مرکز
فرهنگی شهر کتاب، یا شاید بهتر است بگویم وزارت فرهنگ شهر کتاب که رسالت
خود را پاسداشت ادبیات و فرهنگ ایران میداند، در راستای ارتقاء دانش ادبی و
فلسفی ایرانیان و برای تحقق گفتگوی میان فرهنگها در کنار بیشمار
برنامههای مربوط به ادبیات فارسی، برنامههای بسیار مهم و ارزشمندی درباره
شاعران و نویسندگان دیگر سرزمینها برگزار کرده است. اگر به طور مشخص از
ادبیات روسی سخن بگوییم، برنامههایی درباره پوشکین، تالستوی، چخوف، بونین،
فاضل اسکندر، سولژنیتسین و بسیاری شاعران و نویسندگان دیگر در شهر کتاب
برگزار شده است. درسالجاری در دویستمین سال تولد داستایفسکی،
هفته داستایفسکی از پانزدهم تا بیستم آبانماه ۱۴۰۰ با همکاری بنیاد روسکی میر
دانشگاه تهران برگزارشد. پیشتر نیز برنامههای مشترک دیگری نظیر هفته چخوف
با همکاری این دو نهاد فرهنگی برگزار شده بود. حضور نویسندگان،
شاعران، نمایشنامهنویسان، مترجمان، استادان دانشگاه، هنرمندان و اهالی
فرهنگ در این برنامهها و پاسخ به این پرسش که از این نویسندگان بزرگ چه
آموختهاند؛ پیش از هر چیز نشاندهنده عمق اندیشه متفکران ایرانی است؛
استقبال مخاطبان از سخنرانیها و یادداشتهای ارائه شده ثابت کرده است که
مخاطب ایرانی، بر خلاف آنچه میپنداریم، مخاطبی کتابخوان و علاقمند به
ادبیات فاخر است و این رسالت ناشران و نهادهای فرهنگی است که با ارائه و
معرفی آثار ارزشمند، این مخاطب فرهیخته را سیراب کنند. پیش از
آنکه از داستایفسکی سخن بگویم باید از جناب آقای محمدخانی سپاسگزاری کنم که
نگاه روشنشان و باورشان به ارزش کار فرهنگی، به همراهی و همکاری طیف وسیعی
از اهالی فرهنگ و هنر با شهر کتاب راه برده است. و اما
داستایفسکی؛ پیشتر جایی درباره لزوم خواندن داستایفسکی نوشته بودم. گمان
میکنم جا دارد همان را تکرار کنم.نمیدانم داستایفسکی را همه باید بخوانند
یا نه؟ در همهخوان بودن و همهگیر بودن تالستوی تردیدی نیست. او معلم
اخلاق است. ستایشگر آدمهای خوب و با اخلاق که از مسیر مستقیم خارج
نمیشوند و نهیبزننده دائمی به خطاکاران (و از جمله خودش!). خواندنِ
تالستوی، امن است! خطری شما را تهدید نمیکند. تهییج میشوید. احساساتتان
غلیان میکند. اما زود میتوان از زیر بارِ اندیشه تالستوی بیرون آمد. جز
در چند اثر (از نظر من پدر سرگی و مرگ ایوان ایلیچ)، تالستوی دغدغه
طولانیمدت و دائمی و فلسفی برایتان ایجاد نمیکند. البته درسهایی هم به
شما میدهد. درسهایی بیشتر اخلاقی و کمتر فلسفی.داستایفسکی اما
پیش از هر چیز آرامشتان را میگیرد. گوشه امنتان را به تلی خاک بدل
میکند. از پر پیچ و خمترین مسیرها شما را به تاریکترین و ناشناختهترین
دالانهای روحتان میکشاند و در آنجا شما را با قهرمانانش تنها میگذارد.
داستایفسکی یک ناظر آگاه و خویشتندار است که آزادی اندیشیدن را از شما و
قهرمانانش سلب نکرده. او از هر زندانی بیزار است. چه زندان تن، چه زندان
اندیشه. داستایفسکی، هنرِ دیگری شدن را یادتان میدهد. هنر شنیدن صدای
دیگران و گفتگو با آنها.داستایفسکی را بیش از هر فیلسوف و ادیب دیگری
باختین شناخته است. او چندصدایی جهان داستایفسکی را شنیده و زهرخند او بر
فضای کاروانالی رمانهایش را دیده است. تاثیر داستایفسکی بر
جهانِ پس از او بسیار بزرگتر از نامِ اوست. هر چند داستایفسکی را کسی معلم
بزرگ بشریت نمیداند، اما بهرههای تمامنشدنی که فیلسوفان و ادیبان و
روانشناسان از اندیشههای داستایفسکی و شیوه نگرش او به جهان بردهاند، از
او معلمی ساخته برای تمام دورانها.
پس به ستایش رنجی برخیزیم که راه کمال را هموار میکند و داستایفسکی بخوانیم!