کد مطلب: ۲۹۲۲۲
تاریخ انتشار: سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰

گزیده‌کار نوگرا، بی‌آلایش

بهنام ناصری

اعتماد: شاید درست‌تر این می‌بود که از میان حوزه‌هایی که ابوالحسن نجفی در آنها کار کرده، یکی را انتخاب کنم و متمرکز بر آن در این یادداشت چیزی بنویسم اما هر کدام از آن حوزه‌ها خود واجد اهمیتی است که تمرکز بر آنها نیز مجال مفصلی می‌طلبد. پس مروری می‌کنم بر آنچه از او و کار ادبی‌اش در ذهن دارم.

ابوالحسن نجفی در مقام زبان‌شناس، ابوالحسن نجفی در مقام مترجم، ابوالحسن نجفی در مقام پژوهشگر، ابوالحسن نجفی در مقام نویسنده، ابوالحسن نجفی در مقام استاد و به بیان دقیق‌تر آموزگار، ابوالحسن نجفی در مقام عضو پیوسته فرهنگستان و مهم‌تر، ابوالحسن نجفی در مقام دلداده زبان و ادبیات به معنای متوسع و ادبیات داستانی در معنای مدرن آن. جمع این ویژگی‌ها در نهاد یک نفر، می‌شود یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر فرهنگ و ادبیات ایران. 
نجفی در ترجمه ادبیات داستانی، جایگاه بلندی دارد و این بلندا زمانی چشمگیر می‌شود که می‌بینیم او در قیاس با بسیاری از مترجمان معاصر، چندان پرکار هم نبوده! این خود خاصیت و تفاوتی است که کسی با تعداد نسبتا معدودی ترجمه که شاید به نقل از حافظه هم بتوان همه را برشمرد، چنین نام بلندی داشته باشد.
نکته مهم در ترجمه‌های ابوالحسن نجفی تنوع زمینه‌های آثار در عین گزیده‌کاری اوست. این شاید از نوعی مسوولیت فرهنگی برآمده باشد که در کارنامه نجفی در کار ترجمه، هم رمان دیده می‌شود، هم نمایشنامه، هم داستان کوتاه، هم آثار فلسفی و... این تنوع در کنار کیفیت مثال‌زدنی ترجمه‌ها که طبعا یک پای در کار خلاقه‌اش دارد و پای دیگر در سواد حیرت‌انگیزش در هر دو زبان مبدا و مقصد، از او گوهری را در ادبیات ایران پدید آورد که بیش از هر توصیفی در بیان موجز محمد قاضی، مترجم بلندآوازه فقید، درباره او آمده است. قاضی که خود از مثال‌زدنی‌ترین مترجمان ادبیات در ایران است، کسی که محمدرضا شفیعی کدکنی در تحسین کار ادبی‌اش در شعری او را «نادره‌مرد» و «بزرگ» و «راد» خوانده، در گزاره‌ای کوتاه نجفی را در عرصه ترجمه «گلِ سرسبد ترجمه‌های فرانسه» توصیف کرده است. توصیفی که نگاهی به کارستان نجفی در برگرداندن آثاری مانند «پ‍رن‍دگ‍ان م‍ی‌رون‍د در پ‍رو م‍ی‌میرند» رومن گاری، «ک‍الی‍گ‍ولا»ی آلبر کامو، «نژاد و تاریخ» کلود لوی استروس، «ضدخاطرات» آندره مالرو، «ش‍ازده ک‍وچ‍ول‍و» آن‍ت‍وان دو س‍ن‍ت اگ‍زوپ‍ری و... به خوبی آن را گواهی می‌دهد. 
وجه دیگر نجفی، ویراستاری او بود. او به گواه بسیارانی، مطالب زیادی را در نشریاتی چون صدف، سخن و... ویرایش کرده بی‌آنکه داستان‌ها را ویراستاری می‌کرد و بی‌آنکه نامی از او مطرح شود. به اینها باید افزود توجه تام و تمامش به استعدادهای داستان‌نویسی در ایران را. ضیا موحد که خود سابقه دوستی و همکاری با نجفی داشت، یک بار جایی به نگارنده و مدتی بعد از آن در دومین سالمرگ ابوالحسن نجفی در گفت‌وگویی بر این دغدغه تاکید کرد: «افسوس می‌خورد که چرا فلان نویسنده جوان با فلان نویسنده مطرح آشنا نشده تا پیشرفت کند. توجه ایشان به داستان‌نویسان ایران و جست‌وجو برای آنان و تشویق برای ادامه راه‌شان دغدغه نجفی بود... نجفی هنگامی که به ایران آمد سراغ گلشیری را گرفت چون از آن متن [نقدش بر شعر خانلری] تشخیص داده بود که وی قریحه داستان‌نویسی دارد. گلشیری می‌گوید، نجفی بهترین معلم داستان‌نویسی است. نجفی گاه با شِکوه می‌گفت برخی تنها چشم به غرب دارند و نویسندگان جوان خودمان را نمی‌بینند. [بهرام] صادقی می‌گفت من برای نجفی می‌نویسم. روحیه نقدپذیری نجفی مثال‌زدنی بود. نجفی همیشه ترجمه‌هایش را برای دوستانش می‌خواند و از نظرات آنها استقبال می‌کرد. از نکات جالب شخصیت ایشان این بود که با شنیدن داستان و نه از روی کاغذخواندن تمام نکات داستان را می‌گفت.»
خصلت دیگری که نجفی داشت و معمولا در میان نویسندگان و مترجمان ادبیات مدرن کمتر دیده می‌شود، شکیبایی پژوهشگرانه او بود. او در کنار آثاری که از ادبیات قرن بیستم ترجمه کرده، تحقیقات مبسوطی در مقولات زبان‌شناسی داشت. گفته می‌شود چهار دهه با مساله وزن عروضی در شعر فارسی درگیر بوده و حاصلش کتابی است که عمرش به دیدن انتشار آن قد نداد.
از آثار تالیفی نجفی که در عین مناقشه‌برانگیز بودن در میان علمای فرهنگستان، اهمیت زیادی در فرهنگ و زبان فارسی دارد، «غلط ننویسیم» است. کتابی که باید آن را در حکم یادآوری علمی مهمی دانست برای همه کسانی که می‌نویسند؛ چه آنها که دست به کار ادبیات خلاقه‌اند و در داستان و نمایشنامه و... طبع‌آزمایی می‌کنند، چه دیگرانی که کاربر زبان فارسی در آثار مکتوب‌اند. درس‌های صرفی و نحوی «غلط ننویسم» بی‌شک و صرف‌نظر از همه مناقشه‌های علمی، درس‌هایی راهگشا هستند و وجودشان بسیار لازم است.
«مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «غ‍ل‍ط ن‍ن‍وی‍سی‍م: ف‍ره‍ن‍گ دش‍واری‌ه‍ای زب‍ان ف‍ارسی»، «فرهنگ فارسی عامیانه» و «طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی» تالیف‌های ابوالحسن نجفی هستند که هر کدام با جنبه‌ای زبان‌شناختی از ادب فارسی پیوند دارند. 
پیش‌تر بسیار درباره ابوالحسن نجفی گفته شده است که او در حکم یک نهاد بود. از این جهت که در جای خالی نهادی که بتواند از ظرفیت‌هایی چون او استفاده کند، نجفی خود باید جور نبود آن نهاد را به دوش می‌کشید. از این جهت که او هم دست به کار ترجمه آثار مدرن داستانی بود، هم دغدغه کشف استعدادهای جوان را داشت، هم شکیبایی پژوهشگرانه‌ای را که منجر به آثاری ماندگار در حوزه ادبیات شد، هم ادبیات کهن فارسی مساله او بود و به قاعده به آن توجه داشت، برای من در کنار یکی، دو نام مهم دیگر در فرهنگ معاصر فارسی از جمله زنده‌یاد رضا سیدحسینی فقید قرار می‌گیرد.
در مورد او بسیار می‌توان نوشت و جا برای پرداختن به او تا سال‌ها خالی است. اینکه او در سوربن درس خوانده و شاگرد آندره مارتینه، زبان‌شناس برجسته فرانسوی بود. اینکه پس از بازگشت به ایران در نیمه دهه ۴۰ به دعوت بهرام صادقی و محمد حقوقی به جنگ اصفهان پیوست و در آنجا منشا کارها و تاثیرات بزرگی شد که کشف استعداد هوشنگ گلشیری تنها یکی از آنهاست. اینکه اواخر دهه ۴۰ به تهران آمد و همکاری بسیار مهمش را با انتشارات فرانکلین آغاز کرد و از سوی دیگر به عنوان استاد مدعو زبان‌شناسی به دانشگاه تهران رفت و... اینها اشاراتی است بداهه و فهرست‌وار به آنچه از زنده‌یاد استاد ابوالحسن نجفی به یاد دارم. ۲ بهمن ششمین سالمرگ نجفی بود و این کمترین کار من برای این مناسبت تقویمی.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST