کد مطلب: ۲۷۸۳۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰

شاعر ایماژهای ژرف

مسعود فرهمندفر

به یاد رابرت بِلای، شاعر ایماژهای ژرف (۲۰۲۱-۱۹۲۶)

 

رابرت بِلای در ۲۳ دسامبر سال ۱۹۲۶ در مزرعه‌ای در مینه‌سوتای غربی (در ایالات متحده) به دنیا آمد. پرورش‌یافتن او در محیط روستایی بعدها دست‌مایه‌ی بسیاری از شعرهای وی می‌شود. البته می‌توان به‌طور کلّی ادّعا کرد که پس از انقلاب صنعتی، تقابل شهر و روستا به یکی از درون‌مایه‌های تکرارشونده در ادبیات غرب بدل شده است، که در آنْ ساده‌زیستیِ محیط‌های روستایی در برابر سرعت و صنعتِ گیج‌کننده‌ی شهر قرار می‌گیرد. به هر رو، این درون‌مایه از نخستین مجموعه شعر او، سکوت در دشت‌های برفی[۱]، کم‌وبیش همواره حاضر بوده است.

نیاکان بِلای نروژی بودند و خود او نیز چندین‌بار به نروژ سفر می‌کند تا آثار شاعران مطرحِ نروژی را به زبان انگلیسی برگرداند. در جنگ جهانی دوّم او به نیروی دریایی پیوست و در همان‌جا بود که با حمایت دوستان‌اش به‌طور جدّی شعرسرایی را آغاز کرد. پس از جنگ، او به دانشگاه (هاروارد) رفت و در آنجا با بسیاری از شاعران و نویسندگان نامی آن دوران آشنا شد (از جمله دانِلد هال[۲]، کِنِت کُک[۳]، جان اَشبِری[۴]، جان هاوکس[۵]، ...). او بیش از ۳۰ مجموعه شعر منتشر کرده است.

بِلای از سنّتِ شاعریِ روزگار خویش ناخرسند بود، برای همین در دهه‌ی ۵۰ م. تصمیم می‌گیرد مجلّه‌ای ادبی مختصِ ترجمه‌ی شعر راه بیندازد، که نتیجه‌ی آن می‌شود مجلّه‌ی دهه‌ی پنجاه (The Fifties). البته وی این تلاشِ نیک را در سال‌های بعد نیز ادامه داد (The Sixties   و  The Seventies). هدف از راه‌اندازی این مجلّه‌ها، افزون‌بر ایستادن در برابر سنّتِ شعریِ آکادمیک و وسواس فلج‌کننده‌ی آن به سبک و سیاقِ نخبه‌گرا، طنین‌اندازکردن صدای نویسندگان نوقلم بود. همچنین، در این مجلّات، گزیده شعرهای بسیاری از شاعران نامدارِ اروپایی، آسیایی و امریکای جنوبی به‌چاپ می‌رسید؛ از آثار توماس ترانسترومر[۶] و گارسیا لورکا گرفته تا ابیات بی‌مانندِ حافظ و مولانا. افزون‌بر این‌ها، وی در سال ۱۹۶۶ با همکاری دوستان شاعرش «انجمنِ نویسندگانِ امریکاییِ ضدّ جنگِ ویتنام[۷]» را راه انداخت و درآمد حاصل از فروش کتاب‌های شعری‌اش را به این انجمن و مقاومت آن اختصاص داد. از بِلای آثار بسیاری برجای مانده است، از جمله: سکوت در دشت‌های برفی (۱۹۶۲، نخستین مجموعه شعر او)، نور پیرامون تن[۸] (۱۹۶۷، برنده جایزه‌ی ملّیِ کتابِ امریکا)، این درخت هزاران سال اینجا خواهد بود[۹] (۱۹۷۹)، مرد پولادین[۱۰] (پرفروش‌ترین کتاب سال امریکا در ۱۹۹۰)، خوردن عسلِ واژه‌ها[۱۱] (۱۹۹۹، گزیده‌ای از بهترین اشعار او)، بهشتِ نیمه‌تمام[۱۲] (۲۰۰۱، ترجمه‌ی گزیده اشعار توماس ترانسترومر)، جنونِ امپراتوری: دفتر شعری ضدّ جنگ عراق[۱۳] (۲۰۰۴)، محکومیت من هزاران سال شادی است[۱۴] (۲۰۰۵)، ملائک در میخانه زدند[۱۵] (۲۰۰۸، ترجمه‌ی گزیده اشعار حافظ به‌همراه لِنِرد لِویزن[۱۶])، سخن‌گفتن در گوش حِمار[۱۷] (۲۰۱۱، تجربه‌ی بِلای در فرم‌های مختلف شعری، از شعر آزاد گرفته، تا غزل‌های شرقی)، جادّه‌ها اینک به آخر رسیده‌اند[۱۸] (ترجمه‌ی گزیده اشعار رالف یاکبسن[۱۹]، شاعر مدرن نروژی)، ...

نظریه‌ی شعر: «ایماژِ ژرف»

یکی از ویژگی‌های شاعرانی که در سال‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ پرورش یافتند این است که می‌کوشند به‌هرطریق‌ممکن فُرم و شیوه‌ی پیچیده‌ی نگارش شعرهای مدرنیستی را پس بزنند و مخاطب‌شان را نخبه‌گان جامعه در نظر نگیرند. در آثار آنان، زبان شعری ساده‌تر (یا بهتر بگوییم، همه‌فهم‌تر) و روزمرّه‌تر می‌شود، به‌طوری‌که در برخی موارد در نقطه‌ی مقابل شعرهای افرادی همچون تی.اس. الیوت، مینا لُوی و اِزرا پاوند قرار می‌گیرد. همچنین، آنان می‌کوشند مشکلات اجتماعی را در قالب شعر مطرح کنند. برای نمونه، تونی هُوگلند در مقاله‌ی «دردسرسازِ روستا: رابرت بِلای و شعر امریکا» (۲۰۱۱) می‌نویسد: «دو دغدغه در آثار بِلای به‌چشم می‌خورد: ۱. سر باز زدن از جداسازیِ امور سیاسی، هنری و معنوی از یکدیگر؛ و ۲. اعتقاد راسخِ او به ارزشِ انسانیِ تخیّلِ خِردگریز» (۴۳). بلای این دو ویژگی را به هم گره زده بود و در شعرسرایی مد نظر داشت.

          به هر روی، شعر امریکا در دهه‌ی پنجاه گسست از مدرنیسم را با تمام وجود تجربه کرد. یکی از سازمایه‌های اصلی این گسستْ آشنایی با آثار ادبی خارجی (غیرامریکایی) بود. کسانی چون گری اِسنایدر[۲۰] و دیگر شاعرانِ «نسل بیت»[۲۱] به سراغ ذنِ بودایی رفتند و دیگران همچون بِلای به‌سمت ترجمه‌ی آثار اروپایی، آسیایی و امریکای جنوبی رفتند. خودِ بِلای در این باره می‌گوید:

«اگر فقط چشم به شعر انگلیسی بدوزیم، چیز تازه‌ای نخواهیم دید مگر الیوت، پاوند، ویلیامز و دیگران. امّا اگر به بیرون [خارج از قلمرو شعر انگلیسی] نظر اندازیم، مناظر شگفت‌آورِ بسیاری خواهیم دید: سنّتِ اسپانیاییِ پابلو نِرودا ...، سنِتِ سوئدیِ گونار اِکِلُف[۲۲]، شار[۲۳] و میشو[۲۴] در فرانسه، گئورگ تراکِل[۲۵] در آلمان. ... تمامی آن‌ها با تخیّلی نو و بی‌مانند می‌نویسند.» (همان، ۴۴)

بِلای در مقاله‌ی تأثیرگذارش با عنوان «چرخشِ نادرستِ شعرِ امریکا»[۲۶] که در سال ۱۹۶۳ به‌چاپ رسید، می‌گوید کلِ شعر مدرن و معاصر امریکا از یک فقدانِ بنیادین رنج می‌برد: فقدان معنویت و «درون‌نگری [inwardness]». به باور او، بیشتر شاعران امریکا از ضمیر ناخودآگاه‌شان دور افتاده‌اند، در نتیجه تولیدات‌شان بی‌روح و بی‌تخیّل است. همین تمسّکِ مفرط آن‌ها به «عینی‌نگری» و نگاه بیش‌ازحد «علمی» و «فردیت‌زدوده» سبب فاصله‌گرفتن از باطن‌بینی شده است. از نظر اینان، درون‌نگریِ شاعر نوعی «مداخله» به حساب می‌آید. به‌همین‌خاطر، شعر آن‌ها حیات معنوی ندارد. ایده‌ی معروفِ الیوت («ربطِ عینی»[۲۷]) نمونه‌ای بارز از این وسواس به عینیت‌باوری است. این گرایش، که بِلای با تأسفِ بسیار آن را «چرخشِ نادرست» می‌نامد، از دوران مدرنیسم و با افرادی همچون تی.اس. الیوت، اِزرا پاوند[۲۸]، هیلدا دولیتِل، مِری‌آن مُور، ... آغاز شد و سپس به نسل شاعران پس از جنگ جهانی سرایت کرد (که در این میان، بِلای از رابرت لُووِل، الیزابت بیشاپ، چارلز آلسِن[۲۹]، کارل شَپیرو، دِلمور شوارتس، ... نام می‌برد). این نگاهِ شاعران حتّی بر نقد ادبی نیز تأثیر گذاشت؛ فُرمالیسم و نقدِ نو (New Criticism) و عینیت‌باوریِ برون‌نگرانه و ماتریالیستیِ آن‌ها نتیجه‌ی این نگرش رایج در آن زمان است. از این رو، بِلای به ترجمه‌ی شعرِ دیگر نقاط جهان می‌پردازد تا به‌مدد آن‌ها دنیایِ شعریِ بی‌روح امریکا را، که از اصل خویش دور مانده است، حیاتی دوباره بخشد. با این تفاسیر، اینکه او به سراغ ترجمه‌ی مولانا و حافظ می‌رود چندان شگفت‌آور نیست.

ایماژ ژرف (Deep Image)

این اصطلاح را رابرت کِلی[۳۰]، شاعر و منتقد، در سال ۱۹۶۱ به‌کار برد تا به نوعی ایماژ اشاره کند که می‌تواند تجربه‌ی دنیای درونِ نویسنده و جهان پیرامون او را با هم پیوند بزند. جایگاه ایماژ در شعرِ شاعرانِ اهل اندیشه‌ی این جنبش (رابرت بِلای، دبلیو.اِس. مِروین[۳۱]، ویلیام اِستافورد[۳۲]، جیمز رایت[۳۳]) نقشی محوری دارد، البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم که جنبش «ایماژ ژرف» به‌هیچ‌عنوان با نهضتِ «ایماژیسم» (Imagism) در اوایل قرن بیستم (سال‌های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰) یکی نیست. بِلای می‌گوید «ایماژیسم در واقع "picturism" [عکس‌محوری] است. فرقِ ایماژ (image) و عکس (picture) این است که ایماژْ بیانِ طبیعیِ تخیّل است، امّا عکس از عالَمِ واقعی و عینی گرفته شده است» (بِلای، ۱۹۹۱: ۲۶).

برای بِلای، که از روان‌شناسی کارل یونگ تأثیر پذیرفته بود، ایماژْ وسیله‌ای می‌شود برای دست‌یافتن به سطوحِ ژرفِ احساس و آگاهی از طریق بینشِ درونی و مکاشفه و تجّلیِ حقیقت (epiphany). از نگاه بِلای و رایت، ایماژ به‌منزله‌ی «جهشِ ذهن[۳۴]» میان خودآگاه و ناخودآگاه است (بیچ، ۲۰۰۳: ۱۷۹). بِلای می‌گوید شاعر نباید فقط به خودآگاه‌اش متّکی باشد بلکه هنگام شعرسرایی باید از ناخودآگاه‌اش بهره بگیرد تا در فرآیند شعرگویی مداخله کند و ایماژهایی را بیافریند که در شرایط عادی خارج از درک ماست (همان).

          همان‌گونه که بیان شد، ایماژ-تصویر ذهنی‌ای که شاعر با به‌کارگیری واژگان مناسب در ذهنِ مخاطب برمی‌انگیزد-در اشعار بِلای نقش محوری دارد. به همین منظور، او اصطلاح «ایماژهای جهش‌گر» (Leaping Images) را ابداع کرد تا نظریه‌ی تأثیرگذار خود را بیان کند: اینکه ایماژها مابینِ ذهن خودآگاه و ناخودآگاه جهش می‌کنند و غالباً احساسات یا افکاری را فرایاد می‌آورند که برای خود نویسنده نیز شگفت‌آور است (گالِنز، ۲۰۰۳: ۶۶). در واقع، ایماژْ پُلی است میان دنیای درون و دنیای بیرون. و این «جهش» به‌منزله‌ی تجلّی میل ناخودآگاه است. به سخن دیگر، در بدنه‌ی شعر، ایماژ به‌مثابه «انرژیِ روان است که آزادانه به هر سو که بخواهد حرکت می‌کند» (بِلای، نقل‌شده در هُوگلند، ۲۰۱۱، ۴۴). در یک کلام، در آثار بِلای، «مضمون روان‌شناختیِ زندگیِ درونیِ انسان و کنشِ ادارک/کشف که برای ارتباط برقرار کردن با آن [زندگیِ درونی] ضروری است» بیشترین اهمیت را دارد (گالنز، ۲۰۰۲: ۶۶).

آشنایی با شعر فارسی

بِلای، در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی تایمز در ۲۶ اُکتبر سال ۲۰۰۲، می‌گوید: « رالف والدو اِمرسن و والت ویتمَن مسیرِ شناختِ عارفان ایرانی را در امریکا هموار کردند.» بِلای با ترجمه‌ی آثار مولانا و حافظ در اوایل سال‌های ۱۹۷۰ کمک شایان‌توجّهی به معرفی عارفان و شاعران ایرانی در امریکا و، در کل، در جامعه‌ی انگلیسی‌زبان کرد. «در سال‌های ۱۹۷۰ من ترجمه‌ی کتاب مولانا: شاعر و عارف به‌قلم نیکلسن را بررسی کردم و تغییراتی در آن دادم. وقتی آن شعرها را در چندین جلسه شعرخوانی قرائت کردم متوجّه شدم که خوانندگان به حقیقت‌گوییِ این اشعار بسیار علاقه نشان می‌دهند. . . . در اوایل سال‌های ۱۹۸۰، کُلمَن بارکس[۳۵] به‌کمک ایران‌پژوهِ مطرح، جان موین[۳۶]، بخش‌هایی از اشعار عارفانه‌ی مثنوی و دیوان شمس تبریزی را برگرداند» (همان). از آن پس، مولاناپژوهی شتاب بیشتری در جامعه‌ی دانشگاهی امریکا یافت. حافظ‌پژوهی نیز با ترجمه‌ی گزیده غزل‌های حافظ به‌دست رابرت بِلای و لِنِرد لویزن تحت عنوان ملائک در میخانه زدند جان تازه‌ای گرفت.

بِلای شیفته‌ی قالبِ شعریِ غزل است و از این فُرم-که از اشعار حافظ برگفته-بهره‌های بسیار برده است، ولیکن تغییری نیز در آن داده تا آن را متناسب با فرم شعرهای غربی گرداند. وی در پاسخ به پرسشی راجع‌به «قالبِ اسلامیِ غزل» می‌گوید مصراعی که شاعران ایرانی استفاده می‌کنند غالباً بین پانزده تا هجده هجا (سیلاب) دارد. پس اگر دو مصراع هجده هجایی داشته باشیم، مجموعاً سی‌وشش هجا در یک خط شعری خواهیم داشت. این در حالی است که یک مصراع نمونه‌وار در شعر انگلیسی، مثلاً در قالبِ شعریِ سانِت (sonnet)، ده هجا دارد. اگر در شعر انگلیسی مصراعی هجده هجا داشته باشد، سنگین و بَدفُرم می‌شود. امّا می‌توان به‌جای دو مصراع، از سه مصراعِ یازده یا دوازده هجایی استفاده کرد تا به همان سی‌وشش هجا رسید. در واقع هر بیتِ غزلِ ایرانی در ترجمه‌ی انگلیسیِ بِلای به سه مصراع تبدیل می‌شود. به نمونه‌ی زیر توجّه کنید:

I'm well known throughout the whole city

For being a wild-haired lover; and I'm that man who has

Never darkened his vision by seeing evil.

(منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن / منم دیده نیالوده‌ام به بد دیدن)

به هر رو، غزل همان قالب شعری است که بِلای همواره در پی آن بوده است: مناسب‌ترین فُرم برای بیان احساس و حرکت به‌سوی درون‌نگری و جان‌بینی. و در این راهْ سالکی برتر از حافظ وجود ندارد: «غزل سرایی ناهید صرفه‌ای نبرد / در آن مقام که حافظ برآورد آواز.» از این روست که بِلای می‌گوید: «حافظ از رازهای زندگیِ درون می‌گوید» (بِلای و لِویزن،۲۰۰۸ : v).

فرجام سخن

رابرت بِلای از بدو روی‌آوردن به شعر و شاعری همواره تأکیدش بر «تخیّل تازه» و «درون‌نگری» بوده، و بدیهی است که این نوع شعر در سنّت شعری ایران‌زمین بیش از هر جای دیگر به‌چشم می‌آید. از نظر بِلای، دنیای شعر دنیایی درونی است، و شاعر خوب نیز کسی است که بتواند با این دنیای درونی ارتباط برقرار کند. او این ارتباط درونی را در اشعار بی‌بدیل حافظ و مولانا می‌دید. وی درباره‌ی حافظ چنین می‌گوید: «غنی‌بودنِ زبان او ما را به یاد اَندرو ماروِل می‌اندازد، چابکی او یادآور جوانیِ شکسپیر است، و مهم‌تر از این‌ها، نوعی توان جهش [به ناخودآگاه] را در شعر او حس می‌کنیم که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودیم».

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] Silence in the Snowy Fields

[2] Donald Hall

[3] Kenneth Koch

[4] John Ashbery

[5] John Hawkes

[6] Tomas Transtromer

[7] American Writers Against the Vietnam War

[8] The Light Around the Body

[9] This Tree Will Be Here for a Thousand Years

[10] Iron John

[11] Eating the Honey of Words

[12] The Half-Finished Heaven

[13] The Insanity of Empire: A Book of Poems Against the Iraq War

[14] My Sentence Was a Thousand Years of Joy

[15] The Angels Knocking at the Tavern Door

[16] Leonard Lewisohn

[17] Talking into the Ear of a Donkey

[18] The Roads Have Come to an End Now

[19] Rolf Jacobsen

[20] Gary Snyder

[21] Beat Generation

[22] Gunnar Ekelof

[23] Char

[24] Michaux

[25] Trakl

[26] "A Wrong Turning in American Poetry"

[27] Objective correlative

[۲۸] بِلای می‌گوید شعر اِزرا پاوند هیچ اشاره‌ای به ناخودآگاه نمی‌کند. در واقع به‌جای ناخودآگاه، اقتصادْ خودنمایی می‌کند. در نتیجه، شخصیت و فردیت از شعر زدوده شده است (بِلای، ۱۹۹۱: ۱۹).

[29] Charles Olson: بِلای معتقدست که آلسِن در اصرار بر حذفِ شاعر به‌مثابه سوژه همان توصیه‌های معروف تی.اس. الیوت مبنی‌بر «از میان‌بردنِ فردیت» را به‌نوعی‌دیگر تکرار می‌کند. بِلای به انتقاد از آلسِن و شعرِ فرافکنانه‌ی وی که «فردیت را به‌منزله‌ی خویشتن» پس می‌زند می‌پردازد.

[30] Robert Kelly

[31] W. S. Mervin

[32] William Stafford

[33] James Wright

[34] Psychic leap

[35] Colman Barks

[36] John Moyne

 

منابع:

 

Beach, Christopher (۲۰۰۳) The Cambridge Introduction to Twentieth-Century American Poetry. Cambridge: Cambridge University Press.

Bly, Robert (۱۹۹۱) American Poetry: Wildness and Domesticity. New York: HarperCollins.

-----. (۱۹۹۹) Eating the Honey of Words. New York: HarperCollins.

-----. (۲۰۰۲) "How Rumi took US by storm."  The Times (London), ۲۶ October, on-line database.

Bly, Robert and Leonard Lewisohn (۲۰۰۸) The Angels Knocking on the Tavern Door. New York: HarperCollins.

Galens, David (۲۰۰۲) Poetry for Students. Vol. ۱۷. New Haven: Gale.

Hoagland, Tony (۲۰۱۱) "The Village Troublemaker: Robert Bly and American Poetry," The American Poetry Review. September/October: ۴۳-۴۸.

Kimmelman, Burt, ed. (۲۰۰۵) Companion to ۲۰th-Century American Poetry. New York: Facts on File, Inc.

کلید واژه ها: رابرت بلای -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST