در طول تاریخ از جنبههای گوناگون به زندگانی و شخصیت والای حضرت فاطمه(س) پرداختهاند که برخی از آنها حتی مسلمان نبودهاند، اما در مدار جاذبه این بزرگوار قرار گرفتهاند. یکی از آنان استاد سلیمان کتانی است، نویسنده کتاب «فاطمه الزهرا وتر فی غمد». آنچه در پی میآید، مقدمه امام صدر است بر آن کتاب که به همت مرحوم حجتالاسلام والمسلمین علی حجتی کرمانی به پارسی ترجمه شده و در کتاب نای و نی به چاپ رسیده است.
«خـداونـد از خشـم فاطمـه خشـمگین و بـه سـبب خشـنودی او خشنود میشود»، «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد، مرا آزرده؛ آن کس که با او دوستی ورزد، با من دوستی ورزیده است»، «فاطمه قلب و روح من است»، «فاطمه بانوی زنان دو جهان است».
این شهادتها و نظایر آن در کتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبر(ص) نقل شده است؛ پیامبری که از روی هوا سخن نمیگوید و تحت تأثیر روابط نسبی و سببی قرار نمیگیرد و در راه خدا از سرزنش نکوهشگران باکی ندارد. این گفتارها از پیامبر اسلام است که در دعوت خود ذوب شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونهای درآمده است. تپشهای قلب او و نگاههایش و دست سودن و گامهای تلاشش و پرتوهای اندیشهاش، قول، فعل و تقریر او، تماماً بیانگر تعالیم دینی و احکام خدا و چراغهای هدایت و راههای نجات است. اینها نشانهای افتخار از جانب رسول خدا(ص) بر سینه دخترش است که به مرور زمان و با تکامل جوامع، درخشندگی بیشتری پیدا میکند، بهخصوص هر گاه به این اصل اساسی در اسلام توجه کنیم که در این سخن، پیامبر به فاطمه جلوه کرده است که فرمود: «ای فاطمه، برای آخرت خود بکوش که من نمیتوانم در پیشگاه خداوند برای تو کاری بکنم!»
فاطمه زهرا(س) نمونه زنی است که خدا میخواهد و پارهای است از اسلام مجسم در وجود محمد(ص)؛ زندگیاش برای زن مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مکانی به منزله الگویی چهره مینماید. به راستی شناخت فاطمه، بخشی از کتاب رسالت الهی است و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش به مثابه تلاشی برای فهم اسلام و ذخیرهای ارزشمند برای انسان معاصر است.
با نویسنده
با این احساسات بود که در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالیمقام، سلیمان کتانی، در قریه بسکنتا بر دامنه کوه صنین نشسته بودم و به او که کتاب ارزشمند «فاطمهالزهرا، وتر فی غمد» را میخواند، گوش فرامیدادم. در حالی به او گوش سپرده بودم که در برابرم صفحاتی شکوهمند نمایان میشد؛ صفحاتی که از زیبایی ذوق و عظمت هنر آن نویسنده پرده برمیداشت. من همراه او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمه سیر کردم. احساس والایی و سرافرازی میکردم و از لذت دیده و دیدار بهرهمند میشدم و با عقل و قلبم در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز احساس سربلندی میکردم. لذت عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی که در مقابل جمال الهی فاطمه که بر اندیشه و قلب این مرد انعکاس یافته بود، قرار داشتم.
به مقـدمه کتاب او بـازگشتم و بـه کلماتـش گوش سپردم کـه میخواند: درباره فاطمه زهرا خواهم نوشت و به قدر امکان از استعمال حرف جرّ (یعنی حرف «عن») که در کتب سیره بسیار به کار میرود، و نیز از نقل سلسله راویان خودداری خواهم کرد. قلمی که میان انگشتان من جای گرفته، بیشتر رنگ ساقه گل را ترسیم خواهد کرد و از بوی خوش آن به جنبش درخواهد آمد، تا آنکه آزمایشگاهی برای آهن و گوگرد آن باشد.
از او پرسیدم: آیا این نمایشگاه خود را درباره فاطمه تنها به کسانی اختصاص دادهای که او را میشناختهاند و با مطالعه کتب سیره به زندگی آن حضرت واقف شدهاند؟ و کسانی را که میخواستهاند از زندگی او اطلاعی به دست آورند، محروم کردهای؟ چرا راه رسیدن به چشمه خورشید و منبع حیات را ترسیم نکردهای تا جامعه ما که این کتاب را میخواند، بتواند مرد و زنی فاطمهوار پرورش دهد و تربیت کند؟ به او گفتم: این لوحههای زیبا بهزودی ارواح مردم سرگردان را به شگفتی وامی دارد و آنان را به خود جذب میکند؛ ارواحی که از بحثها و نظریهها و تجربهها درباره زن خسته شدهاند تا جایی که مسئله زن به صورت بزرگترین مشکل جوامع گذشته و حال درآمده است. این شگفتی و شیفتگی، هر دو، منجر به مطالعه مواد و عناصری میشود که این تابلوهای زیبا را پدید آورده است، یعنی همان آهن و گوگرد؛ و منجر به جستجو برای ورود به خانههایی میشود که خداوند اجازه داده نام متعالش در آنها بلند شود.
پژوهشگران و کارشناسان تمدن جدید را «تمدن سکس» مینامند و این خود حاکی از خطیر بودن چالش دیدگاهها درباره زن است و نیز اشتباهات بزرگی را آشکار میکند که بر اثر خطای تمدن جدید درباره زن دچارشان شدهایم. نظریات نویسندگان و دانشمندان روانشناسی و مادهگرایی که در همه پدیدهها و خصوصاً در تعریف زن در دنیای جدید رواج یافته، راهها را تیره ساخته و زن را در تمایلات غریزی غرق کرده است و در نتیجه، راه صواب را تباه کرده و سردرگمی به بار آورده و جنبه انسانی زن را زیر قدمهای تجارب قدیم و جدید متلاشی ساخته است. ما امروز بیش از هر وقت دیگر به ارائه خلاصهای از زندگی فاطمه(س) احساس نیاز و احتیاج میکنیم، تا آن را مقتدای خویش سازیم و در راه صلاح و اصلاح خود از فیض زندگی او بهرهمند شویم.
همه این سخنان را به نویسنده کتاب اظهار داشتم. او در پاسخ، با اطمینان فردی که احساس میکند مسئولیتش را ادا کرده است، گفت: من پرداختن به این کار را بر عهده تو گذاشتم، تا در مقدمه کتاب بدان بپردازی و این مأموریت را به آخر رسانی، تا بدین وسیله کتاب کامل شود و به آن سطحی برسد که باید!
من در برابر این هدف والا و این وسیله احساس مشکلی بزرگ کردم. از این رو گفته ستودنی امام شرفالدین را که به هنگام نوشتن تقریظی بر کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه» خطاب به مؤلف دانشمندش فرموده بود که «قلمت را به من امانت ده تا با همان قلم تقریظی بر کتاب تو بنگارم»، برای ایشان نقل کردم. البته این سخن کسی بود که کتابها و نوشتههایش قلمرو کتاب و پژوهش و نگارش را روشن ساخته بود و اینک من، با قلم قاصر و با بضاعت اندکم، کجا به او توانم رسید و چه خواهم کرد؟
با وجود این، در این تلاش اندک از فاطمه زهرا(س) استمداد میجویم و سعی میکنم به اندازه توان خود این وظیفه را اداکنم و از خداوند برای خود و خوانندگان عزیز توفیق نگرش صائب و الهام پذیری از آن را خواستارم.
زن
روشن کـردن دیدگاه اسلام دربـاره زن در ایـن عصـر، خالی از مشکلات و دشواریها نیست؛ زیرا در این باره برخی آثار دینی و اسلامی در نگاه نخست متفاوت و مخالف با یکدیگر به نظر میآیند. این مشکل هنگامی بزرگتر مینماید که برخی عادات ملل اسلامی با تعالیم اصیل اسلامی نیز به گونهای آمیخته که پژوهشگر تصور میکند این همه از اسلام است. وقتی به نظریات شرقشناسان، حتی آنان که حسن نیت داشتهاند مینگریم، یا برخی از نوشتههای مؤلفان اسلامی را میخوانیم، چنین درمییابیم که موضع حقیقی اسلام در برابر زن بسیار پیچیده و ناشناخته است، به طوری که بسیاری از آنان در این باره نظریات دور از حقیقت و ناصواب به دست دادهاند. عدهای از آنان نیز گمان کردهاند زن در اسلام مظلوم و تحت ستم واقع شده است.
حقیقت آن است که دو میراث مختلف در نزد مسلمانان وجود دارد: یکی تعالیم دینی مستقیم و مستند، و دیگر عاداتی موروثی که هیچ نشانی از آنها در آثار دینی دیده نمیشود. باید با دقت و اهتمام ویژهای هر یک از این دو را از دیگری متمایز کرد. از طرف دیگر، آثار دینی مربوط به زن نیز خود دو بخش است: بخشی درباره زن و شئونات زن که در مرحلهای معین از تاریخ سخن میگوید و بخشی دیگر تعالیمی که بنیادین و جاودان است. برای توضیح این دیدگاه نظر پژوهشگر را توجه میدهم به آنچه نزد منطقدانان و اصولیها مصطلح است. آنان میان «قضیه حقیقیه» و «قضیه خارجیه» تفاوت قائل میشوند. در قضایای حقیقیه درباره احکامی بحث میکنند که در هر زمان و مکانی برای موضوع ثابت است؛ اما در قضایای خارجیه آن موضوع با توجه به زمان صدور حکم بررسی میشود و درباره چگونگی موضوع در زمان صدور حکم بحث میشود، و نه دیگر زمانها. برای کشف موضع حقیقی اسلام در قبال زن، باید آیات قرآنی را اساس بحث و چارچوبی برای شناخت آموزههای حقیقی، و نه خارجی، قرار دهیم. در این صورت است که میتوانیم میان عادات و احکام تمیز دهیم، و نیز احکام ثابت را از احکام مختص به مرحلهای خاص بازشناسیم.
دیدگاه قرآن درباره زن
دیدگاه قرآن درباره زن با همه آرای فلسفی و مذهبی و عادات پیش و زمان نزول آن، و نیز آرا و عادت متأخر اختلاف دارد. قرآن حقیقت و ذات زن را مانند مرد میداند: «و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا: از نشانههای قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید.» (روم، ۲۱). پس از این، میگوید که زن در تکوین طفل، مشارکت جوهری با مرد دارد و نه فقط ابزاری است برای تولیدمثل مردان و یا زمینهای برای تولید فرزند او: «یا أیها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا کثیراً و نساء: ای مردم، بترسید از پروردگارتان، آن که شما را از یک تن بیافرید و از [جنس] آن یک تن همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد.» (نساء، ۱). پیامبر(ص) به طور مشخص شاهد صدق این موضع قرآن است؛ زیرا که خداوند نسل او را از فاطمه قرار داد. نیز پاسخ کسی را داد که پس از فوت ابراهیم، پیامبر(ص) را ابتر و مقطوعالنسل میخواند: «انّا أعطیناک الکوثر. فصل لربک و انحر. إنّ شانئک هو الأبتر: ما کوثر (خیر فراوان) را به تو عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن که بدخواه تو خود ابتر و بیدنباله است» (کوثر، ۱ـ۳).
قرآن در آیات بسیاری بر این مساوات تأکید و عبارت «بعضهم من بعض» (همه از یکدیگرند) را تکرار میکند. افزون بر این، قوانینی برای احترام زن و جسم زن وضع میکند. قرآن کریم برای احترام کار زن از نظر مادی، قوانینی وضع کرده است. مجبور کردن مرد و زن (حتی اگر شوهر زن باشد) به کاری و یا مانع آنان شدن در کاری و محدود کردن آزادی آنان و یا محروم کردن زن و مرد از حقالزحمهشان، از محرمات کبیره است.
نیز قرآن درباره احترام معنوی کار زن میگوید: «أنّی لا اُضیع عمل عامل منکم من ذکر أو أنثى: من کار هیچ کارگزاری را از شما، چه زن و چه مرد، ناچیز نمیسازم.» (آل عمران، ۱۹۵) و درباره احترام اقتصادی کار زن میفرماید: «للرجال نصیبٌ مما اکتسبوا و للنساء نصیبٌ مما اکتسبن: مردان را از آنچه کنند، نصیبی است و زنان را از آنچه کنند.» (نساء، ۳۲) و در خصوص احترام سیاسی کار آورده است: «یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک على أن لا یشرکن بالله شیئا: ای پیامبر، اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، بدینشرط که هیچ کس را با خدا شریک نکنند و لا یسرقن و لا یزنین و لا یقتلن أولادهن و لا یأتین ببهتان یفترینه بین أیدیهن و أرجلهن و لا یعصینک فی معروف: و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندی را که از آن شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند. فبایعهن و استغفر لهن: با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه.» (ممتحنه، ۱۲). قرآن احترام خود را نسبت به قرابت زنان و حق آنان در میراث تأکید میکند: «للرجال نصیبٌ مما ترک الوالدان و الأقربون: از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث میگذارند، مردان را نصیبی است. و للنساء نصیبٌ مما ترک الوالدان و الأقربون مما قلّ منه أو کثر نصیبا مفروضا: و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث میگذارند چه اندک و چه بسیار، زنان را نیز نصیبی است؛ نصیبی معین.» (نساء، ۷) و سرانجام، به همۀ حقوق زن در همه امور زندگی اذعان میکند: «و لهن مثل الذی علیهن: برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفهای که بر عهده آنان است.» (بقره، ۲۲۸).
در هیچ یک از آیات قرآن نمیبینیم که زن از تصرف در اموالش منع شده باشد، حتی پس از ازدواج. در دنیای معاصر و در کشورهای متمدن همچنان قوانینی وجود دارد که پس از ازدواج، زن را از داراییهایش محروم میکند. در قرآن هیچ وقت اجازه داده نشده است که ازدواج بدون رضایت زن بر او تحمیل شود و حق اجازه پدر درباره ازدواج اول دختر، جنبه مشاوره دارد و نمیتواند ازدواجی را بر او تحمیل کند، و اگر پدر دختر را با وجود مصلحت و شایستگی از ازدواج منع کند، حق مشاوره او ساقط میشود.
آیاتی که در بیان احکام یا قانونگذاری یا پند و اندرزها، زن را به مرد ملحق میسازد، بس فراوان است، بدون آنکه مقام زن را تنزل دهد یا او را تحقیر کند و شأن او را کمتر از مرد بداند: «من عمل صالحا من ذکرٍ أو أنثى و هو مؤمنٌ: هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد، اگر ایمان آورده باشد، فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون: زندگی خوش و پاکیزهای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.» (نحل، ۹۷).
در زمینه زندگی زناشویی و برای صیانت از زن و بـرای اینکه زندگی مشترک به بنبست نرسد و نیز برای آنکه زن و مرد بتوانند به امور مربوط به زندگی مشترک خود به درستی بپردازند، خداوند به مردـ نسبت به همسرش، نه دیگر زنان ـ برتری داده و این برتری، پس از آن است که خداوند در آیه زیر تأکید فرموده است که حقوق و تکالیف زن همانند مرد است: «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه: برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفهای که بر عهده آنان است، ولی مردان را بر زنان مرتبتی است» (بقره، ۲۲۸). درجه و رتبهای که قرآن از آن در جای دیگری چنین تعبیر کرده است: «الرجال قوّامون على النّساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من اموالهم: مردان از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند.» (نساء، ۳۴).
کسی که در قرآن تعمق میکند، درمی یابـد کـه تفاوتهایی کـه قرآن میان مرد و زن قائل شده، مساوات ذاتی میان آن دو را تحکیم میبخشد و توجهی عادلانه و یکسان به هر دو دارد. پس تفاوت در احکام و واجبات و حقوق در بیشتر اوقات به تفاوت در تواناییها و ویژگیها و استعدادهای هر یک از آنان بازمیگردد.
زن بنا بر خصوصیات جسمی و روحی خود، شایستگی مادری و پرورش فرزندان را دارد: «إنّ المسلمین و المسلمات: خدا برای مردان مسلمان و زنان مسلمان و المؤمنین و المؤمنات: و مردان مؤمن و زنان مؤمن و القانتین و القانتات: و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و الصّادقین و الصادقات: و مردان راستگوی و زنان راستگوی و الصّابرین و الصابرات: و مردان شکیبا و زنان شکیبا و الخاشعین و الخاشعات: و مردان خداترس و زنان خداترس و المتصدقین و المتصدقات: و مردان صدقهدهنده و زنان صدقهدهنده و الصّائمین و الصائمات: و مردان روزهدار و زنان روزهدار و الحافظین فروجهم و الحافظات: و مردانی که خود را [از نامحرم] حفظ میکنند و زنانی که خود را [از نامحرم] حفظ میکنند و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات: و مردانی که خدا را فراوان یاد میکنند و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند، أعدّ الله لهم مغفره و أجراً عظیما: آمرزش و مزدی بزرگ آماده کرده است.» (احزاب، ۳۵).
این وظیفه، طبق حدیثی از پیامبر(ص)، مهمترین بنا در ساختمان اسلام قلمداد شده است: «ما بُنی فی الاسلام بناءٌ أحب الی الله من التزویج» (بحار، ج۱۰۰، ص۲۲). تأثیر این وظیفه کم از هیچ وظیفه حیاتی دیگر نیست؛ زیرا مادر فرد را که به منزله قوام و استحکام جوامع است، تربیت میکند. این وظیفه با روح زن تناسب دارد. اسلام نیز وی را برای پرداختن به این وظیفه تشویق میکند، بیآنکه بخواهد این وظیفه را بر او تحمیل کند. بنا بر تفاصیلی که در کتب فقهی آمده است، ازدواج بر زن واجب نیست. همچنین ادای این مهم نیز بر زن وجوب ندارد. سپس اسلام میکوشد تا فضای مناسب را برای ادای مسئولیت زن ایجاد کند و این کار را با وجوب نفقه بر مرد صورت میدهد. در مقابل، بهره مرد را از میراث دوبرابر قرار داده تا بدین وسیله عدالت محقق گردد و به تعبیر قرآن «مال دست به دست در میان توانگران نگردد.» اسلام بر این اساس و با این ویژگی و این روش، دیگر احکام خود را نیز بنیان نهاده و به قبول شهادت زن در چارچوب کار خود حکم مثبت داده است.
حجاب
اما موضوع حجاب در اسلام به منظور تحقیر زن یا حبس یا بزرگداشت و تمجید بیش از حد او صورت نگرفته است، آنچنان که نزد برخی از ملل چنین دیدگاهی متعارف است، بلکه حجاب سلاح زن در جلوگیری از طغیان جنبۀ زنانگی اوست، تا مبادا این جنبه زن بر دیگر تواناییهای او غلبه کند. این مقصود در آیات قرآنی که زنان را از نرمش در سخن گفتن یا پایکوفتن به هنگام راه رفتن یا زینتنمایی باز میدارد، بهخوبی و روشنی آشکار است. آیات قرآنی در این باره بسیار است که برخی از آنها را در اینجا ذکر میکنیم: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض: [ای زنان] به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در دلش مرضی هست، به طمع افتد.» (احزاب، ۳۲) «و لا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن: چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کردهاند، دانسته شود.» (نور، ۳۱) «و لا تبرّجن تبرج الجاهلیه: چنان که در زمان پیشین جاهلیت میکردند، زیورهای خود را آشکار مکنید.» (احزاب، ۳۳) «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها: زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند.» (نور، ۳۱).
حقیقت این است که آشکار کردن زیباییهای زن، به طغیان و سرکشی جنبۀ زنانگی بر وجود زن منجر میشود و زن را تنها به یک تابلوی هنری بدل میسازد که این مسئله تحقیر زن و انکار استعداد و توانمندیهای اوست و باعث از بین رفتن عمر و وقت و فرصتهای گرانبهای او میشود. خصوصا این مسئله به محرومیت زن و جامعه از ایفای درست وظیفه مادری او میانجامد.
اینها مهمترین مواضع اسلام در باره زن است و بر ایـن اساس میتوانیم سنتها و عادات را بشناسیم و آنها را از احکام دین بازبنماییم. همچنین میتوانیم روایاتی را که درباره وضع زن در مرحله تاریخی معین است، دریابیم.
پیامبر(ص) تلاش پیگیری برای بالا بردن سطح زنان همعصر خود انجام داد. زن در آن دوره تبعات ستمها و عقدههای گذشتهای طولانی را تحمل میکرد. همچنین او تلاش بسیاری برای بهتر کردن نگاه مردم به زن مبذول داشت و میگفت: «بهترین فرزندان دختراناند»، «بهترین شما، بهترین زنان برای همسرش است» و زن همچون نماز از دوستداشتنیهای دنیایی اوست و اینکه زنان امانت پیامبر در امتش هستند.
من معتقدم آنچه از حضرت علی(ع) دربـاره زن نقل و بـاعث شده است تا برخی خاورشناسان او را دشمن زن بخوانند، مانند «زن همه شری است که چارهای از آن نیست» یا «زن ناتوان در کلام [در بیان مراد و مقصود خویش ناتوان است] و عورت است، ناتوانی در کلام را با سکوت بپوشانید و عورتشان را با خانه» و امثال اینها به فرض صدورشان از امام، به تعبیر اصولیها، همچون قضایای خارجیهاند، یعنی از وضعیت زنان در یک دوره تاریخی معین سخن میگویند.
حضرت علی(ع) سخنان دیگری دارد که به طور کامل با آنچه ما از قرآن استنتاج کردیم، مطابقت میکند. او در پارهای اوقات میکوشید که از آنچه در میان مردم درباره زن رایج بود، تفسیری دلپذیر به دست دهد؛ مثلا این مثل معروف را که «زنها ناقص العقل، ناقص المیراث و ناقص الایمان» هستند، با تعالیم قرآنی و تفاوت در میراث و شهادت و انجام پارهای واجبات دینی در اوضاع و احوال خاص تفسیر میکند. این روش، روش تربیتی دلانگیزی است که آن را در زندگی پیامبر و ائمه و حضرت زهرا مشاهده میکنیم.
مختصری درباره زهرا(س)
حضرت فاطمه در سال پنجم بعثت یعنی هشت سال پیش از هجرت، متولد شد. وی آخرین زادۀ حضرت خدیجه است. در مکه و در خانه وحی و جهاد و در جوّ صبر و پایداری به دنیا آمد. سختی را تحمل کرد و در فضایی آکنده از عواطف صادقانه و عشق پاک میان پیامبر رحمت و حضرت خدیجه بزرگ شد. پیامبر هیچگاه عواطف و اخلاص حضرت خدیجه را در طول حیاتش فراموش نکرد.
فاطمه پس از پیامبر(ص)، همراه اهل بیت و به سرپرستی حضرت علی(ع) از مکه به مدینه هجرت کرد و همه در منزل قبا، نزدیک مدینه، به کاروان هجرت پیوستند. او در سال دوم هجری با حضرت علی(ع) که ۲۳ سال داشت، ازدواج کرد. حضرت فاطمه در آن هنگام ده سال داشت. نقل دوم از ابن عباس است که میگوید ولادت حضرت زهرا پنج سال پیش از بعثت است و ازدواج او در بیست سالگی است. پیامبر(ص) تأکید کرد که انتخاب علی از میان خواستگاران بسیار فاطمه، با توصیهای از عالم غیب و رضایت ندادن فاطمه به غیر بوده، با آنکه زنان مدینه بسیار تلاش کردند تا فاطمه را از ازدواج با علی، به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد در راه خدا و سختی زندگیاش، منصرف کنند!
آنها هشت سال با هم زندگی کردند. زندگی خوب این دو زبانزد همگان شد و به صورت نمونهای اعلا درآمد. فاطمه(س) حسن، حسین، زینب، امکلثوم و محسن را ـ که در وقایع پس از وفات پیامبر(ص) سقط شد ـ به دنیا آورد. فاطمه فقط چند ماه پس از رحلت پدرش زیست و بنا به وصیتش در محلی مجهول به خاک سپرده شد. مراسم دفن و تشییع پیکر پاک او نیز بنا بر وصیتش دور از چشم مردم و در تاریکی شب صورت پذیرفت. برخی از قرائن تاریخی و احادیث نقل شده، دلالت میکنند که قبر آن حضرت در یکی از این سه مکان است: بقیع، یا در خانهاش که اکنون دقیقا در کنار مرقد پیامبر(ص) واقع شده، یا در روضه شریفه که میان محراب و مرقد پیامبر(ص) قرار دارد و امروزه با ستونهای ویژهای مشخص است.
مجموع عمر آن حضرت هجده سال و چند ماه بود. اما عمر کوتاه وی نمونه کامل و شاملی بود از زندگی زن کامل، آنچنان که خداوند میخواهد و دین برای پدیدآوردن چنین زندگیی تلاش میکند. تعالیم دینی به نمونههای بشری نیازمند است تا بتواند در قالب انسانی تجلی و تجسم یابد و اجرای کامل آنها را تحققپذیر گرداند، تا بدین وسیله دین را از شکل فریضهای ایدهآل و ذهنی بیرون بیاورد و به دایره واقعیتها بکشاند و برای مردم جای هیچ عذر و بهانهای باقی نگذارد.
زمـانی که رسول خدا(ص) آهنگ مباهله با مسیحیان نجـرانی کرد، به موجب آیه کریمۀ «فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله على الکاذبین: بگو: بیایید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم» (آل عمران، ۶۱). پیامبر(ص) باید کسانی را بدین میدان همراه میآورد که مردان و زنان و فرزندان اسلام به شمار میآمدند. آن حضرت، علی و فاطمه و حسن و حسین را برگزید و بدین گونه ایمان خود به خدا و نمایندگی خاندان خود را به مثابه الگوهایی کامل از آیینش برای همگان آشکار ساخت.
اکنون بهجاست که پس از این مرور کوتاه بر زندگی فاطمه زهرا(س) درباره این نمونه راستین زن مسلمان، بررسی کوتاهی بکنیم.
امّ ابیها
فاطمۀ جوان میخواهد در جهاد پـدرش شرکت جوید. از ایـن رو مخلصانه درصدد برمیآید تا کمبود عاطفی پدر را که از دست دادن پدر و مادرش در دوران کودکی موجب آن شده بود، پر کند؛ کمبودی که پیامبر(ص) را میآزرد و بر دل نازک و مشتاق محبت و شیفته عاطفه او پدیدار میگردید. پیامبر برای تحقق رسالت سنگین خویش و نیز در رویارویی با محیط پرشقاوت خود، به مهربانیها و ملاطفتهای مادرانه بسیار نیاز داشت. آن حضرت اینهمه را در وجود فاطمه پیدا میکرد. در تاریخ تنها نشان اندکی از این حالتهای مادرانۀ فاطمه ثبت شده است. اما همین چند مورد اندک بهخوبی بیانگر موفقیت حضرت فاطمه بود که توانست پدر خود را از جنبه عاطفی غنی سازد و بدون شک او را برای به دوش کشیدن بار بزرگ رسالت خویش یاری کرد.
تاریخ این مواضع را وقتی تأکید میکند که میبینیم مکررا از قول پیامبر(ص) نقل میشود که: «فاطمه مادر من است.» نیز میبینیم پیامبر با او چنان رفتاری دارد که گویا با مادرش رفتار میکند. بر دستانش بوسه میزند و وقتی از سفری به مدینه بازمیگردد، نخست به دیدار او میشتابد و هنگام عزیمت به جنگها و مسافرتها با او وداع میگوید و گویی از این چشمه بیزوال، عاطفهای بیکران برای سفر خود برمیدارد.
از سوی دیگر، درمییابیم که احساس پدری در پیامبر در پیوندهایش با فاطمه تجسم مییابد. وقتی به مردم فرمان داده میشود که پیامبر را با لقب «رسول الله» خطاب کنند و فاطمه(س) از این فرمان تبعیت میکند، آن حضرت وی را از این کار بازمیدارد و به دخترش میگوید که وی را مانند گذشته با لفظ «پدر» خطاب کند. همچنین در تاریخ زندگی پیامبر اکرم(ص) میخوانیم که آن حضرت به هنگام برخورد با خستگی و اندوههای بزرگ، بسیار به نزد فاطمه میرفت. وقتی در جنگها زخم برمیداشت، یا هنگام گرسنگی و فقر و یا هنگامی که مهمانی بر او وارد میشد، تنها به خانه فاطمه میرفت. از یک سو، فاطمه مانند مادری مهربان به او ملاطفت و رسیدگی میکرد، بر زخمهایش مرهم مینهاد و دردهایش را سبک میکرد، و از سویی دیگر، همچون دختری کمر به خدمت و اطاعت از پدر میبست و احتیاجات او را رفع میکرد. بدینگونه، نقش بسیار برجسته و عظیم فاطمه در زندگی رسول خدا(ص) را درمییابیم.
همسر علی(ع)
حضرت علی(ع) میفرماید: «نزد رسول خدا(ص) رفتم. آن حضرت وقتی مرا دید، خندید و فرمود: «ای اباالحسن! چه شده؟» خویشاوندیام را با آن حضرت و سابقه خود را در اسلام بیان کردم و از یاوریها و جهادهایم با آن حضرت سخن گفتم. فرمود: «علی! راست میگویی، بلکه تو بهتر از آنی که خود گفتی.» سپس عرض کردم: «ای رسول خدا، فاطمه را همسر من قرار میدهی؟» فرمود: «پیش از تو کسان دیگری نیز چنین درخواستی کرده بودند و من خواسته آنان را با فاطمه در میان گذاشتهام، اما در چهره او آثار نارضایتی مشاهده کردم. لختی درنگ کن تا بازگردم.»
پیامبر(ص) به نزد دخترش رفت. فاطمه برپای ایستاد و ردای پدر را برگرفت، نعلین از پای آن حضرت به درآورد، و برای وضو آب آورد و دو پای او را شست و آنگاه نشست. پیامبر فرمود: «فاطمه! علی پسر ابوطالب کسی است که به مراتب خویشاوندی و فضل و اسلام او به نیکی آگاهی. من از پروردگارم درخواستهام که تو را به همسری بهترین و محبوبترین مخلوقش درآورد. اینک ازدواج با تو را پیشنهاد داده است. تو خود در این باره چه نظری داری؟» فاطمه خاموش ماند؛ ولی رویش را برنگرداند. رسول خدا(ص) نیز در چهره او آثار ناخشنودی مشاهده نکرد. پس برخاست در حالی که میفرمود: «الله اکبر! سکوت او نشانه قبول این پیشنهاد است.»
سپس جبرئیل آمد و گفت: «ای محمد، او را به همسری علی درآور که خدا او را برای علی و علی را برای او پسندیده است.» علی(ع) میگوید: پیامبر(ص) فاطمه را به همسری به من داد و دستم را گرفت و فرمود: «به نام خدا برخیز و بر برکت خدا بگو: ماشاءالله، لاحول و لا قوه الا بالله و توکلت علی الله.» سپس دستم را گرفت و در کنار خود نشاند و گفت: «بارخدایا، این دو محبوبترین مخلوقات تو در نزد من هستند. تو نیز این دو را دوست بدار و در نسلشان برکت قرار ده و از جانب خود نگاهبانی بر آنان بگمار. این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار.»
مراسم ازدواج بـه همین سادگی پایان پذیرفت. علی زره خود را مهریه قرار داد و بهای آن را صرف خرید اسباب و اثاثیه منزل کرد. وی عطر، یک پیراهن، یک مقنعه، یک تنپوش بلند، تختی بافته شده از برگهای درخت خرما، دو بستر از کتان مصری، پردهای پشمین، یک حصیر، یک دستاس، ظرفی مسین، مَشک، کاسهای چوبین، یک ابریق، یک سبو و دو کوزه خریداری کرد. بدینترتیب، کار خرید جهیزیه و پرداخت مهریه به انجام رسید. فاطمه به خانه علی نقل مکان کرد که فقط یک اتاق داشت و متعلق به امسلمه همسر پیامبر بود. علی بر بلندیی برآمد و بانگ زد: «به میهمانی فاطمه بشتابید!» مردم نیز به مجلس جشن ازدواج آن دو حاضر شدند.
فاطمه کارهای داخل خانه را رتق و فتق میکرد. گندم آسیا میکرد، از آنها خمیر میساخت و نان میپخت. علی نیز را یاری میداد. گاهی خانه را جارو میکرد و شیر میدوشید و هیزم جمع میکرد و از چاه آب میکشید.رسول خدا(ص) روزی آمد و کارهای خانه را بین آن دو تقسیم کرد: مسئولیت کارهای بیرون از خانه را به علی سپرد و کارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه گذاشت.
فاطمه صاحب فرزندانی شد و خود به تربیت و پرورش آنان همت گماشت و به کارهایشان رسیدگی کرد. تا هنگامی رسید که انجام دادن اینهمه کار، به تنهایی برای مراعات فقر و کرامت علی سنگین مینمود. بنا به خواست شوهرش به خدمت پدر رسید و از او خواست تا کسی برای کمک به آنان استخدام کند. اما پیامبر از پذیرش این خواسته عذر خواست و تنگدستی مردم و کثرت اصحاب صفه را که نه سرپناه داشتند و نه غذای کافی، به یاد وی آورد. با بهتر شدن وضع مسلمانان، پیامبر(ص) خواسته دخترش را اجابت کرد و خدمتکاری برایش فرستاد و کارهای خانه میان فاطمه(س) و خدمتکار، بدون هیچ تبعیضی، تقسیم شد. یک روز فاطمه به امور خانه میپرداخت و روز دیگر خدمتکار. فاطمه با عبارتی پوزشخواهانه که در واپسین دم حیات علی(ع) را با آن خطاب کرده بود، زندگی کوتاه خود را به پایان رسانید.
او به شویش گفت: «پسرعمو، تو مرا نه دروغگو یافتی و نه خیانتکار، و از هنگامی که به همسری تو درآمدم، با تو به مخالفت برنخاستم.» علی گفت: «پناه بر خدا، تو به خداوند داناتر بودی، نیکوکارتر و پرهیزگارتر و بزرگوارتر بودی و بیشتر از خداوند پروا داشتی. مرا چه رسد که تو را به سبب مخالفت با خود مورد توبیخ و سرزنش قرار دهم؟ به راستی دوری از تو بر من چقدر گران است!» فاطمه با آرامش خاطر جان به جانآفرین تسلیم کرد. این سخنانی که آنها را به اختصار نقل کردم، مرا از بحث درباره زندگی خصوصی و خانوادگی آن حضرت بینیاز میکند.
در راه دانشاندوزی
فاطمه(س) به دانش و علوم فراوانـی که در خانۀ وحـی از هر سو او را فراگرفته بود بسنده نکرد، و هرگز به نوری که خورشیدهای علم و معرفت پیرامون او فراهم آورده بودند، اکتفا نکرد، زیرا میخواست در راه کسب دانش تلاش کند، و در راه کسب این شرافت از هیچ کوششی کوتاهی نورزد. از همین رو میبینیم در دیدارهایش با رسول خدا(ص) و علی(ع)، «باب مدینه العلم»، میکوشد تا علوم و معارف را در کمند خود درآورد. یکی از زیباترین راهها آن بود که حسنین را از دوران کودکی همواره به محضر پدر میفرستاد و پس از بازگشت آن دو، از آنچه در محضر رسول خدا(ص) رخ داده بود، از جمله سؤال و جوابها و یا وحی، پرسش میکرد. بدینطریق برای رشد و اعتلای مستمر معرفت و دانش خود میکوشید. ضمناً فرزندانش را برای فراگیری کامل معارف و علوم تا جایی که بتوانند مطلبی را که میشنوند نقل کنند، تربیت و تشویق میکرد.
این تلاش پیوسته در راه کسب معرفت و دانشاندوزی بود که علیرغم اوقات بسیاری که برای ادای وظایف خانه و ایفای مسئولیتهای مادری و همسری در خانه میگذراند، او را در شمار راویان بزرگ حدیث و حاملان سنت مطهر رسولالله(ص) جای داد. نزد فرزندان فاطمه، یعنی ائمه معصوم، کتابی عظیم بود که آن را «مصحف فاطمه» نام نهادهاند و آنان با کمال سربلندی از این کتاب، بسیار حدیث نقل کردهاند. در اینجا به نقل سخنرانی مشهور آن حضرت که پس از وفات رسول خدا(ص)، در حضور اصحاب بزرگ آن حضرت، در مسجد ایراد شده، اکتفا میکنم.
در اینجا به نقل سخنرانی مشهور حضرت فاطمه(س) که پس از وفات رسول خدا(ص)، در حضور اصحاب بزرگ آن حضرت، در مسجد ایراد شده، اکتفا میکنم. این خطبه تصویری است شکوهمند از ژرفای اندیشه اسلامی و گستردگی فرهنگ و توان شگرف منطق و کمال ادب آن حضرت. افزون بر این، این سخنان بانگ حق و حقیقت است که به مثابه جهاد اکبر به شمار میرود: «خدای را به پاس نعمتهایش میستاییم و بر آنچه الهام فرموده، سپاس میگوییم. سپاس و ستایش برای اوست، بدانچه آغاز کرد از نعمتها و الطاف گوناگون آشکار و پنهانش. نعمتهای فراوان او از شمارش افزون و جبران آنها از دامنه پاداش بیرون و شناخت نهایت آنها از پهنه اندیشه دور است. با نعمتهای پی در پی خود سپاس را ویژه خود داشته و حمد و ثنا را خاص خود کرده، تا خلایق از توجه و عنایت او برخوردار گردند و الطافش را مضاعف گرداند.
شهادت میدهم جز او معبودی نیست. یگانه و بیانباز است. این شهادت سخنی است که تأویل آن اخلاص است. دلها را با او میپیوندد و اندیشه درباره او آسمان اندیشه را درخشان و تابان میسازد. خدایی که با چشم دیده نمیشود و زبانها از عهده وصف او برنمی آیند و وهمها از تصور چگونگی او ناتوان میمانند. موجودات را آفرید، نه از چیزی که قبلا وجود داشت؛ آنها را بدون هیچ نمونه قبلی و تنها با تکیه بر قدرت خود آفرید. آنها را به خواست و اراده خویش بیافرید، بیآنکه به آفریدن آنها نیازمند باشد و از آفرینش آنها سودی برَد، مگر برای استواری حکمتش و متوجه ساختن مردم بر نیرویش و آشکار ساختن قدرت بیکرانهاش و عبودیت بندگانش و علوّ دعوتش. سپس برای اطاعتش پاداش و برای نافرمانیاش مجازات مقرر کرد.
گواهی میدهم پدرم محمد(ص) بنـده و فرستاده اوست، که پیش از آنکه او را به رسالت برانگیزد، از همه خلق برگزیدش و پیش از آنکه او را برتری دهد، نامیدش و پیش از آنکه مبعوثش کند، برگزیدش. آن هنگام که مخلوقات همه در بیکرانه غیب مخفی و در زیر پرده اوهام مستور و به نهایت عدم نزدیک بودند، از جانب خدا به فرجام کارها آگاه شد و به رخدادهای زمانه احاطه یافت و جایگاه تواناییها را به نیکی شناخت. خداوند او را برانگیخت تا رسالتش را تمام کند و برای تحقق حکم او مصمم و برای اجرای مقدرات محتومش صاحب قدرت باشد.
او امتهای گوناگون را دید که در دینهای خود راه تفرقه پوییده و بر گرد آتشها به اعتکاف نشستهاند. پدرم محمد(ص) تاریکیها را به روشنایی مبدل کرد و گرفتگی دلها را از میان برد و ابرهای تیره را از برابر دیدگان پاک کرد. پدرم به هدایت مردمان پرداخت و آنان را از گمراهی رهانید و از کوریشان به بینایی آورد. آنان را به آیین استوار هدایت کرد و به سوی راه راست فراخواند. سپس خداوند از روی مهربانی و اختیار و رغبت و ایثار، روح او را ستاند و محمد(ص) از رنج و درد به آرام و راحت رسید، در حالی که فرشتگان ابرار و رضوان خداوند او را در میان گرفته بودند. او اینک در جوار خداوند جبار آرمیده است. درود خداوند بر پدرم که نبی و امین بر وحی الهی و برگزیده خلق و پسندیده حق بود، سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد.»
قرآن
ای بندگان خدا، شما پرچمداران امر و نهی او و حاملان دین و وحی او و امینان خداوند بر خویش و بر باقی ماندگان هستید. بر شما باد کتاب ناطق خدا و قرآن صادق و نور درخشنده و پرتو تابان. کتابی که اسرار و بطون شگفت آن و ظواهر آن متجلی میشوند، و پیروان آن مورد غبطه دیگران واقع میشوند؛ کتابی که پیروان خود را به سوی رضوان الهی راه مینماید و شنیدن آیات آن موجب رهایی میشود. در این کتاب حجتهای تابناک خداوندی و خواستهای او و محرّماتش بیان میگردد. دلایل و براهین روشن و کافی او و فضیلتهایی که مستحب شمرده و اجازههایی که صادر فرموده و اعمالی که واجب گردانیده، همه در همین کتاب بیان شده است.
ادامه دارد