کد مطلب: ۲۵۴۴۰
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۰

وقایع‌نگار دوران محاکمات بزرگ

انجمن مرغ مقلد:‌

آنا آخماتووا، این پرآوازه‌ترین زن در ادبیات روسیه، فرزند خانواده‌ای اشرافی-اوکراینی بود و پدرش افسر دریایی بود. آخماتووا در کیف حقوق خواند و در پترزبورگ هم در رشته تاریخ ادبیات تحصیل کرد. او از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۸ همسر گومیلیوف بود. بسیاری از چهره‌های مهم ادبیات روسیه از جمله بلوک و مایاکوفسکی از ستایشگران شعر آخماتووا بودند و بلوک او را کولی مسیحی می‌نامید. او با اولین مجموعه شعرهایش نه تنها از زیر سایه همسرش بیرون آمد بلکه موفقیت او را هم تحت‌الشعاع قرار داد و به بت جوانان روزگار خود بدل شد. عشق و مرگ از مضامین عمده شعرهای آخماتووا به شمار می‌روند. جالب اینکه او در ژوئیه ۱۹۱۴ در برخی اشعارش با لحنی پیشگویانه وقوع جنگ بزرگ را مطرح کرده بود. زندگی آخماتووا در میانه حاشیه و متن یا شهرت و فراموشی گذشت اما دست‌آخر او در آخرین دوران حیاتش روزهایی نسبتاً آرام را پشت سر گذاشت.

 

آنا آخماتووا به چند دلیل چهره‌ای متمایز در ادبیات روسیه به شمار می‌آورد. در میان شاعران طراز اولی که در دوران «محاکمات بزرگ» زندگی می‌کردند، او تنها شاعری بود که جان سالم به در برد و زنده ماند و در سال‌های پایانی عمرش روزهایی همراه با احترام و به دور از سختی را پشت سر گذاشت.

آنا آخماتووا از بنیان‌گذاران نهضتی ادبی در شعر روسیه بود که با نام آکمئیست‌ها شناخته می‌شدند؛ واژه‌ای که برگرفته از واژه‌ای یونانی به معنای قله و اوج است. این نهضت ادبی در سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ در روسیه جریان داشت و به جز آخماتووا، گومیلیوف و ماندلشتام نیز به عنوان بنیانگذاران آن به شمار می‌رفتند.

یورگن روله در کتاب «ادبیات و انقلاب»، درباره ارتباط میان نهضت ادبی آکمئیست‌ها و وضعیت اجتماعی روسیه نوشته: «فعالیت آکمئیست‌ها با فروکش شور و هیجان روشنفکران روسی پس از شکست انقلاب ۱۹۰۵ و تثبیت اولیه جامعه صنعتی در روسیه همخوانی دارد: اتوپیاها و ایدئولوژی‌ها کنار گذاشته شدند؛ حقایق، کارایی‌ها، و واقعیت‌ها اهمیت پیدا کردند. انسان‌ها به عنوان فرد مهم شدند. در پی رشد خودآگاهی‌ها، شهروندان روسی به دیگر کشورها، به ادوار پرشکوه تاریخ چشم گشودند. تصویر جهان مشخص‌تر و غنی‌تر شد. جادوی روشن عصر فناوری و دانش در شعر رسوخ کرد؛ با این‌همه بهترین شاعران در بهترین شعرهای خود با حسی تیره بیگانه نیستند. این‌گونه است که آکمئیست‌ها -مانند آن دسته از شاعران بزرگ فرانسوی قبل و بعد از تحویل قرن که با آن‌ها نقاط اشتراک بسیاری دارند- در آستانه شعر مدرن ایستاده‌اند».

روله می‌گوید پس از آنکه انقلاب اکتبر نویسندگان و شاعران روسیه را به دو دسته سفیدها و سرخ‌ها، مهاجران و همگامان تقسیم کرد، آکمئیست‌ها موضعی بینابینی گرفتند. در کشور ماندند اما به سود حکومت شوراها فعالیت نکردند. آن‌ها انقلاب اکتبر را به عنوان نقطه عطفی تاریخی و بنیادی پذیرفته بودند اما برخی خصوصیت‌شان از جمله میهن‌دوستی، مذهب، حساسیت روحی و سلیقه شخصی متفاوت باعث شده بود که آنها نتوانند انقلاب را تأیید کنند و با آن همراه شوند.

زندگی آخماتووا نیز مانند بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعران و هنرمندان هم‌نسلش، زندگی پرفرازونشیبی بود. او به دلیل پیوند پیشینش با گومیلیوف در مظان اتهام قرار داشت و در آغاز دهه بیست سکوت پیشه کرد تا جایی که کاملاً فراموش شد. به حاشیه رفتن آخماتووا در آن دوران به حدی بود که در نقدهای ادبی ماندلشتام به عنوان آخرین بازمانده آکمئیسم شناخته می‌شد.

اما این فراموشی همیشگی نبود. دو دهه بعد یعنی در سال ۱۹۴۰، آخماتووا از حاشیه به متن آمد و بازگشتی دوباره به ادبیات روسیه داشت. در این زمان با پادرمیانی و میانجی‌گری برخی اطرافیان بانفوذ، به آخماتووا اجازه دادند دفتر شعر کوچکی منتشر کند. دفتر شعری که شامل شعرهای قدیمی و برخی شعرهای تازه او بود و نام آخماتووا دوباره در ادبیات روسیه مطرح شد. روله می‌گوید آرمان‌های قدیمی‌ای که آخماتووا به آن‌ها وفادار مانده بود، برای احیای مجدد ناسیونالیسم روسی کارکرد داشتند. در طول جنگ نام آخماتووا به حدی مطرح بود که ژدانوف، در سال ۱۹۴۶ کارزاری علیه او و زوشچنکو سازماندهی کرد. ژدانوف به کمیته مرکزی حزب گفته بود: «آکمئیست‌ها در عرصه هنر نماینده گرایشی به شدت فردگرایانه هستند. آکمئیست‌ها نظریه هنر برای هنر، زیبایی برای زیبایی را تبلیغ می‌کنند، اما به مردم و مشکلات و علایق‌شان، با زندگی اجتماعی کاری ندارند. این گرایش بنا به خاستگاه اجتماعی‌اش در زمان خود در عرصه ادبیات نهضتی اشرافی-بورژوایی بود...».

ژدانوف درباره شعر آخماتووا به طور مشخص گفته بود: «موضوع اشعار آخماتووا کاملاً فردگرایانه است. مضامین شعر او به شدت محدودند. شعر او شعر بانویی محفلی و لجام‌گسیخته است که میان سالن مجلل زنانه و محراب دعا در رفت‌وآمد است. مبانی شعر او را موتیف‌های اروتیکی تشکیل می‌دهند که با موتیف‌های اندوه، مالیخولیا، مرگ، عرفان و تنهایی عجین شده‌اند.»

ژدانوف، سیمای آخماتووا را این چنین توصیف کرده بود: نیمی‌راهبه و نیمی بدکاره؛ و به عبارتی بدکاره و راهبه‌ای که فحشا و دعا را با هم درمی‌آمیزد. پاسخ کمیته مرکزی هم روشن بود: «این افراد به تربیت جوانان ما صدمه می‌زنند و حضورشان در عرصه ادبیات شوروی تحمل کردنی نیست».

به این ترتیب آخماتووا دوباره به حاشیه رانده شد و در سال ۱۹۵۰ بود که بالاخره تعداد دیگری از اشعار او اجازه انتشار پیدا کردند. شعرهایی که البته مشخص بود که او تنها به قصد نجات جانش سروده است.

به این ترتیب می‌بینیم که زندگی آخماتووا مدام میان حاشیه و متن در نوسان بوده است. یکی از کتاب‌هایی که به زندگی و شعر آخماتووا مربوط است و سال‌ها پیش با ترجمه زنده‌یاد محمد مختاری به فارسی ترجمه شده بود، اثری است از سام درایور که در آن به اختصار مهم‌ترین وقایع زندگی آخماتووا شرح داده شده است.

سام درایور درباره ممنوعیت انتشار آثار آخماتووا و فراموشی او در زمان حیاتش نوشته: «انتشار اشعار آخماتووا در فاصله ۱۹۲۲ تا ۱۹۵۶، یعنی بیش از سی سال، در اتحاد شوروی ممنوع بود. تا نیمه دهه ۱۹۵۰ بسیاری از مردم داخل و خارج کشور حتی نمی‌دانستند که او هنوز زنده است. تصور می‌رفت که او در یکی از بلایایی که که از زمان انقلاب پی‌درپی رخ داده بود از میان رفته است. نامش، اما هنگامی که دوباره به تدریج بر سر زبان‌ها افتاد، عموماً با شان و اعتباری والا و درستکاری اخلاقی همراه شد، و آثارش حجت نهایی دوران ستم و عذاب رسمی گردید».

درایور شعر آخماتووا را «حجت نهایی دوران ستم و عذاب رسمی» نامیده است. درواقع آخماتووا زنده مانده بود تا شاهدی باشد بر آنچه در کشورش می‌گذشت. در میان شاعران و هنرمندان و نویسندگان هم‌نسل آخماتووا، او سرنوشتی متفاوت داشت و به قول سام درایور، «دست هوس‌باز تقدیر» این امکان را به او داد که از تهدید و تعقیب جان سالم به در برد. همچنان که آخرین سال‌های نسبتاً آرام زندگی‌اش به پایان نزدیک می‌شد و شعرهای تازه‌اش بار دیگر در دسترس عموم قرار می‌گرفت، کم‌کم روشن می‌شد که آخماتووا نه‌فقط آخرین شاعر بازمانده از آن دوره غریب؛ بلکه یکی از زبده‌ترین‌هایش هم بوده است. سام درایور، آخماتووا را «وقایع‌نگار» و «سخنگو» ی دورانش می‌داند؛ یعنی «نماد سازش‌ناپذیری هنر در مواجهه با سرکوب و نظم تحمیلی بر ادبیات».

 

منابع:

- ادبیات و انقلاب، یورگن روله، ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر نیلوفر.

- آنا آخماتووا، سام درایور، ترجمه محمد مختاری، نشر نو.

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST