اطلاعات: همیشه زمانی که از جرم صحبت میشود، توجه به مجرم معطوف میگردد و حتی برخی فرضیهپردازان از مجرم و جانی بالفطره صحبت میکنند. بیتردید در برخی از جرائم، شخصیت مجرم نقش دارد و بخش عمدهای از مجرمان را مبتلایان به اختلال شخصیت ضد اجتماعی تشکیل میدهند. مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی (که در مرز بین روان ـ نژندی و روان ـ پریشی جای دارند)، نیز بیشتر از متوسط کل جمعیت مرتکب جرم میشوند. مبتلایان به اختلالات عمده روانی هم امکان دارد دست به ارتکاب جرم بزنند که گاهی ناشی از نشانههای بیماری است، برای نمونه، بیمار تحت تأثیر این هذیان که همسرش قصد کشتن او را دارد یا شنیدن صدایی توهمی که به بیمار دستور میدهد همسرش را بکشد، مرتکب جنایت میشود. گاه نیز ارتکاب جرم در فرد مبتلا به بیماری شدید براثر عوارض این بیماری است، برای نمونه فرد مبتلا به روان ـ پریشی که قادر به کار نیست و از حمایتهای اجتماعی هم بیبهره است، برای زنده ماندن اقدام به سرقت میکند. اغلب دربارة بیماران روان ـ پریش مجرم بزرگنمایی میشود، در حالی که سهم آنان در شمار مطلق و شمار نسبی جرم بسیار کم است.
اما علاوه بر مجرم، توجه به بزه دیده یا قربانی جرم هم مهم است. برای نمونه، اجتناب از اعتماد بیش از حد به افراد غریبه، راز داری در مورد مسائل شخصی، آگاهی از روشهای ارتکاب جرم توسط مجرمان و از جمله توجه به هشدارهای پلیس، همه میتواند در پیشگیری از ارتکاب جرم مؤثر باشد.
عامل سوم دخیل در جرم یعنی محیط و زمینهای که جرم در آن روی میدهد، گرچه اهمیت زیاد دارد اما عموماً مورد غفلت قرار میگیرد. برای نمونه، جرائمی که در آنها هیجانهای روانی و تحریکپذیری نقشی را ایفاء میکند (جرائم جنسی، ضرب و جرح، افتراء) در تابستان شایعتر است و سرقت و کلاهبرداری در زمستان افزایش مییابد. دیدن فیلمهایی با محتوای پرخاشگرانه سبب افزایش رفتارهای پرخاشگرانه در بیننده میشود. سروصدا، شلوغی و ازدحام، تهویة نامناسب و فقدان تسهیلات زندگی شهری (حاشیهنشینی و نبود خدمات عمومی حملونقل)، سبب پرخاشگری و رفتارهای مجرمانه میشود. فراوانی سرقت تا حدی موازی با هزینههای بالای زندگی است.
در مورد علل زمینهای ارتکاب جرم، اخیراً رئیس پلیس آگاهی ناجا عنوان کرده است که خاموشی معابر آمار جرائم را ۱۸ درصد افزوده است. به گفتة ایشان در دی ماه سال ۱۳۹۹ در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته به سرقتها ۱۸ درصد افزوده شده، در حالی که طی ۱۰ ماهة امسال، کل سرقتها ۹ درصد افزایش یافته است.
موضوع فوق، مسألة دیگری را نیز مطرح میکند؛ آیا صرفهجویی در مصرف برق بر حفظ امنیت شهروندان اولویت یافته است؟ گویا در این میان هزینههای مادی و معنوی ناشی از بزه دیدگی که فراتر از هرگونه صرفهجویی احتمالی در مصرف برق است، محاسبه نشده است.
همانگونه که آمد، هرچه هزینه زندگی بالا رود، سرقت افزایش مییابد. طبعاً مأموران انتظامی با جدیت و از خودگذشتگی به جستجوی سارقان میپردازند و بخش عمدهای از آنان را دستگیر میکنند و قضات محترم نیز به فراخور جرم این سارقان، آنان را طبق قانون محکوم به مجازات میکنند. اما مقصّر اصلی که افزایش هزینة زندگی باشد، آزادانه به کارِ خود ادامه میدهد! بیتردید در اینجا اشکالی در کار است زیرا به عوض علّت، معلول مجازات میشود و به همین دلیل، محاکمه و مجازات این سارقان باعث کاهش موارد سرقت نمیشود.
به این ترتیب میتوان گفت که برای نمونه، کاهش هزینههای زندگی، فراهم بودن کار و روشن بودن معابر عمومی در شبها تأثیر بیشتری در کاهش بروز و شیوع جرم دارد تا مجازات چند نفر مجرم.
تمرکز بر روی مجرم به عنوان عامل اصلی ارتکاب جرم، سبب غفلت از زمینههای اصلی ارتکاب جرم و رفع مسئولیت سازمانهای مربوط میشود.