کد مطلب: ۲۴۲۹۹
تاریخ انتشار: دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹

از اتل و متل تا مهر و ماه!

شرق: خاطرات گنگ یا روشن روزهای کودکی‌ همه ما با بازی‌های گروهی آمیخته‌ شده است. این بازی‌ها (که بخشی از فرهنگ کودکی‌مان را تشکیل می‌دهند) با وجودمان پیوند خورده، مثل یک شیء قابل احترام در گوشه امنی از نهانخانه ذهنمان جا خوش کرده‌ تا در لحظات تنهایی و غم سراغشان برویم و با یادآوری‌شان شاد و سرخوش شویم. ما با این بازی‌ها و شعرها زندگی کردیم و تبدیل به خاطره جمعی ما شدند، با آنها تعامل را آموختیم و کار و همراهی دسته‌جمعی را تجربه کردیم. الفاظی که در بسیاری از این بازی‌ها استفاده می‌کردیم ریتم داشت و در ذهنمان می‌ماند ولی معنای چندانی نداشت. راستش خیلی هم در «آن مان نباران تو تو اسکاچی» دنبال پیام و مفهوم نمی‌گشتیم. کسی هم در انتهای بازی از ما نمی‌پرسید: «خب در این شعر برای ملت سلحشور چه پیامی دارید و چه نتیجه اخلاقی از آن می‌گیرید؟». نمی‌دانم، در آن روزها شاید هم گرفتن نتیجه اخلاقی و ایدئولوژیک مد نبود! همین ‌که عبارات خوش‌آوا باشند و واژه‌های هم‌قافیه را کنار هم بنشانند کفایت می‌کرد که به لحظه‌ها و دوستی‌هایمان معنا دهد و آنها را غرق در لذت کند. ما در این میان تنها نبودیم. «nonsense verse» که در زبان ما «هیچانه» معادل‌یابی شده است، بر لحظات بسیاری از کودکان نقاط دیگر دنیا هم رنگ ‌زد. تو گویی همین الفاظ ریتمیک بی‌معنا حس خوش لحظات کودکی تمام بچه‌های دنیا را به هم پیوند می‌‌زد. بعدها فهمیدیم همین هیچانه‌ها و عبارات ریتمیک بی‌معنی چقدر در پرورش تخیل خردسالان مؤثرند، مفیدترین قالب‌های شعری برای آنها هستند و حتی تکرار حروف که ویژگی آنهاست به یاری گشودن زبان کودکان می‌آید. به این ترتیب هیچانه‌ها هم مثل بخش‌های دیگر ادبیات عامیانه و شفاهی مردم ما برای خودشان جایگاه و پایگاه یافتند. فرهنگ ما هم‌پای فرهنگ و ادب عامه، با ادبیات کلاسیکمان گره خورده اما این امر مانع از آن نشده که در ادبیات طنزمان سراغ نقیضه و نظیره‌سازی فرهنگ و ادب عامه و کلاسیک نرویم، چنانچه بخش مهمی از تاریخ طنزمان را قالب ادبی نقیضه‌ و نظیره‌‌سازی تشکیل داد، از رساله تعریفات عبید تا التفاصیل فریدون توللی و بعدها تذکره‌‌المقامات زورویی که برخی از آنها رنگ شوخی با ادبیات کلاسیک و حتی نقد آن ‌را هم داشتند. جالب آنکه از این آثار استقبال هم شد، توهین تلقی نشد و اعتراضی برنینگیخت. ما در گذر زمان، هنر روی خط قرمزها نشستن و به تعبیر مرحوم احترامی، رنگی‌نشدن را آموختیم؛ ولی این روزها در برابر نقد ساختاری «اتل‌متل توتوله» (که فکر کنم برای اولین‌بار در یک جشن سینمایی و پس‌ از آن در چند جای دیگر ارائه شد) برافروخته شده‌ایم و به عرق ملی و میهنی‌مان برخورده است. در برابر این حجم از عکس‌العمل نسبت به «اتل‌متل توتوله» ناخودآگاه این سؤال در ذهنمان می‌آید که آیا آستانه تحمل جامعه پایین آمده که دایره خط قرمزهای فکری، سیاسی و اخلاقی‌اش گسترش‌ یافته و به بازی‌های شیرین دوران کودکی در این روزگار تلخ نیز کشیده شده است؟ می‌توان چنین تصور کرد که پخش این برنامه از رسانه‌ای که سال‌هاست مردم دل ‌خوشی از آن ندارند، بر حجم اعتراض‌ها بی‌تأثیر نبوده است، ولی این تمام ماجرا نیست چون در این میان کار از دفاع از حیثیت هیچانه‌ها گذشته و برخی از آن‌ طرف بام افتادگان، در رویکردی که خود سرشار از طنز است ابروباد و مه و خورشید و فلک را گرد هم آور‌ده‌اند و برای اتل‌متل توتوله و زن کردی و لقب آذری عمه‌قزی ربط آسمانی و زمینی و معنایی و جغرافیایی و ژئوپلیتیکی پیدا کرده‌اند و با استفاده از فرهنگ غنی زبان فارسی به رمزگشایی واژگان مبهم و ظاهرا بی‌معنا و عبارات بدون ربطش پرداخته‌اند، میان گنجینه غنی ادب و فرهنگ فارسی گشته‌اند و برای این بازی قدمت 500‌ساله دست‌وپا کرده‌اند تا شنونده را بابت خنده به خادمان فرهنگ و گوینده را بابت نان‌ساختن از طریق زخم‌زدن به فرهنگ مادری ملامت کنند. با توجه به سابقه شوخی‌های این‌چنینی با ادبیات کلاسیک و فرهنگ شفاهی، به نظرم صرف شوخی با هیچانه‌ها مثل شوخی با هر قالب ادبی و هنری دیگری فی‌نفسه مذموم نیست. آنچه در این میان مهم است، درنظرداشتن ظرافت‌های زبانی در برخورد با موضوعاتی است که به‌نوعی مورد احترام مردم‌اند. برخورداری از نگاه علمی و تحلیلی نسبت به سوژه، طنزنویس را در شناخت حدومرزها هنگام گرفتن فاصله انتقادی و حتی شوخی با آن یاری می‌کند، امری‌ که با وجود تمام فراز و نشیب‌های طنز در دوره معاصر هنوز هم با اقامه دلیل «شوخی است، زیاد آن‌ را جدی نگیر» در بسیاری از آثار طنز و فکاهی مورد توجه جدی قرار نمی‌گیرد. هیچانه‌ها امر خاص به شمار نمی‌آیند ولی در حافظه تاریخی ما جای دارند و برخورد با آنها مستلزم به‌کارگیری ظرافتی است که بی‌توجهی به آن بر ذهن مخاطبی که دوران کودکی‌اش را با آنها زندگی کرده است، اثری نه‌چندان شیرین بر جای می‌گذارد. خلاصه اینکه شوخی با هیچانه‌ها از ارزش هیچانه‌بودنشان چیزی کم نمی‌کند و این امر در صورتی تحقق می‌یابد که با ظرافت توأم باشد و هنگام گرفتن فاصله انتقادی از سوژه (که لازمه آفرینش هر اثر طنزی است) به معنا و مفهوم و عمق اثرگذاری این بخش از ادبیات شفاهی و جایگاه آن در خاطره جمعی مردم نیز توجه شود؛ اگرچه در این میان ممکن است باز هم ناآشنایان با ظرافت طنز را خوش نیاید و دنبال مهر و ماه برای پیونددادن میان اتل و متل برآیند!

خلاصه کلام اینکه طنز را نباید شوخی گرفت، حتی اگر از سوی رسانه‌ای پخش شود که انتظار چندانی حتی در شوخی‌نگرفتن طنز از آن نیست... .

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST