخ و با تن تاریخ یکی شده است. وقتی به حرف «خ» میرسیم، «خ» در میانهی گلو شکست میخورد.
این نشانهشناس بیان داشت: جالب این است که حروف جدای از هم میآید، زبان را حمل میکند، تن شاعر را از خود پر میکنند، در رگهای شاعر جاری میشوند و به رگهای مخاطب میرسند. اما به نثر که میرسیم، گویا همهی این حرفهای جدا، در گسست و شکست در جایی به یکدیگر میرسند، همدیگر را پیدا میکنند و در همدیگر بافته میشوند. هستی از درهمآمیختگی همین حرفهای در گسست دوباره شکل میگیرد و حالا درون همین شکلگیری مجدد تن شاعر در لیزی و نوچی و عفونت غرق میشود و میگوید، از همین عفونت است که صدای گریه میآید و تولدی شکل میگیرد. پس، برای اینکه تولدی شکل بگیرد، باید عفونت ایجاد شود. از لجن است که تولد شکل میگیرد. بنابراین، حروف در دفتر باقری راز مهم هستیاند. اما هر بار هستی درحال زاییده شدن است. این زایش در تن راوی میپیچد و سپس به فریاد، به فغان و به شیون درمیآید. «در جریان رگهایم باش» یعنی فغان و شیون تاریخ، زمان و مکان. و این شیون باید گوش مخاطب را خراش دهد.
او ادامه داد: شاعر همهجا به دنبال تن در گسست خود است. همانند حروف در گسست، همواره تن شاعر در گسست از خود است. اما حروف راهی هستند به یکپارچه کردن این تن در گسست و این تن جداافتاده از خود. همهی حرف باقری این است که بازگشت به تن چگونه شکل بگیرد. چگونه بتوانم تن خودم را به خودم بازگردانم. پس تن ما در هستی در غربت قرار گرفته است و این غربت ما را به شیون وامیدارد. این شیون سبب گسست میشود و این گسست که ما را از خود بیگانه کرده است، گویا اکسیژن به رگهای ما نمیرساند و گویا در حال خفه شدنیم. اما باید چنگ بیندازیم: و چنگ انداختن چنگ انداختن به حروف است. به قاف، به سین، به میم، به سه حرفی که شکستم و هوا از میانشان جاری است. راوی موفق شده است. حالا هوا جاری شده است و تلاش برای شدن سبب میشود هستایش نتیجه بدهد. متن «در جریان رگهایم باش» روایتی دنبالهدار، روایت شدن، شکل گرفتن، عبور از ظلمت به نور است. حالا در قبل از زبان حرفها هستند. زبان در حرفها خرد شده است، تکهتکه شده است، گسسته شده است تا راه شکل گرفتن مجدد و به هم پیوستن و متولد شدن خود را تجربه کند.
شعیری افزود: راوی شاعر اعتراف میکند که«من و تو کلمات را در استخوانهایمان به رقص درآوردیم تا بدنها به کشف حروف، به کشف صدا به هم بریزد.» راه نجات یافتن خود و تن خود از طریق یافتن حروفی است که در تن و در رگ جاریاند. پس کلمه، حرف، زبان، صدا، عین خود هستی است و راوی به دنبال یافتن و کشف حروف و زایش دوبارهی آنها به شکل جنین و سپس نوزاد است. پس زمان باید به درازا درآید تا این تولد شکل بگیرد. این شکفتن و تولد با درد و رنج همراه است و داستان باقری ماجرای بازنویسی آفرینش است.
او در پایان گفت: همهی راز هستی در کلام نهفته است و هستایش از عمق تاریخ شکل میگیرد. راز گفتمان باقری در تکیه بر هستایشی است که رنسانس و تولدی است که در حرکتی دیرشی، کششی، شکل میگیرد. این حرکت دیرشی وابسته به کش آمدن حروف است و سپس این کش آمدن وابسته به گسست حروف از یکدیگر و پرتاب شدن آنها درون ماجرای زایش و سپس سر باز کردن و شکفته شدن و متولد شدن از درون آنچه عفونت یا لجن هستی است. برای اینکه تولد شکل بگیرد باید تن خود را درون تن هستی جاری کنیم و با تن خود تن هستی را کشف کنیم و تن هستی تن حروف را کشف کند و تن حروف در رگهای ما جاری شود و سپس رگهای ما ورم کند و بترکد و بعد زاییده شود و بعد اکسیژن را پیدا کند و هوا را به درون بکشد. گویا مکشی در کار است. و این مکش جز با گسست حروف، کش آمدن حروف، در هم شدن حروف ممکن نیست.