کد مطلب: ۲۹۴۹۰
تاریخ انتشار: شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰

خروج از بن‌بست گفت‌وگوی ادیان ابراهیمی

غزاله صدر منوچهری

به‌تازگی کتاب «تفسیر بایبل» نوشته‌ی جان اچ. هایس و کارل آر. هالدی با ترجمه‌ی اعظم پویا و سعید شفیعی به همت نشرنی منتشر شده است.

گرچه هر فرد علاقه‌مند به تفسیری می‌تواند مخاطب این کتاب باشد، بیشتر به منظور آشنا کردن دانشجویان رشته‌ی الهیات مسیحی در حوزه‌ی تفسیر و روش‌های تفسیری بایبل تألیف شده است و به پرسش‌هایی چون چیستی و چگونگی فعالیت تفسیری، چیستی و چگونگی تفسیر متن دینی، ابزارهای ضروری مفسر برای فهم و تفسیر متن دینی، روش‌های دست‌یابی به معنای متن می‌پردازد.

مؤلفان در فصل اول کتاب مقدمه‌ای مفصل و زمینه‌ساز فراهم آورده و در فصل‌های بعدی در کنار ابزار و روش‌های قدیمی تفسیر متن دینی به روش‌های جدید تفسیر این گونه متون (نقد) هم پرداخته‌اند.

نشست نقد و بررسی کتاب «تفسیر بایبل» سه‌شنبه هفدهم اسفند با حضور دکتر حسین خندق‌آبادی، دکتر سیدمحمدعلی طباطبایی و دکتر اعظم پویا به صورت مجازی برگزار شد.

در ابتدای این نشست علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی مرکز فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: بحث تفسیر کتاب مقدس از موضوعات اساسی دین‌پژوهی، چه در اسلام چه در مسیحیت و دیگر ادیان، است. مؤلفان در این کتاب به توصیف و تعریف فعالیت تفسیری، چیستی و چگونگی تفسیر متن دینی، تفسیر در حوزه‌های متفاوت و تفاوت تفسیر متن دینی با تفسیر دیگر متون، ابزارهای ضروری برای فهم و تفسیر متن دینی، روش‌های کاربردی پیشنهادی برای دست‌یابی به معنای متن، تفاوت روش‌های قدیم تفسیر با روش‌های جدید تفسیر متون دینی، جایگاه نقد در تفسیر، مشخصه‌های تفسیر انتقادی پرداخته‌اند. به بخشی از سؤال‌های مطرح شده در این حوزه‌ها پاسخ داده شده است و برخی دیگر هنوز نیازمند بحث و گفت‌وگوی بیشترند.

او در پایان اظهار داشت: در نهایت، به نظر می‌‌رسد این سؤال‌ها پییش روی ما است که آیا این اثر و آثاری از این دست می‌توانند در حوزه‌ی مطالعه و تفسیر متن دینی ما، قرآن کریم، کمک کنند؟ اگر نمی‌توانند، چرا و اگر می‌توانند چگونه می‌توان از آنها کمک گرفت و در مطالعه‌ای تطبیقی از روش‌ها و ابزار پیشنهادی در این حوزه کمک گرفت؟

 

مفسر باید صدای متن باشد

اعظم پویا در بخش‌هایی از سخنان خود اظهار داشت: عنوان کتاب، «Biblical: a Beginner's Handbook»، را به «تفسیر بایبل: راهنمای دانشجویان» ترجمه کردیم. پیش از این در یادداشتی به دلیل استفاده از بایبل به جای کتاب مقدس یا عهدین اشاره کردم. در اینجا، درباره‌ی انتخاب برگردان «تفسیر» به جای «Exegesis» توضیح می‌دهم. در این اثر، نویسندگان فقرات یا آیات کتاب مقدس را شرح و توضیح نداده‌اند، بلکه به دنبال ارائه‌ی روش‌های نقد کتاب مقدس در مقام روش‌های جدید تفسیر آن بوده‌اند و این کتاب تفسیری به معنای رایج آن نیست.

او ادامه داد: برای آنکه دریابیم چرا مؤلفان واژه‌ی Exegesis را ترجیح داده‌اند بایستی به معنی این واژه توجه کنیم. ریشه‌ی یونانی این واژه «توضیح دادن» و «تفسیر کردن» چیزی را در خود دارد. این واژه از قرن هفدهم در زبان انگلیسی برای متون مقدس و به تدریج برای متون فلسفی و ادبی و بعدها برای متون حقوقی و دیگر متون به کار رفته است، البته همچنان بیشتر برای متون مقدس کاربرد دارد. حتی واژه‌نامه‌ی«Merriam-Webster» این واژه را «تفسیر انتقادی متن» معنا کرده‌ است. چراکه از قرن هجدهم این واژه با تفسیر متون مقدس پیوند خورده و با روش‌های نقد متون مقدس پیوندخورده است و «انتقادی» مؤلفه‌ی معنایی مهم آن است.

او افزود: نویسندگان می‌خواهند روش‌های تفسیر را معرفی کنند؛ اما با توجه به معنای تفسیر انتقادی در بطن آن شاید به نظر برسد که مترجم می‌توانست از تعبیر تفسیر انتقادی بایبل برای برگردان استفاده بکند. به خصوص از آن رو که تفسیر نزد ما خالی از وجه انتقادی است و واژه‌ی تفسیر در میان ما هنوز وارد جهان مدرن نشده و با روش‌های نقد کتاب مقدس پیوند نخورده است. اما مشکل به اینجا ختم نمی‌شود. چراکه این کتاب اصلاً تقسیر انتقادی بایبل هم نیست، بلکه روش‌های نقد کتاب مقدس و روش‌های جدید تفسیر آن را معرفی کرده و توضیح داده است.  بنابراین، به نظرمان رسید که معادل دقیق‌تر شاید «روش‌های تفسیر انتقادی بایبل» باشد. اما مؤلفان خودشان این کار را نکردند. پس، دست و پای مترجم هم بسته بود و این کار خلاف مشی مؤلفان بود. در نهایت، به این تصمیم رسیدیم که تفسیر را توسعه‌ی معنایی بدهیم و به جای تفسیر انتقادی متن مقدس بپذیریم و امیدوار باشیم که تفسیر همان مسیر واژه‌ی Exegesis را در فارسی طی کند و شاهد تقسیرهای انتقادی برای فهم بهتر آیات قرآن باشیم.

 این مترجم بیان داشت: این کتاب هم توصیفی است هم تجویزی. هم تفسیر، مراحل و گام‌های مؤثر در تفسیر آیات کتاب مقدس را توصیف می‌کند هم روش‌های تفسیر کتاب مقدس را. همچنین کتاب راهنمای نوآموزان تفسیر است و قواعد تفسیر را به دست مفسر نوآموز می‌دهد، بدین امید که با رعایت این قواعد و طی این مسیر در فهم متن خطا نکند.    

او تصریح کرد: نویسنده در فصل اول کتاب کاملاً توصیفی عمل‌ می‌کند و درباره‌ی چیستی و چگونگی تفسیر توضیح می‌دهد و می‌گوید، تفسیر فعالیت روزمره‌ی ما است و نه کار تخصصی صرف برای متون. در شبانه‌روز مرتب در حال تفسیر کردن هستیم و وقتی کلامی می‌شنویم در مقابل آن واکنش نشان می‌دهیم و پرسش‌هایی در ذهنمان پدید می‌آید که به صورت اتوماتیک پاسخ‌های خودشان را می‌گیرند تا بالاخره مفسر یا شنونده به فهم آن کلام نائل شود. به هنگام توصیف روش‌های تفسیر به روش‌های نقد متون مقدس هم کاملاً توصیفی عمل می‌کنند و توضیح می‌دهند که روش نقد ادبی، روش نقد تاریخی یا روش نقد صوری یا ویرایشی یا انواع دیگر نقد متون چیست و نمونه‌هایی را از کتاب مقدس شرح و توضیح می‌دهند. در فصل دوازدهم کتاب هم دو مرحله را توضیح می‌دهند و از مفسران نوآموز می‌خواهند که حتماً آنها را در تفسیر پیش بگیرند. یکی مرحله‌ی تجزیه و دیگری مرحله‌ی تلفیق یا جمع مرحله‌ی اول. در مرحله‌ی تجزیه مفسر از هر یک از روش‌های معرفی شده استفاده می‌کند تا بتواند آیه یا آیاتی از کتاب مقدس را بفهمد. اما این روش‌ها متفاوت است. اینجا مفسر با استفاده از هر کدام از این روش‌ها به نتیجه و فهمی از آیه منطبق با روش مورد استفاده می‌رسد. ولی اینها جدای از هم هستند؛ یعنی نتایج روش‌های نقد متفاوت با هم یکی نیست و جداست و در مرحله‌ی بعدی مفسر باید این نتایج را به نحوی با هم تلفیق بکند که بتواند تفسیری یکپارچه از متن ارائه بدهد و فهم یکپارچه‌ای را از متن بدست آورد. اینجا، باز مؤلفان در مقام توضیح و توصیف هستند.

پویا در ادامه مبسوط توضیح داد که نویسندگان کتاب پیش‌فرض‌ها را در تفسیر مفسر دخیل می‌دانند. اما باور دارند که برای تفسیر بی‌طرفانه باید با آگاهی وارد فهم و تفسیر متن مقدس شد، پیش‌فرض‌ها را تا جای ممکن تعلیق و تصحیح کرد، دیدگاه‌ها و نظرات خود را به متن اصلی تحمیل نکرد. او در بخشی از این سخنان گفت: مؤلفان در جای‌جای کتاب تعابیری می‌آورند که انگار تأیید می‌کند که  Exegesisبه معنی تفسیر انتقادی متن بدون دخالت پیش‌فرض‌هاست. آنها به کرات عباراتی نظیر مفسر باید بگذارد متن خودش سخن بگوید؛ مفسر باید صدای متن باشد نه اینکه صدای خودش را از درون متن بشوند؛ مفسر باید متن را به سخن وادارد تا متن خود سخن بگوید؛ استقلال متن باید حفظ شود، می‌آورند. اما با نگاهی دقیق‌تر می‌بینیم که ظاهراً مفسران این کتاب معتقدند که نمی‌شود از دخالت پیش‌فرض‌ها در تفسیر جلوگیری کرد.

 

استانداردی دوگانه

 سید محمدعلی طباطبایی سخنان خود را به تبیین ربط کتاب «تفسیر بایبل» به جامعه‌ی دین‌پژوهی و الهیاتی ایرانی اختصاص داد و برای ورود به موضوع پیشینه‌ی تفسیر کتب مقدس را تا به امروز مرور کرد. او در بخش‌هایی از این سخنان اظهار داشت:  کلمه‌ی تفسیر در این کتاب تعبیر دیگری از جریان انتقادی بایبل است که چندین سال پیش از اسلام شکل گرفته و امروز به شکل رشته‌ی علمی‌ای گسترده و بال‌و‌پریافته‌ درآمده است. در این نوع تفسیر، کسانی به جای نگاه صرفاً مؤمنانه از بیرون به کتب مقدس نگریستند و نگاهشان جنبه‌ی انتقادی داشت. اما از ابتدا تفاوتی در میان دو جریان انتقادی نگاه به متن مقدس شکل گرفت. گروهی این سؤال‌ها را از بیرون مطرح می‌کردند و برخوردشان با متن دینی مانند هر متن بشری دیگری بود و پاسخ‌های الهیاتی برایشان کافی نبود. گروهی دیگر از درون این سنت سؤال مطرح می‌کردند و معمولاً با جواب‌های الهیاتی هم قانع می‌شدند. 

او در ادامه توضیح داد که قرآن در بدو ظهور، قرن هفتم میلادی، با نگاهی درون‌دینی به کتاب‌های مقدس و در زنجیره‌ی ادیان ابراهیمی ظاهر شد و به رسم مؤمنان کتب مقدس همواره با احترام بسیار از آنها سخن می‌گفت، مصدق آنها بود و ایمان به آنها را جزو ایمان اسلامی قرار داد. او افزود: حتی اگر قرآن در جایی روایت دیگری از موضوع تاریخی ارائه شده در نسخه‌های استاندارد تورات یا اناجیل بیان می‌کند، آن را صرفاً در مقام روایتی دیگر بیان می‌کند، نه ابطال روایت نسخه‌های تورات و انجیل. چراکه قرآن در جهان روایت‌های موازی زندگی می‌کرد و تقریباً این برای همه‌ی مؤمنان پذیرفته شده بود که در مورد هر داستان تاریخی نسخه‌های متفاوتی وجود دارد. این نگاه تقریباً در سراسر دو قرن اول اسلام در بین مسلمانان جریان داشت. از ابتدای قرن سوم بر اثر مناظرات بین عالمان دینی مسلمان و مسیحی، مخصوصاً در دربار خلفای عباسی، تحولاتی شکل گرفت. هرچند نگاه احترام‌آمیز مسلمانان به کتب مقدس پیشین ادامه داشت و کتب مقدس را به اندازه‌ی قرآن مقدس و تحریف‌نشدنی می‌‌دانستند. اما از قرن سوم، برخی عالمان مسیحی با نگاه از بیرون به قرآن نظر کردند و گفتند حداقل در برخی جاها، قرآن را از سنخ کتاب‌های قبلی نمی‌یابیم. بنابراین، این کتاب محرف است. این ادعا برای طرف مقابل در بحث دینی بسیار ناخوشایند است و موجب شد برخی عالمان مسلمان بدون اینکه بدانند دقیقاٌ در مورد چه حرف می‌زنند به مقابله گفتند، کتاب شما هم محرف است.

او تصریح کرد: در میان این عالمان معتزله هنوز همان نگاه قرآن به متون مقدس پیشین جریان داشت  و ادعا و اتهامی کور و مبهم اضافه شده بود. اما در گذر زمان، ترجمه‌ی کتاب‌های نقد مسیحی به دست عالمان مسلمان رسید و نگاه برون‌دینی به این کتاب‌ها، برخلاف رویه‌ی ترجیحی قرآن، در میان اینان نیز شکل گرفت و این جریان، به خصوص در قرن پنجم با ظهور ابن حزم اندلسی و کتاب «الفصل» او به جریان غالب در جهان اسلام تبدیل شد و تا به امروز نیز ادامه یافت.

طباطبایی ادامه داد: حداقل از منظر قرآن و بنیان‌گذاران دین در صدر اسلام، این روند از لحاظ الهیاتی به مسیر درست گفت‌وگو ضربه زد. اما  از نظر علمی موجب برکاتی شد. بعضی پژوهشگران بر این باورند که جریان نگاه بیرونی به کتاب مقدس بعد از رنسانس و روشنگری در غرب ریشه در جریانی دارد که ابن حزم اندلسی و دیگران در جهان اسلام شروع کرده و آن را به صورت میراث علمی به جامعه‌ی غرب تحویل دادند. 

او با بیانی موجز این بخش را این‌طور جمع‌بندی کرد: قبل از اسلام جریان الحادی، غیردینی یا غیرابراهیمی از بیرون انتقادهایی در مورد کتاب‌های مقدس مطرح کرد. بعد از اسلام آن انتقادها به دست عالمان مسلمان رسید و آن انتقادها را گسترش و پر و بال دادند و در بعضی حیطه‌ها مباحث نو و ارزشمندی را مطرح کردند. مثلاً ابن‌حزم نقدهای تاریخی، نقدهای جغرافیایی، نقدهای اخلاقی، الهیاتی و متنی مطرح می‌کند. یعنی از درون خود متن تناقض‌ها را با تاریخ و جغرافیا بیرون می‌کشد. اینها بعدها به دست ابراهیم ابن عزرا و بعد اسپینوزا و بعد جریان بزرگی از عالمان غربی در حوزه‌ی مطالعات انتقادی بایبل افتاد و به کتابی چون «تفسیر بایبل»ختم شد. با در نظر داشتن این سیر تاریخی و نگاه برون‌دینی در کتاب «تفسیر بایبل» وقتی به سراغ این کتاب می‌رویم باید به این موضوع التفات داشته باشیم که ما که هستیم و برای چه به سراغ این کتاب می‌رویم. آیا در مقام متکلمی مسلمان به سراغ این کتاب می‌رویم و می‌خواهیم از این مطالب در مباحثه‌ی دینی با یهودیان و مسیحیان استفاده کنیم یا در مقام جزئی از جامعه‌ی علمی در رشته‌ی نقد ادبی یا نقد متون کلاسیک یا در مقام دانشجوی ادیان یا ادبیات به سراغ این کتاب آمده‌ایم؟ چراکه این منظرها در خوانش ما تأثیرگذار خواهد بود.

او بیان داشت: نویسندگان این کتاب مسیحیان متدین و به تعبیری روحانی و موعظه‌گر کلیسا هستند، اما گزارشی از آنچه در غرب در حوزه‌ی نگاه برون‌دینی به کتاب مقدس در جریان است فراهم آورده‌‌اند و از ما می‌خواهند این کتاب را همین‌طور بخوانیم. در پایان کتاب راهنمایی‌هایی برای مخاطبان دارای علایق دینی نیز هست، اما مخاطب اصلی آن کسانی هستند که می‌خواهند فرض‌های دینی را درباره‌ی کتاب‌های مقدس کنار بگذارند و با رویکردی ادبی و انتقادی به سراغ کتاب‌های مقدس بروند. این به نوعی روشن کننده‌ی مسیر ما هم هست، اگر بخواهیم به نگاه قرآن به کتب مقدس پیش از خودش برگردیم.

طباطبایی در پایان این کتاب را برای مباحث الهیاتی مناسب ندانست چراکه باور داشت استانداردی دوگانه را رقم‌ می‌زند و نمی‌توان کتابی از سنت ابراهیمی را وحیانی شمرد و کتابی دیگر را بشری و غیروحیانی. همچنین، به این مساله اشاره کرد که به تازگی تغییراتی در رویکرد جامعه‌ی مسیحی و یهودی به قرآن شکل گرفته است و همدلانه‌ به سراغ قرآن آمده و به وحیانی‌بودن آن اذعان دارند، چیزی که کم‌کم در جهان اسلام نیز در حال پدیدار شدن است. همچنین، اظهار امیدواری کرد که به موجب این حرکت دوجانبه گفت‌وگوی میان این سه دین ابراهیمی از بن‌بست خارج شده و دوباره جریان گیرد.

 

این کتاب نباید برای مخاطب هراسناک باشد

حسین خندق‌آبادی، عضو هیئت علمی دانشنامه‌ی جهان اسلام، سخنان خود را با بیان این مطلب آغاز کرد که هر متن کلاسیک مهمی پیرامون خودش فرهنگی شامل تفسیرها، شرح‌ها، تفسیرها، اقتباس‌ها، ترجمه‌ها و مضامین برگرفته شکل می‌دهد و ما در مقام مخاطب نباید به دنبال پیراستن و زدودن زوائد و رسیدن به نسخه‌ی آغازین آنها باشیم. بلکه باید به کل فرهنگ شکل گرفته پیرامون هر متن کلاسیکی اهمیت بدهیم و توجه کنیم و افکار و ایده‌های بشری پیرامون این آثار رشد می‌کنند. او در ادامه اظهار داشت: متون دینی مهم هم قطعاً جزو این آثار کلاسیک حساب می‌آیند. در کتاب «تفسیر بایبل» روش‌هایی برای رسیدن به فهم بهتر از بایبل بررسی و معرفی شده است. غالب این روش‌ها از یکپارچکی و یکدستی متن کلاسیک بحث می‌کنند و می‌خواهند نشان بدهند که در طول تاریخ چه تغییرات و حذف و اضافه‌هایی در متن کلاسیک ایجاد شده است. نقدهای متنی، تاریخی، دستور زبانی در این کتاب مطرح شده است که به مخاطب کمک می‌کنند تغییرات متن کلاسیک را دریابد. نویسندگان این کتاب بر این نکته در مورد کتاب مقدس تأکید دارند. گویی حفظ چهار روایت از جانب کسانی که به این متن باور داشتند، به خودی خود گواه اعتقاد آنها به این تکثر و تنوع روایت است. در مدل اسلامی آن، در بعضی از کتاب‌های مهم جمع‌آورنده‌ی مجموعه‌ی احادیث، مثلاً «بهار»، توجه داشته است که خیلی از احادیث با اعتقادات خودش لزوماً هم‌ساز نیستند اما آنها را جمع‌آوری کرده و در مقام مجموعه‌ی فرهنگی در اختیارمان گذاشته است. پس، ما هم باید به متون کلاسیک و مهم از این منظر توجه کنیم و آنها را مجموعه‌ی فرهنگی بشماریم.

او افزود: روش‌های بررسی شده در اینجا بیشتر کمک می‌کند که از طریق انواع روش نقد به نسخه‌ی اصلی یا گزارش نخستین پی ببریم. اما در این میان دو روش، یکی ساختارگرایانه و دیگری روش نقد رسمی و قانونی، به خلاف دیگر روش‌ها مبنا را بر آن چیز موجود گذاشته‌ و بر همان مبنا بحث کرده‌اند. اما اینها با کتاب مقدس ما قرآن چه پیوندی می‌خواهد برقرار کند؟ این سؤال به‌جا است چراکه از قضا تحصیلات مترجمان و ویراستار کتاب در حوزه‌ی مطالعات قرآنی است. پس، اعتنا و توجهی ضمنی به آشنایی با این متون برای بررسی کتاب خودمان نیز در کار بوده است. این به خودی‌خود برای ما مغتنم است. اما احتمالاً اولین‌ واکنش‌ها به برگردان چنین اثری این خواهد بود که ارتباط آن را با جامعه و کتاب خودمان رد کنیم و بگوییم نگاه این کتاب به وحی فرق دارد و ما بحث تواتر داریم، لفظ برایمان مهم است و تبیین‌مان از نبوت متفاوت است. اما واقعیت این است که آرام‌آرام محققانی پیدا می‌شوند و روایت‌هایی از قرآن را بر می‌رسند و مشخص می‌شود که می‌توان به برخی قصص قرآن با این نگاه نقادانه هم توجه کرد. در ادامه، واکنش قدری جدی‌تر می‌شود. مخالفت‌ها پررنگ‌تر می‌شود و ممانعت‌هایی ایجاد می‌شود. اما سرانجام پذیرفته می‌شود. اما این کتاب نباید برای مخاطب هراسناک باشد. همان‌طور که از عنوان آن پیداست راهنمایی برای مبتدیان و دانشجویان است. به خصوص نقدهای معرفی شده در دو فصل آخر کتاب می‌تواند به بازسازی تاریخ  و الهیات ما براساس نگاه درون‌دینی کمک بکند و حتی در موعظه و تعلیم و بهره‌برداری شخصی به کار آید.  پس، نباید فقط با موضع‌گیری با این روش‌ها رو‌به‌رو شد.

او در بخشی از سخنان خود توضیح داد: خود نویسندگان کشیش و مسیحی هستند اما جانبداری دینی خودشان را در این کتاب نشان ندادند و گام‌به‌گام مخاطب مبتدی فرضی را کمک می‌کنند تا با این روش‌ها آشنا شود. نویسندگان مخاطب را به این نکته توجه می‌دهند که این نقدها یک‌باره به وجود نیامدند، بلکه سابقه‌ای داشته‌اند. همان‌طور که طباطبایی اشاره کرد، ما این نقدها را با عنوان‌های دیگری در سنت تفسیر قرآن و در سنت تفسیر کتاب مقدس داشته‌ایم. منتها اینها به مرور پروبال پیدا کردند و رشته‌ی مستقل شدند و به شکل کامل دیگری رسیدند. پس، این سابقه کمک می‌کند تا برایمان خیلی بیگانه نباشد.

او افزود: در عمل هر کاری در حوزه‌ی آموزش کتاب مقدس و آشنایی با آن با تفسیر درگیر است. پس، همه‌ی مطالعات در مورد کتاب مقدس حتی اگر اسم تفسیر را نداشته باشند، کمک‌کار تفسیر و این روال‌هایند. نویسندگان کتاب ادعا می‌کنند که در تمام روال‌های معرفی شده در این کتاب‌ها عقل سلیم و روش‌شناسی معقولی به کار رفته است. این نویسندگان می‌گویند هر بار کسی به سراغ کتب دینی برود و سعی کند این جوانب معقول را غیرجانبدارانه رعایت بکند به طور عادی انگار وارد نظام نقدهای مختلف شده  و در آنها مشارکت کرده است، حتی اگر نام این نقدها را نشناسد. پس، وقتی مخاطب در این مورد اطلاع بیشتری پیدا می‌کند، دیگر با نقدهای کتاب مقدس این‌قدر بیگانگی نمی‌یابد.

خندق‌آبادی در ادامه توضیح داد که نویسندگان مخاطب مبتدی در حوزه‌ی تفسیر قرآن را راهنمایی می‌کنند که اگر با زبان‌های مختلف آشنایی نداشت، چطور از کتاب‌های بینابینی استفاده بکند یا چطور از انواع فرهنگ لغت‌ها استفاده بکند و در دام اشتقاق‌های ذوقی براساس نظرات شخصی در این کتاب‌ها نیفتد. همین‌طور مخاطب را از تلاش برای یکدست و همخوان کردن تفسیرهای دیگران برحذر می‌دارند و مواجهه‌ی شخصی را تشویق می‌کنند. هرچند تأکید می‌کنند که مبادا فروتنی را کنار بگذارید و تعجیل کنید و در پایان گفت: این کتاب در مورد تاریخ نقدها یا  افراد و صاحب‌نظران پروراننده‌ی این نقدها یا  متون تحقیقی درباره‌ی این نقدها صحبت نمی‌کند، اما در عین حال به خوبی با نفس وجود این روش‌ها به خوبی آشنایمان می‌کند. این آشنایی برای ما ضروری است تا در یابیم با چه نگاه‌هایی می‌توان به متن مقدس نگریست. نکته‌ی دیگر در این کتاب منابع بسیار خوبی است که در انتهای این بخش آمده است. گاه منابع یک فصل با حجم آن برابری می‌کند و باز در آن منابع کتاب‌های مهم‌تر با علامت‌گذاری به مخاطب معرفی شده است. از نظر گذراندن این منابع  به ما درباره‌ی مطالعات گسترده‌‌ای که باید با آنها آشنا شویم نگاهی کلی می‌دهد. این کتاب گامی مقدماتی، برای مبتدیان و ترجمه شده به قلم کسانی است که در مطالعات قرآنی کار کرده‌اند. خود این برای ما جالب است و تا پیش از این پژوهشگران مطالعات دین‌پژوهی چنین راهی برای آشنایی ما با این مباحث نگشوده‌اند. در حالی‌ که این در فضای دین‌پژوهی ما یک ضرورت است. فارغ از اینکه مطالعات اسلامی و قرآنی به این مبحث نیازمند است، در حوزه‌ی مطالعا مقایسه‌ای بین قرآن و دیگر کتب مقدس هم این آشنایی ضروری است.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST