بزرگی گفته است در زمانهی جدالها و کشمکشها و جنگها، موزها، یعنی الهگان هنر خاموش هستند. به این معنا هنرمندان، شاعران، و نویسندگان شهروندان سرزمین صلح و دوستی هستند. پیامآوران مهر و بخشندگی، معرفت و پذیرش دیگری.
هنر خود سرزمینی است که در آن هستی و هر آنچه در آن است از جمله آدمیان و خدایان، سهمی در ساختن این جهان متکثر رنگارنگ دارند.
آنگاه که چیزی یا کسی در این سرزمین زیادهخواهی کند، جهان تعادل خود را از دست میدهد و میشود آنچه نباید بشود، یعنی تباهی، شر و تاریکی بر جهان چیره میشود. هنرمند با خلق جهانی که از تعادل خارج شده است و بازگرداندن تعادل مجدد به آن به مخاطبانش در هر جای این کرهی خاکی میگوید: ما همه شهروندان این جهان هستیم. اگر میخواهیم جهان در چنبرهی شر و ظلمت اسیر نشود، باید حق و سهم حیات و زندگی یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و بکوشیم، با همدلی جهانی را که یک چند به ما به امانت سپرده شده است به دیگرانی که از رد ما میآیند، بسپریم. هنر و ادبیات در کل تاریخ خود آدمیان را به شناخت و پذیرش یکدیگر ترغیب کردهاند و خود آینهای شدهاند تا شهروندان این جهان چهرهی خود و آن دیگرانی که این سو و آن سوی او ایستادهاند، به درستی ببینند، دیدن خود در نگاه دیگری، از چشم دیگری، به معنای این است که ما هرگز نمیتوانیم یکدیگر را نفی و انکار کنیم. ما ضعفها و نقصهای بشری یا وضعیت انسانی خود را در هنر و ادبیات میبینیم. و این امکانی است برای همدلی با دیگران حتا با آنها که نادانسته تعادل این جهان را بر هم میزنند.
از طرفی هنر و ادبیات در بر روی امکاناتی از وجود بشری ما میگشاید که باعث و بانی ساختن این جهان و رابطههای در حال فروپاشی میشود. امکاناتی که ما میدانیم برای بقایمان، زیست اخلاقیمان و انسجام جامعهی انسانیمان آنها را باید غربال کنیم. چه اینکه ما میتوانیم جزو لشکریان سرتاپا زرهپوش شر باشیم و در کار خارج کردن این جهان از زیست اخلاقی و انسانی یا میتوانیم جزو سپاهیان صلح و نور باشیم و آن بخشی از امکانات وجودیمان را اجازهی شکوفایی بدهیم که جهانی سراسر عشق و نور میسازند.
البته که این کاری آسان نیست. جدال همیشگی این امکانات (خیر و شر) همیشه دستمایهی هنرمندان و نویسندگان بوده است. اما در نهایت آنکه در زمین هنر و ادبیات پیروز میشود خیر وصلح است.
هنر و ادبیات میراث مشترک انسانی است که همواره آدمیان را از چهار گوشهی عالم به یکدیگر مرتبط و متصل کرده است. همواره امکانی بوده است برای شناخت فرهنگها و تمدنهای کوچک و بزرگ، همواره راهی بوده است برای مفاهمه و همدلی که خود اساس صلح و دوستی است.
میراثی معنوی که در اکنون حیات پر از سو تفاهم انسان جدید و عصر نو، میتواند همچنان آدمها را به یکدیگر متصل و امکان ساختن جهان بهتری را فراهم کند. تا باد چنین بادا.