کد مطلب: ۲۵۴۶۸
تاریخ انتشار: یکشنبه ۴ مهر ۱۴۰۰

۵ فراز مهم در فلسفه سیاسی مکتب امام حسین(ع)

دکتر سیدسلمان صفوی/ رئیس مرکز بین‌المللی مطالعات صلح در لندن

ایران:  مکتب حضرت سیدالشهدا امام حسین(ع) بی‌شک هنوز می‌تواند مشعل راه رهروان آزادی، عدالت و حقیقت باشد به این اعتبار، در این نوشتار تلاش می‌کنیم ۵ فراز مهم از فلسفه سیاسی مکتب امام حسین(ع) را به تأمل گذاریم.
۱حکومت به مثابه ابزار احقاق حق
یکی از مباحث مهم فلسفه سیاسی، جنبه موضوعیت یا طریقیت حکومت و قدرت است. از منظر قرآن کریم، حکومت حقه، جنبه طریقیت دارد، نه موضوعیت؛ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.» (حدید، ۲۵) حکومت طریقه‌ای است برای اقامه عدل و قسط در جامعه.
امام حسین(ع) در زندگی سیاسی خود، بر اساس همین قاعده قرآنی، مقابل انحراف بارز حکومت به‌نام دین قیام کردند، زیرا حکومت برای سلطه بر مردم، تحدید آزادی‌های بشر، محدود کردن حقوق‌بشر و بسط شکاف طبقاتی نیست. حکومت اسلامی وسیله‌ای برای تدبیر معیشت مردم و اقامه قسط و عدل بر اساس خِرَد، دین، شورا و مشارکت اجتماعی است. لذا گرچه یزید به‌نام اسلام و خلیفه مسلمین و جانشین پیامبر اسلام(ص) حکومت می‌کرد، اما از آن جهت که به طور اساسی از معیارهای حکومت اسلامی یعنی، عدالت، آزادی و شورا دور شده بود و قصد اصلاح نیز نداشت، امام با او بیعت نکردند و در مقابلش قیام کردند.
۲خروجی حکومت؛ میزان حقانیت
قیام امام حسین(ع) این قاعده کلیدی را در زندگی سیاسی به ما می آموزد که حکومت به‌نام اسلام، مهم نیست؛ خروجی حکومت به‌نام دین است که اهمیت دارد. اگر خروجی حکومت، ظلم و مخالفت با حق و عدل و آزادی باشد، آن حکومت فاسد است و از دین خارج شده و تبعیت از سلطان جائر جایز نیست. حاصل تبعیت از ظلم و باطل، همانا هلاکت است.
امام حسین(ع) در هنگامه سفر به کربلا فرمودند: «براستی که این دنیا دگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت کرده است. از آن جز نمی‌که بر کاسه نشیند و زندگی پستی همانند چراگاهی تباه، چیزی باقی نمانده است. آیا نمی‌بینید به‌حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌گردد؟ در چنین وضعی، مؤمن به لقای خدا سزاوار است. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز هلاکت نمی‌بینم. براستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست. مادام که دین برای معیشت آنها باشد، پیرامون آن هستند و وقتی به بلا آزموده شوند، دینداران اندک‌اند.» (تحف العقول، صص ۲۴۹ - ۲۵۰)
۳اصلاح حکومت و احیای حق
 امام حسین(ع) هدف نهضت خود را اصلاح وضع حکومت و جامعه می‌خوانند، نـه تصرف قدرت برای قدرت و دنیاطلبی؛ «بار خدایا تو می‌دانی که آنچه از ما اظهار شده برای رقابت در قدرت و دستیابی به کالای دنیا نیست، بلکه هدف ما این است که نشانه‌های دینت را به جای خود باز گردانیم و بلادت را اصلاح نماییم. تا ستمدیدگان از بندگانت امنیت یابند و به واجبات و سنت‌ها و دستورهای دینت عمل شود.» (تحف العقول، ص ۲۴۳)
۴فناپذیری قدرت
امام حسین(ع) قدرت سیاسی را که نماد برجسته امر دنیایی است، گذرا می‌خوانند و بدین سان دل بستن بر آن و دین‌فروشی و ترک حریت و مروت برای حفظ قدرت را خلاف عقل سلیم می‌دانند و انسان ها را در زندگی سیاسی و اجتماعی، به پیروی از حق و حقیقت می خوانند که مانا هستند، نـه دل بستن به ارباب قدرت که چند روزی بر سریر قدرت‌اند و پس از آن نابود می‌شوند.«بندگان خدا تقوا داشته باشید و از دنیازدگی بر حذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا برای یک نفر باقی باشد یا یک نفر برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنها بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود، لیکن خداوند دنیا را برای امتحان خلق کرده و اهل آن را برای فانی شدن آفریده است. تازه‌هایش کهنه، نعمت‌هایش زائل و سرورش به اندوه مبدل خواهد شد. دنیا خانه‌ای پست و کوتاه مدت است. برای آخرت خود توشه برگیرید. بهترین توشه آخرت، تقوای الهی است. پس تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید.»(ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین(ع)، بی‌جا، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۱۴ هـ.ق.، ص ۳۱۶)
۵مذاکره انذاری و تبشیری با دشمن
امام حسین(ع) به ما آموزش می‌دهد که برای روشن کردن حقیقت، تنویر افکار و اتمام حجت و مصالحه چطور می‌توان حتی با دشمن هم به گفت‌وگو نشست. گفت‌وگوی امام(ع) با دشمن از موضع عزت، اقتدار و حکمت است. امام حسین(ع) در سه زمان و مکان متفاوت با دشمن مذاکره کردند و این مذاکرات در نهایت به سود مکتب امام حسین(ع) به سرانجام رسید. نخستین گفت‌وگوی امام با دشمن، بین آن حضرت و استاندار حکومت باطل یزید در مدینه«ولید بن عتبه» صورت گرفت. امام حسین(ع) با زیرکی و هوش سیاسی، از طریق مذاکره با دشمن، وقت خریده، شبانه مدینه را به جانب مکه ترک فرمودند.
دومین مذاکره با حر بن ریاحی از فرماندهان ارتش یزید در مسیر کوفه بود. امام حسین(ع) از طریق این مذاکرات بذر حقیقت را در دل حر کاشت.
سومین گفت‌وگو شب هشتم محرم در کربلا با عمربن سعد، فرمانده سپاه دشمن، صورت گرفت. در این مذاکرات امام حسین(ع) با حضرت عباس(ع) و حضرت علی اکبر(ع) در جلسه مذاکره حضور یافتند. عمر بن سعد نیز در این گفت وگو همراه با فرزندش حفص و غلام خویش بود. امام حسین(ع) در آغاز گفت‌وگو فرمودند: «ای پسر سعد؛ آیا قصد داری با من بجنگی؟ از خدایی که بازگشتت به سوی اوست، واهمه نداری؟ تو مسلمانی. آیا گذشته مسلمانی مرا می‌شناسی؟ آیا می‌دانی من فرزند چه کسی هستم؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می‌دانی او کیست. آیا تو این گروه را رها نمی‌کنی تا با ما باشی؟ این امر موجب نزدیکی تو به خدا می‌شود.»
 عمر بن سعد در پاسخ گفت: «شما را خوب می‌شناسم، اما اگر از این گروه جدا شوم، می‌ترسم خانه و زندگی‌ام را خراب کنند.» امام حسین(ع) فرمودند: «من برای تو، خانه ای ابدی می سازم.» عمر بن سعد گفت: «من اموال و املاکی دارم. بیمناکم املاکم را از من بگیرند. پس از آن چه کنم؟» امام حسین(ع) فرمودند: «من بهتر از همه این اموال و املاک را به تو خواهم داد.»
حضرت سیدالشهدا(ع) هنگامی که مشاهده کردند عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌گردد، از جای برخاسته، فرمودند: «برای آینده تو نگرانم. خداوند جان تو را بزودی در بستر می‌گیرد و تو را در روز قیامت نمی‌آمرزد. به خدا سوگند من می‌دانم که تو از گندم عراق جز مقداری اندک، نخواهی خورد.» این مذاکرات و احتجاجات امام حسین(ع)، منجر به نوشتن نامه عمر بن سعد به ابن زیاد در کوفه و تقاضای ترک مخاصمه شد: «خدا آتش فتنه را فرو نشاند و مردم را بر یک سخن و رأی متحد کند. حسین(ع) می‌گوید یا به‌همان مکان که از آنجا آمده، بازگردد یا به یکی از مرزهای کشور اسلامی برود و همانند یکی از مسلمانان زندگی کند یا اگر صلاح می‌دانید، از اینجا به شام برود تا هر چه یزید می‌خواهد درباره ایشان انجام دهد. خشنودی و صلاح امت در جلوگیری از جنگ و فتنه است.»
ابن زیاد مفاد نامه عمر بن سعد را نپذیرفت و شمر را به کربلا فرستاد. شب نهم محرم در کربلا، شمر امان‌نامه‌ای برای حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) علمدار سپاه امام حسین(ع) آورد. به فرمان امام حسین(ع) گفت‌وگویی بین عباس‌بن علی(ع) و شمر صورت گرفت که در نهایت حضرت عباس(ع) امان‌نامه و پشت کردن به امام و مقتدای خویش را نپذیرفت.
ظهر عاشورا امام حسین(ع) از طریق گفت‌وگو با دشمن آنان را مجاب کردند تا زمانی که آن حضرت در قید حیات‌اند، از حمله به خیمه اهل بیت امام(ع) اجتناب کنند. سخن طلایی امام حسین(ع) این است: «ان لَم یکن لَکم دینٌ و کنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکم»: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»(بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ.ق.، ج ۴۵، ص ۵۱)
اینچنین است که مکتب سیاسی حضرت سیدالشهدا(ع) درس آزادگی، مبارزه در راه حق، اخلاق، معنویت، صبر، عشق بالله تعالی و شهادت در راه اعتلای حق و عدالت را به ما می‌آموزد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST