به تازگی کتاب «پروای دیگران» به قلم دکتر مریم نصراصفهانی و به همت انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشرشده است. اخلاق پرواداری یا اخلاق مراقبت از نظریات جدید در حوزهی فلسفهی اخلاق است که اغلب نظریهپردازان آن فیلسوفان زن آمریکاییاند. این رویکردِ نظری به اخلاق میکوشد با آغاز از تجارب زنان در خانه و خانواده، که اغلب نادیده گرفته یا بیارزش دانسته شدهاند، فهم نوینی از اخلاق، آرمان و ارزشهای اخلاقی ارائه دهد. کتاب حاضر ضمن معرفی این نظریه در متن تاریخی و فلسفی آن به جدی ترین انتقادات وارد بر این نظریه نیز نگاهی داشته است. نشست هفتگی شهرکتاب در روز سهشنبه ۲۷ مهر به نقد و بررسی این کتاب اختصاص داشت و با حضور علیاصغر مصلح، سیدهزهرا مبلغ و مؤلف به صورت مجازی برگزار شد.
به پروای مخاطب فارسیزبان
مریم نصراصفهانی در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: این کتاب دربارهی (ethics of care) است که مصطفی ملکیان از آن به اخلاق غمخواری، رشیدیان به اخلاق تیمارداری یاد میکند. من اخلاق پرواداری را بر معادلهای دیگر ترجیح دادم. چراکه این مفهوم از طریق فلسفهی اگزیستانسیالیست به روانشناسی و سپس به فلسفههای فمینیستی وارد شد و اگر بخواهیم معنای واژه را حفظ کنیم، ناگزیریم کلمهای را بهکار ببریم که این دومعنایی بودن را حفظ بکند. معادل پروا را برگزیدم که در ترجمهی آثار هایدگر مقابل این مفهوم بهکار رفته است و کوشیدم واژهها و ترکیبات لازم را با این کلمه بسازم.
او انگیزهی خود را از تألیف کتابی دربارهی اخلاق پرواداری دسترسی نداشتن مخاطب فارسیزبان به سابقهی این بحث و ضرورت ارائهی معرفیای مختص این مخاطب دانست و اظهار داشت: در دو فصل اول به زمینههای پدیدآمدن این نظریهی اخلاقی پرداختم. در فصل اول به ارتباط عقل و احساس در فلسفهی اخلاق و جایگاه عواطف در نظریات اخلاق پرداختهام. به این اشاره کردهام که فیلسوفان از عهد باستان تا به امروز، جز معدودی از فلاسفه، اعتبار چندانی برای جایگاه عواطف در اخلاق قائل نبودهاند. در فصل دوم به سرگذشت مفهوم پروا اشاره کردم و ریشههای تاریخی و فلسفی این مفهوم را کاویدم تا نشان بدهم که این موضوع در تاریخ فلسفه و اخلاق سابقهی تاریخی بسیار طولانی داشته است و فمینیستها آن را پیدا نکردهاند. در این بخش افسانهی کورا را از یونان باستان مطرح کردهام که ریشهی care انگلیسی هم هست و از ابتدا مفهومی دومعنایی بوده است و هم تیمارداری، مراقبت، غمخواری را در خود داشته است هم اضطراب وجودی (اگزیستانسیالیستی) را. در ادامه آغاز قصهی پروا را تا قرن بیستم و اگزیستانسیالیتها دنبال کردم.
او ادامه داد: در فصل سوم توضیح میدهم که گیلیان با نوشتن کتاب «با صدای متفاوت» در مقابل نظر استاد خود ایستاد که بر آن بود دختران نسبت به پسران در مراتب پایینتری از رشد اخلاقی قرار میگیرند. گیلیان ادعا کرد که وقتی زنان داوری اخلاقی میکنند با صدایی متفاوت سخن میگویند و چون ما به شنیدن صدای زنان عادت نداریم، فکر میکنیم آنها از نظر رتبهی اخلاقی پایینتر از مردهایند. همین گفتهی گیلیان ادعای اصلی نظریهی پرواداری شد. گیلیان نظریهی رشد اخلاقی خودش را براساس مفهوم پروا بسط داد و بعد از او فلاسفهی فمینیست این ادعا را در حوزههای مختلف ثابت کردند و آن را پایهی نظریات فمینیستی بسیاری از جمله در معرفتشناسی، اقتصاد، اکوفمینیسم، روابط بینالملل قرار دادند.
نصراصفهانی افزود: فصل بعدی کتاب را به موضوع آموزشوپرورش و ویژگیهای تعلیم و تربیت بر مبنای پرواداری اختصاص دادم. در فصل پایانی، مشهورترین صورتبندیها را از مشهورترین نقد بر نظریهی فلسفه اخلاق پرواداری بیان کردهام و کوشیدهام آن را نقد کنم. مشهورترین نقد به این نظریه از جانب فمینیستهاست که معتقدند، اینگونه دوباره فرودستی زنان تشدید و بازتولید میشود. به بیان آنها، شما به زنان میگویید خودشان را قربانی دیگری بکنند. درحالیکه هنوز خودی پیدا نکردهاند و در اکثر جوامع از حقوق برابر برخوردار نیستند. این فقط نوعی عمق فلسفی دادن به همان تفکر است که میگوید، زن باید در خانه بماند و از دیگران مراقبت کند.
این پژوهشگر و مترجم تصریح کرد: این نقد در بدایت امر متفکران را متوجه خود ساخت و به آن پاسخ دادند. جین همیلتون بر نظریهی پرواداری نقد وارد میکند و میگوید، برای برطرف کردن چنین مشکلی باز هم زنان باید وارد این چرخه شوند و همانها از تمام منابع رسیدن به برابری محروم خواهند شد. پس، با استفاده از نظریهی قراردادگرایی و بصیرتهایی که فلسفهی اخلاق پرواداری در اختیار ما قرار داده استفاده کنیم و از نظریهی قراردادگرایی فمینیستی صحبت کنیم که رویکردش بهجهان، در عین اینکه عدالت را اولویت قرار میدهد، به بصیرتهایی توجه دارد که فلسفهی اخلاق پرواداری برابر ما قرار داده است. به عقیدهی او چنین پرواداریهایی به استثمار مجدد زنان منجر خواهد شد. به همین دلیل میگوید، باید از قراردادگرایی دفاع کنیم؛ از قوانین و قراردادهایی که هم در حوزهی خصوصی هم در حوزهی عمومی معتبر باشند و به قلمروها و مفاهیم اخلاق پرواداری توجه داشته باشد. این کتاب را با همین نقد تمام کردهام یا به عبارتی، آن را باز گذاشتهام.
تأکید برجنسیت: برسازی سرکوبی نو
سیدهزهرا مبلغ کتاب «پروای دیگران» را بهواسطهی موضوع نسبتاً انضمامی، مربوط به عموم مردم و قابلفهم برای مخاطبان عمومی جذاب و تأثیرگذار دانست. او در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: پروا در این کتاب عبارت است از خواست اهمیت دادن به دیگری و دیدن جهان از منظر دیگری. همچنین، پروا تلاشی برای همدلی و نزدیک شدن به دیگری و رشد دادن او و دوست داشتن او همچون خودمان است. از منظری دیگر، این کتاب با ارائهی نگاهی تاریخی در حوزهی خاص فلسفی بستری فراهم میکند تا متوجه این موضوع بسیار مهم شویم که امروزه امکانها و بنیادهای گفتوگو از بین رفته یا سستشدهاند و ما نمیتوانیم با هم گفتوگو کنیم؛ گفتوگویی همسطح که در آن طرفین بتوانند با هم سخن بگویند و یکدیگر را بشنوند و یکی به نفع دیگری مصادره نشود. با کمرنگ شدن امکان چنین گفتوگویی به سختی میتوان به فهم مشترک رسید، این به خصوص در ساحت اجتماعی و سیاسی منجر به پا گرفتن اشکالی از خشونت شده است. بحث پرواداری در این کتاب میتواند دریچهای برای گفتوگو، رسیدن به فهم مشترک و عدمخشونت باشد که این خود از دلایل جذابیت این کتاب است.
او ضمن تأکید بر توانایی بسیار قلم مؤلف و وسواس و دقت او در انتخاب واژگان گفت: پیشنهادهایی در این کتاب هست که ما را با دیدگاه فیلسوفان زنانهنگر آمریکایی آشنا میکند. در بخشهایی از کتاب دربارهی روانشناسی و رابطهی احساسات با تفکر و استدلهای فلسفی توضیحاتی آمده است. از دل این تعاریف برمیآید که پرواداری خوب گوش سپردن به دیگری و تلاش برای فهم دیگری است آنطورکه هست و همراه با نوعی نیاز به همدلی. به نظرم اینها مهمترین مؤلفههای پدیدآورندهی امکان گفتوگو و فهم مشترکاند. در کتاب تواضع نویسنده و دستودلبازی و صداقت او در دادان اطلاعات را بهوضوح میبینیم به همین دلیل، مخاطب احساس میکند که با خودِ کتاب هم وارد گفتوگو میشود.
مبلغ ادامه داد: اصل کتاب بر اساس روایتی از تاریخ فلسفه با تأکید بر احساسات و عواطف است. مؤلف میکوشد تا نقاط تاریک را در تاریخ فلسفه نشان دهد و بگوید که این نقاط از کتابها به عرصهی عمل و واقعیت راه پیدا کردهاند و منجر به تبعیض و سرکوب برخی از گروههای اجتماعی، و حتی در خوانش وسیعتری، باعث سرکوب طبیعت شدهاند. این نگاه بیشتر متکی بر آرای فیلسوفان فمینیست، فیلسوفان اگزیستانسیالیست و پدیدارشناسان است و بر اساس این روایات، بنیانهای تبعیض و سرکوب کشف، بازیابی و نقد میشود.
او در ادامه دربارهی این روایت به سرکوب و تبعیض هشدار داد و بر آن بود که تأکید زیاده از حد بر این روایت غالب امکان مواجههی ما با خود هر فیلسوفی را به صورت منفرد میگیرد و چندان دقیق نیست و روایتهای دیگری را پس میزند و به محاق میبرد. او اظهار داشت: نویسنده با آوردن عبارتهای کوتاهی از فیلسوفان میخواهد نتیجه بگیرد که در ذهن این فیلسوفان نوعی تبعیض و انکار گروههای در حاشیه وجود داشته است. فکر میکنم این روایت غالب باعث شده که ما فقط این بخشهای نادر متون فلسفی را ببینیم که اتفاقاً با بنمایهها و جان کلام سخن فیلسوف هماهنگی ندارد. وقتی ما ارسطو را بهدقت میخوانیم، به نظر نمیرسد که او به شکاف میان عمل و نظر قائل باشد و حتی پیوندی میان عقل عملی و متافیزیکی دیده میشود. لذا این روایت غالب باعث میشود که آن جانمایهی کلام فیلسوف و انسجام کلام او به حاشیه برود یا اصلاً دیده نشود.
او تأکید کرد: به نظرم، بر این روایت حاکم که امروز بسیار موفق شده است هم فیلسوفان اگزیستانسیالیست هم پدیدارشناسان و هم هایدگریها خیلی تأکید میکنند. این روایت با اینکه چشم ما را به وجوه مهمی از تبعیض و سرکوب در تاریخ فلسفه باز میکند، وجوه مهمتر برآمده از انسجام فکری فیلسوف را میپوشاند. این روایتها باعث میشود که ما تاریخ فلسفه را یکدست ببینیم، گویی همهی فیلسوفان باهم تبانی کردهاند تا مثلاً، عواطف و احساسات را ارزشگذاری منفی کنند در حالیکه هر فیلسوف میتواند منفرد بررسی شود و آثارش بهتنهایی میتواند بخشی از تاریخ فلسفه را برای ما روشن کند. خود این کتاب هم تا حدودی گرفتار این روایت غالب شده است. بااینکه میخواهد با بیانی روایت غالب ساختارهای تبعیض را نقد کند، خود به دام این روایت غالب میافتد.
او در پایان گفت: وقتی خیلی بر مفهوم جنسیت بهعنوان یک مفهوم برسازندهی هویت و ایجادکنندهی تبعیض و دوگانگی تأکید میکنیم، در واقع واقعیتی را که در آن تبعیضها و سرکوبها پدید میآید، سادهسازی کردهایم و آن را به جنسیت فرومیکاهیم و نمیگذاریم وجوه دیگری دیده شود که در این شبکه پیچیدهی روابط سرکوب میشوند. لذا خود این موضوع به نوع دیگری سرکوب و تبعیض را پدید میآورد. تأکید زیاد بر جنسیت باعث میشود که این رابطه فقط به نوعی خاص تنزل یابد و این سادهسازی بعداً منجر به این میشود که وقتی ما از مفهوم مراقبت و پرواداری صحبت میکنیم آن هم یک بحث ساده و سطحی باشد. در کتاب توضیح داده میشود که مراقبه و پرواداری در رابطه با دیگری و در مجموعهای از روابط معنا پیدا میکند، چون اصلاً، بودن انسان در تعامل با دیگری معنا دارد. پس، اگر ما سطوح و انواع مختلف روابط را نبینیم، مفهومی که از پروا به دست میآید، مفهومی ساده و یکدست خواهد بود.
به نقشهای دیگر فلسفه نیاز داریم
علیاصغر مصلح ضمن تأکید بر اینکه در بحث فلسفهی اخلاق/مراقبت/پروا و بحث دیگری در این کتاب با جهتگیری ویژهای روبهروییم، بر ضرورت دست برداشتن از برخورد ستیزهجویانه با دستاوردها و میراث فرهنگی و فلسفی غرب، قدردانی میراث و دستاوردهای شرق، آفریقا و امریکای جنوبی در این خصوص و توجه به رویکردهای مختلف متکلی بر سنتهای مختلف برای تقریر و توصیف موضوعاتی چون دیگری و پروای دیگری، در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: فلسفه نقشهای دیگری در تاریخ بازی کرده است که همچنان به آنها نیاز داریم. مثلاً فلسفههای قارهای به خصوص فلسفههای آلمانی به طرح مسائل کلان زمانه علاقه دارند. وقتی هگل فیلسوف را فرزند زمانه میداند وظیفهی او را درآویختن با کلانترین مقولات زندگی میداند. بنابراین، یک شأن فلسفه پرداختن به کلانترین پرسشهایی است که از عهدهی سایر علوم برنمیآید. این شأن از فلسفه برای برخی مهمترین کار و رسالت فلسفه است و برای برخی البته اینها انتزاعی مینماید. در حالیکه به گمانم باید ما برای تفکر و تأمل فلسفی و نظری هم مراتبی قائل باشیم و هر کدام از این مراتب را در جای خود پاس بداریم.
او توضیح داد: مبحث پروا و دیگری و دیگران در این کتاب به صورت ویژهای روایت شده و بر اساس آن حتی تاریخ فلسفه بازخوانی شده و مسائل جهان معاصر هم براساس آن توصیف شده است. اما این تنها روایت نیست. خود بحث پروا و بحث دیگران و دیگری را الان میتوان در فیلسوفان آلمانی یا فرانسوی به صورتهای دیگری روایت کرد و وجوه دیگری از این مساله را کشف کرد و به نظر میرسد در کنار این گام باید آن گامها هم جدیتر برداشته شود تا ادبیات گفتوگو راجع به پروا و دیگران و مسائل خویشاوند آن مثل گفتوگو، مفاهمه، مهر، باز هم به نحو گستردهتر و با توجه به جوانب متعددشان فهمیده شوند. این از ویژگیهای فلسفه است که ما باید اصل آن را گرامی بداریم که فلسفه میتواند در مراتب مختلف به موضوعات بپردازد. ما در جایگاه محقق ایرانی یا دغدغهمند در حوزهی فلسفه و مباحث نظری باید خودمان را عادت بدهیم که در مورد یک مساله در مراتب مختلف آن بتوانیم سیر کنیم و هر مرتبه را به دغدغههای در پس آن توجه کنیم و نتایج آن را گرامی بداریم.
او اظهار داشت: در بحث پروا همانطورکه مؤلف اذعان کرده است پایهی بحث زورگهی هایدگر است. گفتنی است که بحث زورگهی هایدگر در فضای فکر هایدگری دلالتها و معناهایی دارد که وقتی از آنها جدا شد آن معانی جنبی و لوازم را از دست میدهد. البته این یکی از روندهای جاری است که معمولاً در فیلسوفان مؤسس و پایهگذار اتفاق میافتد که بخشی از عنصری یا جزئی از فلسفهشان گرفته میشود و بعد در کنار عناصری از جای دیگر بسط پیدا میکند. این را نمیشود ملامت کرد یا عیب دانست. اما به نظر میرسد که بحث پروای هایدگر بحثی متکی بر پرسش وجود در هایدگر و وجودشناسی بنیادی است. این بحث وقتی به متن بحث زنانگی و بحث اخلاق پروا به این سبک تحلیلی و مرتبط به مباحث روانشناسانه منتقل شده است مقداری آن جان خودش را از دست داده است. مثلاً هایدگر در گفتوگوهای زولیکون که بحثهای بسیار مشهوری است و به شکلگیری مکتبی جدید در روانکاوی و روانپژوهی منتهی شده است، خودش نتایج بحث پروا را بسط داده است و از دل آن بحثهای مهمی دربارهی شناخت انسان و امکان شکلگیری یک اخلاق جدید و نسبت دیگر با دیگری شکل گرفته است که میتواند مورد توجه قرار بگیرد.
مصلح ادامه داد: در بحث دیگری به خصوص در سی سال اخیر بسیار بسیار متنوع و متکثر بحث شده است و به خصوص از دو سنت فلسفی پدیدارشناسی و هرمنوتیک در این موضوع استفاده شده است. یعنی دو جریان بزرگ فلسفی قرن بیستم برای بحث دیگری پایهای قرار گرفتند که جای این باز خالی است. البته اینجا به وجه اخلاقی بحث لویناس اشاره شده است. ولی به گمانم اگر بنا باشد که حتی از میراث فلسفی قرن بیستم استفاده شود، موضوع دیگری در آنجا بسیار میتواند گستردهتر باشد و با توجه به جوانب دیگر آن بحث شود.
او بیان داشت: در بحث احساس و پروا و دیگری هم در فلسفهی معاصر فرانسه بحثهای بسیارخوبی شده است، در نقد جامعهی بورژوازی و نظام قدرت و سرکوب که چطور مسالهی احساسات و عواطف و پروا در این جامعهی مصرفی برای فزون خواهی و سوداگری مصرف میشود. این نکته از این جهت اهمیت دارد که بدانیم در جهانی با پیچیدگیهای بسیار روبهروییم و سخن گفتن در باب یک موضوع میتواند با رویکردهای مختلف، با دیدن بخشهای مختلف و لوازم مختلف آن موضوع باشد. در فلسفهی معاصر آن راهها گشوده شده است و به نظرم لازم است در گامهای بعدی اینها را در ادبیات بحث پروای دیگری بیفزاییم.
مصلح در پایان گفت: نکتهی آخر مسالهی ربط دادن این موضوعات در جامعهی ایرانی است. ما هم در جهانی زندگی میکنیم که روند قالب تقابل است هم در ایرانی زندگی میکنیم که متأسفانه دوگانهسازی و تقابل بسیاری از بخشهای حیات ما را گرفته و یک آفت ظاهر شده است. طرح مسائلی که هرچند بسیار درست باشد و بر این تقابل بیفزاید یا نباید باشد یا باید بسیار با احتیاط باشد. من موقع خواندن کتاب احساس میکردم که مؤلف بسیار با احتیاط و پروای مورد انتظار در این زمینه صحبت کرده است. آخرین عبارات کتاب بسیار مهماند و حتی اگر با موضع آنها موافق نباشیم باید به آنها توجه کنیم. به هر حال الان بخش بزرگی از جامعهی ما مثل نصراصفهانی این تلقی را دارند که بخشی از جامعه که دیگری مردان است؛ یعنی زنان، همیشه عشق را رایگان در اختیار قرار دادند و پروادار بودند اما در مقابل فرودست بودند و پاسخ نیافتند. من به گمانم حتی اگر با اینگونه صورتبندی مساله موافق نیستیم باید بکوشیم به صورتبندی ملائمتر با شرایط تاریخی و اجتماعیمان برسیم و در صدد پاسخ گفتن به آنها باشیم. یعنی باید یک مسالهای که شاید در بسیاری صورت ناخودآگاه دارد به سطح خودآگاه بیاوریم و به آن بیندیشیم و در صدد رفع و حل و بهبود آن باشیم.