کد مطلب: ۲۴۵۰۳
تاریخ انتشار: شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰

ایمان در بستر تاریخ شکل می گیرد

امید حسینی نژاد

شهرآرا:  باورهای اعتقادی مسلمانان در طول زمان دچار تحولات درخور توجهی شده است. گاهی این اعتقادها به دلیل جدال های درون مذهبی و فهم های متفاوت تحولات شگرفی داشته است و در دوره‌های مختلف، باوری رایج دچار خوانش های فراوانی از سوی اندیشمندانِ مسلمان مذاهب گوناگون شده است. مورخ به عنوان کسی که وظیفه اصالت سنجی متون تاریخی را برای دریافت فهمی درست از متون اسلامی دارد، موظف است تا با اصالت سنجی متونی که در دوره‌های اولیه اسلام نشر یافته، محتوایی صحیح را برای فهم متون دینی به ما عرضه کند، زیرا متکلمان و فقیهان با استناد به این متون استنباط های خود را برای ارائه باوری صحیح و عمیق ارائه می کنند. در گفت وگو با دکتر حسن انصاری، عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی پرینستون، به دنبال آن هستیم تا چالش های مورخان برای رسیدن به این مقصود را بررسی کنیم.


آیا باورهای دینی که در گذر سالیان سال با تکیه بر منابع مکتوب و شفاهی به ما رسیده است تغییر می کند؟
تصور عمومی نه تن‌ها نزد بسیاری از مؤمنان بلکه همچنین در میان بسیاری از طبقه تحصیل کرده در حوزه‌های علوم دینی این است که باورهای ایمانی و گزاره های اعتقادی، ماهیتی فرا تاریخی و تغییر ناپذیر دارند و آنچه امروزه به عنوان مجموعه باورهای اعتقادی یک مکتب شناخته می شود همواره ماهیتی ثابت داشته و نه تن‌ها همگان از میان مؤمنان و به شکل مستمر بر آن اطلاع داشته اند و به عنوان مجموعه‌ای از باورهای «ضروری مذهب» بدان ایمان داشته اند، بلکه این منظومه اعتقادی بدون هیچ گونه تغییری، ساختمان اعتقادی و هویتی جامعه مؤمنان را همواره شکل می داده است.
آگاهان بر تاریخ متون و تحولات مکاتب فکری و دینی به طور طبیعی چنین نمی اندیشند. ایمان مواجهه آدمیان است با «امر قدسی» و تا آنجا که این مواجهه مربوط است به آدمیان و زبان و فکر و دریافت ما طبعاً نمی توان از «فرا تاریخی» بودن ایمان سخن گفت. اعتقادات هم مجموعه‌ای از گزاره های ایمانی است که در مجموع هویت یک مکتب را شکل می دهد؛ هویتی که خود در بستر زمان و مکان شکل می گیرد و بالیده می شود و نسبت به متغیرات واکنش نشان می دهد. تا آنجا که سخن از ایمان است و اعتقادات دینی، ما با مقوله «متن مقدس» سر و کار داریم و فرایند فهم آدمیان از آن. «فرایند فهم» اصلاً خود پدیده‌ای تاریخی است، کما اینکه «هویت دینی» هم تاریخی است. ظرفیت های متن در بستر تاریخی، فهم های متنوع و تاریخ مندی را نسبت به متغیرات و نیازمندی های دینی، هویتی و فکری ممکن می کند، بنابراین آن چیزی که امروز به عنوان هویت دینی یک مکتب اعتقادی شکل گرفته و مجموعه‌ای از گزاره های اعتقادی را نیز شامل می شود چیزی است که در بستر تاریخی شکل گیری هویت «جماعت مؤمنان» و در خاطره جمعی آنان خود را به سطح آورده است.
در واقع نه تن‌ها فهم متن، تاریخی است، بلکه اساساً زبان ماهیتی تاریخی دارد و امر قدسی آن گاه که تعبیر زبانی پیدا می کند ناچار امری «تاریخی» می شود. به تعبیر دیگر، دین آنجا که تعبیر زبانی پیدا می کند و مواجهه آدمیان را با امر قدسی از طریق «متن» یا «گفتار» میسر می کند در واقع به بستری انسانی و تاریخی تنزل یافته است و به تعبیر قرآنی، «تنزیل» وحی انجام می شود.


حوادث تاریخی در طول زمان تا چه اندازه بر تحولات باورهای دینی در طول تاریخ تأثیر داشته است؟
در هویت مذهبی یک مکتب، یکی از مواردی که از آن‌ها به عنوان عناصر مختلف تشکیل دهنده می توان نام برد، سهم حوادث تاریخی مختلفی است که گزاره های ایمانی و اعتقادی در اطراف آن حوادث شکل گرفته است. از دیدگاه یک مورخ که به بسترهای شکل گیری حوادث و اتفاقات تاریخی می اندیشد و اهمیت می دهد هر حادثه‌ای ریشه‌اش به شرایط تاریخی، زمانی، مکانی و فرهنگی خاصی وابسته است. از این نقطه نظر هر حادثه تاریخی می توانست به سادگی به شکلی دیگر رقم بخورد. از نقطه نظر اعتقادی البته حوادث تاریخی با دخالت مستقیم خداوند شکل می گیرد و معنا می یابد؛ اما مورخان در این باره تفسیر متفاوتی دارند. این تفسیر ضرورتاً مخالف تفکرات کلامی نیست. از نقطه نظر دینی می توان همه عالم خلقت را با وجود همه اسباب طبیعی آن مخلوق طولی خداوند دانست.
حال که از حوادث تاریخی سخن رفت باید به نکته مهم تری توجه کرد و آن روایاتی است که ما از حوادث تاریخی داریم، چنان که می دانیم روایات مکتوبی است که ریشه‌های اصلی اش به روایات شفاهی مستقیم شاهدان عینی باز می گردد. فرایند مکتوب شدن این روایات تاریخی و بازسازی آن‌ها در طول تاریخ و صورت بندی‌های جدیدی که در منابع بعدی از آن‌ها شده همه متأثر از هویت های دینی و مذهبی نویسندگان آن‌ها و در واقع تحولات فکری و هویتی و تاریخی مختلفی است که بیش از هر چیز نشان دهنده نوع نگاه راویان و نویسندگان تحریرهای مختلف و طبعاً متحول آن‌هاست. بسیاری از این روایات اغلب ارتباط مستقیمی دارند با تحول ارتودکسی (فرایند رسمی شدن عقیده) مذهبی که خود محکوم تحول تاریخی است. بدین ترتیب به تعبیری باید همه این روایات را به نحوی از قبیل ژانر «تاریخ نجات» دانست که بیشتر تصویرپردازی تاریخی متحول مذهبی و هویتی راویان را انعکاس می دهند.


آیا همه این منابع مکتوب در فرایند تاریخی خود دارای اصالت هستند؟
وانگهی منابع مکتوب ما همگی از اصالت برخوردار نیستند. کار یک مورخ این است که از صحت اصالت متن های تاریخی و مذهبی اطمینان حاصل کند. مطالعه نسخه‌های یک اثر و ریشه‌های آن و بررسی روایات مختلف آن و امکان وجود و میزان تحریفات یا صورت بندی‌های جدیدی که بر اثر تصرفات ایدئولوژیک در یک متن می توانست شکل بگیرد همگی در داوری یک مورخ در بررسی یک آموزه اعتقادی سهم مهمی دارند. مهم تر از آن از دیدگاه یک مورخ، هر متنی مجموعه‌ای از انتخاب های نویسنده آن است؛ انتخاب هایی که هر یک دلایل تاریخی خود را دارند: اینکه از مجموعه روایات درباره حادثه‌ای تاریخی و البته مرتبط با یک آموزه ایمانی و گزاره ای اعتقادی، نویسنده ای بخشی را بر می کشد و برخی دیگر را فرو می گذارد؛ یا نحوه چیدمان روایات متفاوت یا حذف و اصلاحاتی که در طول تاریخ از سوی نویسندگان منابع مذهبی و تاریخی روی روایات اعمال می شده یا از سوی کاتبان نسخه‌های خطی فراخور تحولات اعتقادی و هویت سازی های شناور تصرفاتی می شده که همگی نشان می دهد کار یک مورخ تا چه اندازه می تواند برداشت های مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد.


وظیفه مورخ برای فهم متون تاریخی و تعیین اصالت آن برای شکل گیری باورهای دینی صحیح چگونه است؟
گاه یک مورخ مضامین اصلی و محوری یک روایت را به دلیل اینکه بر اساس انگیزه‌های خاص پرداخته شده است نمی پذیرد یا روایتی مذهبی را اصیل نمی داند، اما از آن می تواند برای شناخت انگیزه‌ها، افکار و جهان بینی سازندگان آن روایت بهره گیرد. ممکن است هسته اصلی روایتی تاریخی یا حدیثی که به منظوری خاص جعل یا تنظیم و پیشنهاد شده قبول نشود، اما این بدین معنا نیست که عناصر دیگر همان روایت تاریخی یا حدیث که ارتباط مستقیمی با آن هسته اصلی ندارد لزوماً نادرست است. اتفاقاً در بسیاری موارد به دلیل آنکه قصد جاعلان طبیعی جلوه دادن هسته اصلی روایت است عناصر فرعی روایت، مانند اطلاعات تاریخی جانبی کاملاً درست و دقیق تنظیم می شده، بنابراین می تواند آن بخش‌ها برای استناد یک مورخ ملاک قرار گیرد.
مسلم است که امروزه ما بسیار بیش از گذشتگان به منابع مکتوب و اسناد دسترسی داریم و طبعاً شناخت کامل تری نسبت به آن‌ها درباره ابعاد مختلف حوادث تاریخی یا تحولات مذهبی داریم. درباره مسائل مذهبی، یک مورخ و آشنا به منابع به خوبی می داند که فی المثل در زمان امامان شیعه اگر موضوع قائمیت یا اعتقاد به مهدویت عقیده ای بوده است که گاه مورد اشارات پنهان برخی از ائمه شیعه قرار می گرفته، این به معنای آشنایی کل جامعه شیعه با آن نمی توانسته باشد. اساساً نوع کتابت و تدوین احادیث و نوع ارتباطات جامعه شیعه با امامان به نوعی نبوده است که چنین اقتضایی را داشته باشد؛ کما اینکه چنین نبوده است که کل جامعه شیعه با منظومه کاملی از اعتقادات یا دستگاه فقهی امامان آشنایی داشته باشند. از اساس، گویا بنای ائمه شیعه بر ارائه منظومه وار چنین دستگاهی به صورتی منظم و به صورتی سیستماتیک نبوده است. آنان در بسیاری از مسائل مطرح علمی و فقهی و کلامی در جامعه اهل سنت اطراف خود اظهار نظر نمی کرده یا فرصت و امکانی برای اظهارنظر نداشته اند. بعدها در نیمه سده سوم و به ویژه در عصر منتهی به عصر محمد بن یعقوب کلینی بسیاری از احادیث پراکنده و از سنت های گوناگون گرد هم آمد و حوادث و اتفاقات و در واقع تحولات تازه در بستر امامت موجب شد که روایات و احادیثی پراکنده و گاه مهجور که به دلایل مختلف اصلاً مورد اعتنای بدنه اصلی جامعه امامیه قرار نمی گرفت رواج پیدا کند و اهمیتش دیده شود.
در واقع زمینه های مختلفی موجب می شده است تا بخشی از روایات و احادیث انتخاب شود و رواج پیدا کند و برخی دیگر فروگذاشته شود و دیده و خوانده نشود. بعدها دسترسی‌ها به بسیاری از «اصول» اولیه ساده تر شد و همین موجب شد احادیث و روایات تازه تری وارد مجموعه‌های «رسمی» امامیه شود. گرایشات کلامی و اعتقادی هم در همین باره مؤثر بوده است.


اکنون به دلیل فاصله طولانی ما با متون اولیه مکتوب، فهم ما از بستر شکل گیری روایات تاریخی ناقص است. وظیفه اسلام شناسان برای حل این معضل چیست؟
بسیاری از مفاهیم دینی، سیاسی و اجتماعی در طول تاریخ معنای متحولی را تجربه می کنند. ما امروزه به دلیل دور شدن از فضای اجتماعی و تاریخی دوران‌های گذشته زمینه ها و فضاها را گم کرده و گاه از درک درست و تاریخی آن‌ها عاجز هستیم. کار مورخ قرائت و فهم تاریخی منابع است. به دلیل فاصله زمانی با منابع اولیه و دوران‌های نخستین فهم مدلول بسیاری از مفاهیم دشوار است و طبعاً در پس انبوهی از عناصر هویتی متحول و معناهای جدید از درک معانی اولیه مفاهیم باز می مانیم. از دیگر سو به دلیل زیستن در این سنت گاه حساسیت خود را از درک این تحول مفهومی از دست داده‌ایم. به دیگر سخن، همواره در حال تحمیل تفسیرهای عصری خود بر متون تاریخی و افکار گذشتگان هستیم. نتیجه اینکه می بینیم کسی که از خارج به این سنت و متون وابسته به آن می نگرد گاه فهم روشن تر و تاریخی تری را به دست می دهد.
فقیهان هم با همین رویکرد تاریخی می توانند تحولی تازه را در دستگاه فقه تجربه و عرضه کنند. در مباحث اعتقادی فی المثل عالمان دینی می توانند روند متحول ضرورت های اعتقادی را روشن تر ببینند. گاه عقیده ای برای محدثان و عالمان شناخته بوده، اما در سطح عموم مؤمنان عقیده ای طرح عمومی نداشته است. گاهی عقیده ای را می توان با این منطق به تعبیر یکی از فقیهان برجسته معاصر «ضروری محدثان» دانست؛ اما نه لزوماً «ضروری مذهب». شکل گیری نوعی از اجماع یا شهرت از دیدگاه یک فقیه هم می تواند بر مبنای همین چارچوب فهم تاریخی تحلیل شود. من معتقدم کار مورخان به کمک فقیهان خواهد آمد. فقط باید منطق پژوهش تاریخی را درک کرد و در آن دچار غلو و زیاده روی از هر دو سو نشد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST