کد مطلب: ۲۵۴۳۶
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۰

کمال‌گرا یا عافیت‌طلب

محسن آزموده

اعتماد: یکی از اتفاقات خوشایند و مثبت جامعه ایران در سال‌های اخیر، پذیرش روانشناسی و زیرشاخه‌های آن به عنوان یک دانش و تخصص و مراجعه روزافزون مردم از طبقات و اقشار مختلف به روان‌درمانگران و روانشناسان است. تا چند سال پیش، نگرش‌های منفی و غلط به این دانش، سبب شده بود که بسیاری تحت این عنوان که روانشناسی علم نیست یا روان‌درمانگران کار خاصی نمی‌کنند، از مراجعه به روان‌درمانگران و روانکاوان و مشاوران روانی اجتناب کنند. در مقابل بازار روانپزشکان داغ بود و اکثر مردم برای حل ساده‌ترین مشکلات روانی، به قرص و دارو پناه می‌بردند. همچنین، این تصور نادرست حاکم بود که هر کس نزد روان‌درمانگر می‌رود، «دیوانه» و «مجنون» است، ضمن آنکه نگرش عمومی نسبت به همین مفاهیم، یعنی «دیوانه» و «مجنون»، بسیار غلط و ارزشگذارانه و همراه با سوگیری‌های منفی فرهنگی صورت می‌گرفت. 
چندی است در نتیجه ارتقا و پیشرفت آگاهی همگانی، رجوع به روان‌درمانگران و روانشناسان و روانکاوان، رشد چشمگیری داشته و هر یک از ما در میان اطرافیان خود شمار زیادی را می‌شناسیم که برای رفع مشکلات روانی خود، اعم از اضطراب، نگرانی، افسردگی، ترس فراوان، وسواس و همچنین برای بهبود روابط خود با دیگران اعم از روابط زناشویی یا مناسبات دوستانه یا خانوادگی، به مشاوره می‌روند و از دانش و آگاهی و تجربه کارشناسان و متخصصان روانشناسی بهره می‌گیرند. یک شاهد این ادعا، ارج و قدر یافتن رشته‌های زیرمجموعه روانشناسی در دانشگاه‌هاست. اگر تا پیش از یک دهه پیش، روانشناسی در موسسات آموزش عالی و کنکور سراسری، یکی از رشته‌های کم اهمیت تلقی می‌شد، اکنون شاهدیم که روانشناسی بعد از حقوق، یکی از پرطرفدارترین رشته‌ها در حوزه علوم انسانی است. 
این اتفاق فی‌نفسه بسیار مثبت و ارزشمند است و باید مورد تشویق و تایید همگانی قرار بگیرد. اعتماد به دانش و تجربه روانشناسان و اتکا به توصیه‌ها و روش‌های تجربه شده، موجب افزایش سلامت روانی جامعه و کاهش ناهنجاری‌های رفتاری و گفتاری و کم شدن خشونت در کل اجتماع می‌شود. با گسترش گفتارهای روانشناسانه، افراد یاد می‌گیرند که با گفت‌وگو و اندیشیدن به خود، بر مشکلات فائق آیند و کمتر به محرک‌ها یا ابزارهای بیرونی متکی شوند. سطح فرهیختگی بالا می‌رود و آدم‌ها فرا می‌گیرند، ضمن شناخت خود با کاستی‌ها و کم داشته‌های خود کنار بیایند و در صورت امکان در جهت رفع آنها یا پرورش استعدادها و ظرفیت‌های وجودی خود گام بردارند. 
اما در کنار همه این فواید و سودمندی‌های گسترش توجه به روانشناسی به عنوان یک علم و روان درمانگری و روانکاوی به عنوان دانشی عملی و مفید، نباید از رواج آنچه روانشناسی غیرعلمی و توصیه‌های کلیشه‌ای و زرد از سوی برخی مشاوران، غفلت کرد. در گفت‌وگوهای متعدد با دوستان و آشنایانی که به روان‌درمانگران و مشاوران روانی مراجعه کرده‌اند، بارها به تعابیر و اصطلاحاتی تکراری و کلی‌گویانه و به نظر کلیشه‌ای برخورده‌ام که بیش از آنکه روشنگر وضعیت روانی فرد تحت درمان باشد، برای او حکم مسکن یا آرامش‌بخش دارد. گویی فرد مراجعه‌کننده، در گفتار یا درمان مشاور به دنبال توجیهی برای رفتارهای خودش از سویی و فرافکنی مشکلات و مصائب به دیگران و تخطئه آنها از سوی دیگر می‌گردد. رفتارهایی که گاه به وضوح غیراخلاقی و ناپسند می‌شوند. مشاور هم برای خوشایند مراجعه‌کننده، چیزی می‌گوید که مورد پسند اوست، در بعضی موارد هم مشاور، با کاربرد نابجا و نادقیق برخی تعابیر «دهان پرکن» و «جذاب»، مراجعه‌کننده را در این توهم فرو می‌برد که اولا او آگاهانه و ارادی هیچ نقشی در وضعیتی که بدان دچار شده ندارد و ثانیا مشکل از دیگران است که او را درک نمی‌کنند. یک نمونه رایج از این تعبیرها، اطلاق صفت ظاهرا پرطمطراق «کمال‌گرا» یا «پرفشکنیست» به فرد مراجعه‌کننده است. تردیدی نیست که کمال‌گرایی (Perfectionism) یک ویژگی یا سبک شخصیتی است که در درجات متفاوت، در بسیاری از افراد ظهور و بروز دارد، اما اینکه فرد، بی‌عملی و تنبلی یا عافیت‌طلبی خود را پشت آن پنهان کند، غیر قابل قبول و ناموجه است. افراد زیادی با استناد به اینکه «شخصیت کمال‌گرا» دارند، مدام ناکامی‌ها و در واقع بی‌عملی خود را توجیه می‌کنند و وقتی به آنها می‌گوییم که چرا آستین بالا نمی‌زنند و تلاشی نمی‌کنند، می‌گویند: «من «پرفشکنیست» هستم، تا زمانی که همه شرایط و زمینه‌ها مهیا نشود، نمی‌توانم به کار مورد علاقه‌ام بپردازم»!
به نظر می‌رسد در این‌گونه موارد، مراجعه به مشاوره، به جای اینکه فرد را نسبت به مشکلات خود آگاه کند و او را در جهت رفع یا به بهترین وجه کنار آمدن با آنها، کمک کند، توجیهی ظاهرا علمی در اختیار او می‌گذارد، تا از آنچه در گذشته به عنوان یک خصیصه ناپسند اخلاقی مذموم شمرده می‌شد، با نامگذاری جدید، رفع اتهام کند و ضعف اخلاقی و ارادی خود را با آن بپوشاند. مراجعه به روانشناسی و توضیح و تبیین خصلت‌ها و ویژگی‌های رفتاری و گفتاری ما انسان‌ها، نباید توجیهی برای بی‌عملی و نفی اختیار باشد. در هر صورت همه نظام‌های آموزشی، بر پایه اراده و اختیار بشری بنا شده‌اند و اخلاق بر این مبنا استوار است که انسان می‌تواند و بلکه بایسته و شایسته است که نقص‌های خود را بپذیرد و در صورت اینکه این کاستی‌ها به حقوق و وظایفش خللی وارد می‌کند، حتما در جهت رفع‌شان بکوشد. روانشناسی و روان‌درمانگری، در این مسیر، دانشی عملی و مفید خواهد بود، به شرط آنکه ما را به سمت توجیه غیراخلاقی نواقص وجودی‌مان سوق ندهد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST