کد مطلب: ۲۶۶۶۰
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰

کوچ به تنهایی

بابک زمانی

اعتماد: مهاجرت روزافزون پزشکان ایرانی به خارج از کشور واقعیتی انکارناپذیر است و رفته‌رفته به شکل یک مهاجرت توده‌وار طبیعی و نه اجتماعی خود را نشان می‌دهد، مانند پرواز دسته‌جمعی پرستوها در مسیرهایی مشخص که وقتی به آن با لذت می‌نگریم در اولین نگاه بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد. پرستوها به جایی می‌روند که امکان حیات بیشتری دارد همین! اما وقتی اندکی در آن درنگ می‌کنیم درمی‌یابیم که از آن هیچ نمی‌دانیم؛ آری این پرواز دسته‌جمعی آهنگین که تصاویری بدیع در آسمان‌ها می‌آفریند و اینکه چرا رخ می‌دهد را گمان می‌کنیم می‌دانیم و بسیار چیزهای صحیح از آن می‌دانیم، ولی چون نیک بنگریم چیزهایی هم هست که نمی‌دانیم. 
 در اولین نگاه به نظر می‌رسد پزشکان جوان ما از امکانات یک زندگی مدرن و مرفه محرومند و به دنبال زندگی بهتر و روزآمد هستند و از اصلاح امور هم ناامیدند، بسیار خوب این صحیح است، اما همین چهل‌وچند سال پیش، پیش از انقلاب هم بخش مهمی از جوانان تحصیلکرده طبقه مدرن نه‌تنها از نظام موجود راضی نبودند بلکه ناامیدی از آن به حدی بود که همه خواستار تغییرش بودند؛ تغییر، اصلاح، انهدام و... هرکس به تعبیری اما تمایل اصلی در آن زمان ماندن یا برگشتن و تلاش برای تغییر اوضاع بود نه رها کردن، رفتن و پشت سر را هم نگاه نکردن. همه خون‌های زیادی را که از نسل قبل در دفاع از وطن و در مناقشات سیاسی بر زمین ریخته شد در یاد دارند، همه آنها درنهایت علی‌رغم مخالفت‌های‌شان با یکدیگر در اصلاح امور میهن‌شان هم‌داستان بودند. بسیاری با این هدف از خارج آمدند و در این راه جان دادند. خیر نارضایتی از وضع موجود تمام این پدیده را توجیه نمی‌کند همان‌طور که مهاجرت سایر اقشار را هم توجیه نمی‌کند. در لایه‌ای عمیق‌تر به نظر می‌رسد سطح علمی کشور بسیار پایین است و ارتباطات بین‌المللی که لازمه پیشرفت‌های علمی روزآمد است وجود ندارد. بسیاری افراد حتی ممکن است بتوانند نقش بین‌المللی‌ای بازی کنند که نتیجه آن به تمام دنیا (شامل کشورشان) سود برساند. بسیار خوب تحلیل‌های درستی است اما نکات دیگری هم هست؛ جایی که عقب‌ماندگی بیداد می‌کند یک معنایش آن است که کارهای زیادی برای انجام دادن می‌تواند وجود داشته باشد. در کار سلامت مهم نیست در چه مرحله‌ای هستید، اگر قرار است یاری برسانید و دانش‌بنیان باشید شاید برداشتن قدم‌های اول دشوارتر و باارزش‌تر هم باشد تا کار کردن روی بسترهایی از پیش آماده. اگر برنامه لازم است برنامه می‌ریزید، اگر کار دانش‌بنیان بستر فرهنگی مناسب ندارد برای آن می‌کوشید و در هر مرحله هر چیز دیگر که نیاز باشد. می‌گویند مدرسه‌هایی را که مرحوم «رشدیه» در شهرهای مختلف ساخت هشت بار در طول سالیان آتش زدند و او مدرسه دیگری ساخت و در همین کشور مرد. امروز همه بچه‌ها مدرسه می‌روند. کم نیستند محققینی که هم و غم خود را بهبود جوامع عقب‌مانده قرار می‌دهند. خیر عقب‌ماندگی علمی هم حاوی هسته‌هایی عقلانی هست اما تمام موضوع را توضیح نمی‌دهد. می‌گویند ما که فدا شدیم حداقل فرزندان‌مان در محیط بهتری رشد کنند، می‌گویند خودمان هیچ برای فرزندان مان مهاجرت می‌کنیم. فرض که این توجیه واقعی باشد و تمایل والد پشت منفعت فرزند پنهان نشده باشد باید پرسید چگونه می‌توان مصلحت و ترجیح فرزندی را که هنوز به سن انتخاب نرسیده تشخیص داد؟ از کجا مطمئنیم فرزند ترجیح خواهد داد به زندگی در محیطی که به‌هرحال او را «دیگری» خواهد دانست تن دهد؟ آیا فرزند قطع رابطه ابدی با اقیانوس معنایی تک‌تک کلمات غزل حافظ را روزی که فقدان آن را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر وجود خودش درک کند، خواهد پسندید؟ آیا قطع این ریسمان چند هزارساله را که ما فقط یکی از حلقه‌های واسط آن بوده‌ایم خواهد بخشید؟
خیر توجیه فرزند هم تمام موضوع را توضیح نمی‌دهد. راستی چه چیزی سایر ابعاد این مهاجرت پرستوها را توجیه می‌کند؟  آیا نقص آموزش در چیزی که آن را «حُب وطن» می‌خوانند و از دیرباز و در هر تمدنی جزو آموزش‌های اساسی هر کشوری بوده است در دهه‌های اخیر در کشور ما در این پرواز عمومی بی‌تاثیر نبود؟ نقص آموزش ترجیح جمع بر فرد چه؟
در این زمینه بازهم ادامه خواهم داد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST