اعتماد: در سال ۲۰۰۱ سوزان سانتاگ هنگام دریافت یکی از جوایز ادبی سخنرانی مهمی داشت که با نام وجدان کلمات - The Conscience of Wordsمعروف است و یکی از بخشهای مهم کتاب «رماننویس و استدلال اخلاقی» را شامل میشود. این کتاب که با ترجمه رضا فرنام توسط نشر ثالث منتشر شده است با یک مقدمه، ده مقاله، یک گفتوگو و پنج سخنرانی که اغلب آنها درباره ادبیات هستند شکل گرفته و در کنار ادبیات، دیدگاههایی از سانتاگ در مورد عکاسی، سینما، آزادی بیان و سیاست دیده میشود. نظر سانتاگ درباره پاسترناک، داستایوفسکی، آلبرکامو و سخنرانی زیبایش با عنوان «ادبیات آزادی است» هم از قسمتهای خواندنی این کتاب مهم است. امکان ندارد اسم باریس پاسترناک ۱۹۶۰- ۱۸۹۰ شاعر و رماننویس صاحبنام روسی را بخوانیم و یاد فیلم دکتر ژیواگو که به نظر میلان کوندرا یک فیلم کیچ از یک رمان باشکوه است نیفتیم باز به قول کوندرا «بیچاره پاسترناک».
از این
حاشیههای جذاب و سرگرمکننده که بگذریم در بخشهایی از سخنرانی وجدان کلمات میخوانیم.
«ما نویسندگان اضطراب واژگان داریم. واژهها معنا دارند.
واژهها اشاره میکنند. آنها پیکانند. واژهها میتوانند گسترش یابند یا فرو ریزند.
میتوانند از بوی بد انباشته شوند.» «مثلا ما از واژه
صلح مفاهیم مختلفی مانند نبودِ نزاع و درگیری، فراموش کردن، بخشایش، خستگی، فرسودگی،
بغض، کینه و... مراد میکنیم.»
قطعا صلح میتواند حاصل فرسودگی یا بخشیدن باشد و حتی
بغض و کینه عمیقی میتواند با صلح پنهان شود. با اینکه واژه صلح مجموعهای از مفاهیم
متناظر یا متضاد را به همراه دارد اما مفاهیم غالب به کلمه صلح، شکست و پیروزی است.
شکی نیست واژههای طیف هر واژه به نسبت روح و اتمسفر جامعه تغییر میکند.
ما از واژه طنز چه چیزهایی را دریافت میکنیم. از واژه
تلویزیون به کجا رسیدیم؟ از واژه پلتفرم و اینترنت به کجاها خواهیم رسید؟
استاد منشیزاده شاعر، نظریهپرداز و طنزنویس فقید در یکی
از ضیافتهای علمی معروفش در تبیین طنزنویسی اینگونه میگوید:
«اندیشیدن مشکل است و خوب اندیشیدن مشکلتر و مشکلتر از
آن طنز اندیشیدن است. درحالی که مشکلتر از آن بر زبان آوردن طنز و از آن مشکلتر یک
چیز است و آن نوشتن طنز است.»
ایشان در گفتوگو با شهرام پارسا مطلق در شماره ۸۳۵ روزنامه «پیام ما» طنز را بیشتر معرفی
میکنند:
طنز و شعر دو روی یک سکهاند. بهترین شعر آن است که طنز
داشته باشد و بهترین طنز آن است که شاعرانه باشد. هجو و هزل مربوط به نظم است نه
شعر؛ چون شعر خوابی است که در بیداری میبینیم و مطلقا منطقی نیست و مربوط به حس است
نه عقل، در حالی که نظم مربوط به عقل و منطق است. در همه جای جهان، بهترین شاعران
بهترین طنزپردازان هستند مثلا در ایران شیخ سعدی بهترین طنزپرداز است؛ همچنان که
حافظ هم در شعرش طنز فراوان دارد. شعر فیالواقع آدم را گول میزند و مربوط به حقیقت
است نه واقعیت. در حالی که نظم به واقعیت مربوط میشود. هزل یک مقوله منظوم است.
کسانی که خواستهاند مقولات معقول را بیان کنند آن را در
قالب وزنی ریختهاند تا در ذهن بماند. من اخیرا متوجه شدم که مردم در طنز، اشتباه رفتهاند
یا ما در طنز اشتباه رفتهایم، چراکه طنز فیالواقع همان شعر است و همان شعر، طنز.
ولی امروز حرفهای عجیب و غریبی میشنویم مثلا اینکه این فیلم طنز است یا این
تئاتر طنز است. بعضیها هم پا را فراتر میگذارند و میگویند این نمایشنامه طنز
است و ما دوست داریم به ایشان بگوییم شما به جای عسل، زنبور عسل میخورید چراکه
نمایشنامه خود طنز نیست بلکه به وسیله بازیگران به طنز تبدیل میشود. اگر نمایشنامه
را از نظر بلینسکی -ویساریون گریگوریویچ بلینسکی- منتقد ادبی، فیلسوف و زبانشناس
شهیر روس (۱۸۴۸-1811) -نگاه کنیم یک
اثر میتواند طنز باشد ولی از نظر استانسیلاوسکی به جای طنز باید گفت یا کمدی است یا
تراژدی. کمدی، مربوط به هنرهای نمایشی و طنز مربوط به هنر نوشتار است. نکته غمانگیز
اینجاست که هر چیز خوب را این روزها طنز میخوانند در حالی که مگر آثار داستایوفسکی
یا تالستوی طنز دارد؟ چخوف، طنز دارد. قبلها میگفتند در یک اثر باید اقتصاد مطرح
باشد البته به تقلید از بالزاک نویسنده مورد توجه کارل مارکس. طنز خوب است ولی
لزوما هر اثر موفقی هم حاوی طنز نیست مثلا رمان «در جستوجوی زمان گمشده» که بزرگترین
رمان قرن بیستم است اما طنز ندارد.»
تعریف دلگشاتر از تعریف فوق در مورد طنز در رساله دلگشای
عبید زاکانی وجود دارد و تعاریف متعدد علمی دیگر را میتوان در مراجع مختلف یافت.
حالا که شکوه واژه طنز را بیشتر دریافتیم، ببینیم آنها که
فکر میکنند موفق به ساخت سریال طنز یا به عبارت صحیحتر سریال کمدی شدهاند چه
بلایی بر سر این واژه آوردهاند.
کمی زود بود تا شخصیت پلتفرمها و سریالهای طنز اینترنتی
تبیین شود اما شد. این پلتفرمها ثابت کردند در ساخت کمدی هم دنبالهرو تلویزیون
هستند. آنها با ساخت به اصطلاح سریالهای طنز
شکوه این واژه را به خطر انداختهاند. دراکولا یک نمونه از این سریالهاست که با
تفاخر طنز سازگار نیست و در حوزه هجو و هزل هم نمیگنجد، چراکه هجو و هزل هم گونههایی
از نوشتار با فرمهای متقن و موثر هستند. سریالهایی مثل هیولا، دراکولا یا برنامههای
خندوانه یا دورهمی نوعی فرصتطلبی از بعضی فضاهای گروتستیک- فضای معلق بین طنز و اندوه و وحشت- موجود در جامعه است. درست است ما وقتی میشنویم
آقازادهای در یک آتلیه نقاشی عکس سهراب را به عنوان همسر خانم نقاش شناسایی میکند
خندهمان میگیرد ولی از طرفی این اتفاق وحشتناک و اندوهناک هم هست. سریالهای
موجود در بازارهای اینترنتی با خنثیسازی یا تقلیل وحشت و اندوه رویدادهای مشابه،
آنها را در حد یک بسته خنداننده روانه خانهها میکنند. یادمان نرفته است در بخشی
از برنامه خندوانه به نام «نینیرو» پدرهای عزیز
در یک مسابقه ناضرور و عجیب اقدام به درآوردن لباس نوزادان خود مینمودند و بعد تن
نوزاد خود را با لباس تهیهشده از طرف اسپانسر میپوشاندند اما آنچه هنوز عریان
است و کسی نمیتواند آن را پوشش دهد این است که کجای این ماجرا جذاب است که به
خاطر برنده شدن در یک مسابقه با فشار و خشونت لباس نوزاد خود را دربیاوری و دوباره
با همین وضعیت و رفتار جنگی، لباسی را که پوستر برنامه است تن نوزاد بیدفاع بکنی؟
بینندگان این برنامه احتمالا شاهد گریه بعضی از این کودکان بودهاند که وسط هیاهو
و جیغ و داد حضار و رفتار ویترینی مجری، نوزاد عزیز فشار تعویض لباس را تجربه میکرد.
اینگونه بود که واژه خشونت هم به طیف واژگانی طنز اضافه شد. حتما پوستر بسته اینترنتی دراکولا را در بزرگراههای تهران دیدهاید.
پوستر دراکولا با آن تصاویر متظاهر به قدرت و پول نوعی
دهنکجی به مردمی است که تحت فشار اقتصادی شدید هستند. در این سریالها قرار است
ما به دردهایمان بخندیم و به قول طرفداران این سریالها در ایام قرنطینه سرگرم شویم.
اینگونه است که واژه طنز طیفی از واژههای سخیف را دور
خودش جمع میکند و بو میگیرد. واژههایی مانند: دمدستی، سرپایی، آبکی، بزن در
رو، فرصتطلبی، وحشت، اندوه و....
لطفا تا اطلاع ثانوی به قول خودتان سریال طنز نسازید
چون وقتی سریال جدی میسازید خندهدارتر است. تاریخ تصویر به یاد خواهد داشت که
ساخت سریالهای طنز چقدر میتواند وحشتناک و اندوهناک باشد.
من از پوستر طنزآمیز سریال دراکولا میترسم. کلا من از هیولا
و دراکولا میترسم و از ترک دیوار و هندوانه خندهام نمیگیرد.