اعتماد: مهندس
قهرمان روزگار ماست. اوست که با بهرهگیری از علم جدید، نقشه ساختمانها و بناهای کوچک
و بزرگ را طراحی میکند، طراحی ساخت انواع و اقسام ماشینها و موتورها و سختافزارهایکامپیوتری
ریز و درشت، نوشتن الگوریتمها و نرمافزارهای حیرتانگیز برای استفاده از رایانهها
و فضای مجازی و در نتیجه حضور در شبکههای اجتماعی و... همه کار مهندس است.گوشی
موبایلی که این روزها بیشتر از هر کس و هر چیزی با آن دمخور هستیم، خودرویی که
سوار میشویم، رایانهای که کارهایمان را با آنها انجام میدهیم، بنایی که در آن کار
میکنیم، خانهای که شب درآن میخوابیم و...
همه محصول کار مهندس است. امروزه مداخله آشکار و نهان
مهندسان با تخصصهای مختلف از عمران،کشاورزی و معدن تا کامپیوتر، مکانیک، برق، صنایع
غذایی، پزشکی و... حتی در به ظاهر طبیعیترین مایحتاج روزمره انکارناپذیر است.
البته اکنون و در سطح جهانی با نظر به تحولات جدید و
انباشت بیحد و حساب پول و منابع مالی از سویی و در هم تنیدگی این بازار مالی با
قدرت سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر، آن سروری و سیادت و قیادت مهندسان که مربوط به
عصر صنعتی شدن بود، سپری شده و امروز این مدیران- به ویژه مدیران مالی- و سیاستمداران
هستند که سکاندار اصلی امور تلقی میشوند. این سخن البته به معنای به حاشیه رفتن
تام و تمام مهندسان یا حذف آنها نیست. اصولا در جهان مکانیزه ما، مهندسان حذفناپذیرند
و نمیتوان آنها را کنارگذاشت. آنها سازندگان دنیای ما هستند، معماران، حافظان و
توسعهدهندگان آن. آنها هستند که دانش پیشرفته بشری را به کار و عمل و محصول تبدیل
میکنند. در غیاب آنها، آنچه دانشمندان تولید و عرضه میکنند تبدیل به ابزارآلات و
وسایلی برای بهبود زندگی بشر نمیشود و تنها در حد آگاهیهایی محض باقی میماند.
در شکلگیری و تکوین ایران نوین هم مهندسان نقش موثری
داشتند. نخستین بار عباس میرزا درپی شکستهای ایران از روسیه در اوایل سده نوزدهم،
گروهی از نخبگان ایرانی را به فرنگستان اعزام کرد تا مهندس شوند، عمدتا در رشتهها
و فنون نظامی. پس از آن هم امیرکبیر، دارالفنون(پلیتکنیک) ساخت، مدرسهای برای
آموزش و یاد دادن فنون مهندسی جدید درکنار طب و پزشکی. بیخود نیست که در روزگار
ما آرزوی همه پدر و مادرها این است که فرزندانشان دکتر (پزشک)-
مهندس شوند. جامعه در حال توسعه ما، در کنار انسانهایی
با بدنهای سالم بیش از هر چیز به ساخت و ساز نیاز داشت و از این رو، مهندسی ارج و
قربی روزافزون پیدا کرد.
تا پیش از تاسیس دانشگاههای جدید عمدتا این مهندسان
فرنگی و معدود مهندسان ایرانی از فرنگ برگشته بودند که کارها را صورت میدادند،
ساختمانها و ماشینها را طراحی میکردند و برای اکتشاف و استخراج معادن یا صنعتی کردن
کشاورزی یا... طرح و برنامه میریختند. اما با گسترش دانشگاهها و ایجاد رشتههای
مختلف فنی و مهندسی، پرورش مهندس در خود ایران هم امکانپذیر شد.
روشن است که در وضعیت جامعه ایران، رشتههای فنی- مهندسی
به دلیل اهمیت و نیاز به آنها یکی از پرمخاطبترین و پرمتقاضیترین رشتهها در
دانشگاهها به حساب میآمدند و در نتیجه رقابتی سخت و نفسگیر در قالب کنکور ورودی
دانشگاهها برای پذیرفته شدن در رشتههای مهندسی در میان نوجوانان و جوانان شکل میگرفت.
در چنین وضعیتی عموما سختکوشترین و درسخوانترین دانشآموزان
مدارس به سمت مهندسی(و البته پزشکی) گرایش پیدا میکردند و نتیجه طبیعی آن کماهمیت
تلقی شدن رشتههای علوم انسانی بود. نگاه و رویکرد عملگرایانه مهندسی چنان ارج و
قربی داشت که حتی در تصمیمگیریهای کلان و سیاستگذاریها و برنامهریزیهای فرهنگی
و اجتماعی نیز تاثیر گذاشت. چنانکه بسیاری از اصحاب علوم اجتماعی بارها خاطرنشان کردهاند،
نگاه و رهیافت مهندسی به امور اجتماعی و فرهنگی، وجه غالب سیاستگذاریها و تصمیمات
کلان سیاستمداران ایران در یک صد سال اخیر بوده است، یعنی این رویکرد که میتوان
راهحل مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را هم با نوشتن یک الگوریتم و به صورت مداخلهجویانه
و عملگرایانه، طراحی و سپس اجرا کرد.
نتیجه غلبه این نگاه مهندسی و نشستن مهندسان بر صدر تصمیمگیریهای
کلان، در نظر نگرفتن پیچیدگیها و ابهاماتی است که از واقعیت چند بعدی و تودرتوی زندگی
اجتماعی انسانی ناشی میشود، امری که به سادگی نمیتوان آن را فرموله و برایش
برنامهریزی کرد. پیامدهای این معضل دهههاست در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی
و اقتصادی ایران مشهود است. سیاستمداران و تصمیمگیرندگانی که فکر میکنند همه چیز
را میتوان مهندسی کرد یعنی به شیوه مهندسان طراحی کرد و ساخت حتی روندهای اجتماعی
و سیاسی را.
در سالهای اخیر البته و خوشبختانه، بسیاری از مهندسان
متوجه نقایص و مشکلات رویکرد مهندسی در مواجهه با امور فرهنگی و اجتماعی انسانی
شدهاند. شمار قابل توجه فارغالتحصیلان و دانشآموختگان
رشتههای فنی و مهندسی که برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر به رشتههای علوم
انسانی اعم از فلسفه و جامعهشناسی و علوم سیاسی و... میروند، شاهدی بر این
مدعاست. اما اینکه تا چه میزان این گروه میتوانند در تغییر نگرشهای کلان جاافتاده
در تصمیمها و مدیریتها موثر باشند و مهندسان و نگاه مهندسی را در جایگاه واقعی و
درست خود بنشانند همچنان محل تردید است.