کد مطلب: ۲۵۴۶۳
تاریخ انتشار: یکشنبه ۴ مهر ۱۴۰۰

الهی‌نامهٔ آیت‌الله حسن‌زادهٔ آملی

احمدرضا بهرامپورعمران

آیت‌الله حسن‌زادهٔ آملی هم نزدِ خواص محبوب است و هم میانِ عوام. عالمی که مردم‌دار است و از سیاست برکنار. عمومِ مردم بیش‌تر ایشان را به‌سببِ حُسنِ سلوک، اهلِ فراست‌بودن و اشراف‌بر‌ضمایر و دیگران را به‌هیأتِ جانورانِ گوناگون‌‌دیدن (چشمِ برزخی ‌داشتن) می‌شناسند و می‌ستایند و خواص به‌خاطرِ دانش گسترده و بینشِ عرفانی‌شان. به‌یاددارم استاد احمدِ مهدوی دامغانی جایی نوشته‌بودند از بقیةُ‌السّیفِ علمای بزرگِ سنّتِ اسلامی، امروز جز تنی‌چند باقی نمانده‌اند و آیت‌الله حسن‌زاده‌ یکی از آنان است. این حرف را استاد مهدویِ دامغانی بر زبان‌آورده‌اند، کسی که جایگاهشان در علومِ اسلامی و عربی‌دانی و ادب‌شناسی بر اهلِ فن آشکار است.
نویسنده از سال‌های دور با برخی از آثارِ استاد حسن‌زاده آشنایی دارد. نصاب‌الصّبیان را با ترجمه و توضیحِ ایشان در دورانِ دبیرستان خوانده‌ و از کلیله و دمنه‌ای که با توضیحاتشان منتشر شده نیز نکاتی آموخته‌است. می‌گویند ایشان جز فلسفه و عرفان و کلام، در حساب و هیأت و هندسه نیز تبحّری دارند، که قضاوتش با اهلِ فن.ایشان اثری با عنوانِ «الهی‌نامه» نیز دارند که چنان‌که از نامش برمی‌آید متأثّر از «الهی‌نامهٔ» خواجه عبدالله است. بنابه اشارهٔ نویسنده، این کلماتِ قصار در فاصلهٔ سال‌های ۹۴_۱۳۹۰ ه‍. ق نوشته‌شده‌است. چندصد عبارت که برخی‌شان طولانی و تاحدی دارای اطناب است و برخی نسز موجَز و مسجّع و موزون. برخی سرراست و صریح و خبری است و برخی ادبی و بهر‌ه‌مند از زیبایی و آنی. این چند عبارت یا کلماتِ قصار را که پسندیدم برایتان نقل می‌کنم:
_ الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم؟! (ص ۱۰)._ الهی! گروهی کو کو گویند و حسن هو هو! (ص ۱۷)._ الهی! خوشا آن دَم که در تو گُم ام (ص ۲۳)._ الهی! وای بر من اگر دلی از من برنجد! (ص ۲۵)._ الهی! شب‌پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد! (ص ۲۹)._ الهی! خروس را در شب خروش باشد و حسن خاموش باشد! (ص ۷۵)._ الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم! (ص ۳۹)._ الهی! در این جهانِ های‌و‌هو چرا هو هو نکنم؟! (ص ۳۰)._ الهی! از من آهی و از تو نگاهی! (ص ۳۹).
البته همهٔ عبارات از این‌مایه حال یا جمال برخوردار نیستند. برخی‌شان دست‌فرسود اند و بسیاری نیز بر صِرفِ بازیِ زبانی (اغلب سجع و جناس و تضاد) استوار:
_ الهی! آن خواهم که هیچ نخواهم! (ص ۱۲)._ الهی! شکرت که فهمیدم که نفهمیدم! (ص ۲۱)._ الهی! خاطرِ ما از خطورِ خطیئه نگاه‌دار! (ص ۶۷)._ الهی! تو پاک آفریده‌ای ما آلوده کرده‌ایم! (ص ۱۸)._ الهی! تا کعبهٔ وصلت فرسنگ‌ها است و در راهْ خرسنگ‌ها؛ و این لنگ به‌مراتب کم‌تر از خرچنگ است؛ خرچنگ را گفتند: به کجا می‌روی؟ گفت به چین و ماچین. گفتند: با این راه و روشِ تو!_ الهی! حسنِ آملی مالامالِ آمال بود؛ در راهِ یک عمل همه را پایمال‌کرد. یا منتهی أمل‌‌الآملین، دیگر خود دانی! (ص ۳۱).

* الهی‌نامه، استاد حسنِ حسن‌زادهٔ آملی، مرکزِ نشرِ فرهنگیِ رجاء، چ سوم، ۱۳۶۷.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST