کد مطلب: ۲۹۵۱۹
تاریخ انتشار: یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱

دوستی در مغز

دکتر بابک زمانی/ نورولوژیست و نویسنده

ماهنامه‌ی مدیریت ارتباطات:* وقتی «راماچاندران»، عصب‌شناس بزرگ قرن بیستم، درباره سلول‌های آینه توضیح داد، بسیاری او را متهم کردند که راه اغراق می‌پیماید. او گفته بود به‌ازای هر سلول عصبی‌ای که من در مغزم برای انگشت نشانة خود دارم، یک سلول هم برای انگشت نشانة یک نفر دیگر که روبه‌رویم نشسته است دارم. راماچاندران نقش این سلول‌های آینه را بسیار گسترده می‌بیند. او اساساً تحول زندگی بشر از زندگی بدوی به زندگی اجتماعی را به مدد سلول‌های آینه مقدور می‌بیند و هزار مسئلة دیگر را هم. مثلاً شخصیت ضد اجتماع را فقدان سلول آینه می‌داند. جنگ تاریخی لِویاتان«هابز» و تنازع بقا «داروین» با نظریة متأخرتر محبت به‌عنوان خمیرمایة حیات و بقای آدمی (روتخر برخمان) اندکی به سوی دومی متمایل می‌شود.

  اینکه تئوری راماچاندران تا چه حد تخیلی و تا چه حد واقعی است و آیا همة پدیده‌هایی را که ادعا می‌کند، به اثبات می‌رساند یا نه معلوم نیست. اما قدر مسلم آنکه دوستی و محبت در بقای این  انسان ضعیف در برابر سایر موجودات و حتی سایر گونه‌های انسان نقش مهمی بازی کرده است.

چشم‌هایی که می‌بینند و تأثرات خود را به سلول‌های خودمان و سلول‌های آینه‌ای‌مان منتقل می‌کنند، با ابروهایی عقب رفته و چشمان گشاد و هویدا، نقش مهمی در این ارتباط انسانی ایفا می‌کنند، به‌خصوص که مردمک‌هایی سیاه در هاله‌ای سفید به‌خوبی قابل نگریستن، دنبال کردن و دنبال شدن هستند. تأثیر عاطفی چشم‌ها در هر رابطة دوستی‌ای انکارناپذیر است. نقشی که این قسمت کوچک در زیبا خواندن چهره بازی می‌کند بسیار پررنگ است؛ هم کنتراست سیاه و سفید (که محرک مهم درک در قشر بینایی است) و هم تلونات رنگ تأثیر زیباشناسانة قابل‌توجهی دارند، تأثیری زیباشناسانه که هیچ‌گاه محدود نیست و با هر کمال چشم‌نوازی هم اقناع نمی‌شود.

«سمیر زکی»، عصب‌شناس مصری‌الاصل انگلیسی که مطالعات زیادی درمورد سازوکار عشق در مغز انجام داده است، محلی را در مغز برای عشق و دوستی یافته که به‌گمان او فقط چند سال فعالیت دارد و خود اذعان می‌کند که این تقصیر ابزارهای اوست چراکه دوستی و عشق مادام‌العمر آفتابی است که آن را انکار نمی‌توان کرد. اما زکی راز بزرگ درک دوستی در مغز را نامتعین بودن آن می‌داند که هر بار ایده‌ای فراتر از تصورات می‌آفریند. «بئاتریسِ» و «دانته» و «شمس» و «مولانا» را مثال می‌زند که مغز تصاویری خیالی و معنوی و ایدئال از آن‌ها  می‌پردازد که دانته و مولانا در آن جهت راه می‌پویند، به درجات کمال دست می‌یابند، اما به آنچه از معشوق پرداخته‌اند هرگز. چه کسی را دوست داریم و چرا؟ کدام حالت و از چه طریق جرقه‌های اولیه را می‌زند هم رازی است در همین مایه. دوستی یکی از رازهای احساس آدمی است، هدف و مقصود برای آن نمی‌توان برشمرد همان‌طور که برای زبان  نمی‌توان برشمرد. مردم تصمیم نمی‌گیرند که دوستی کنند یا نه. انسان با توان دوستی کردن بالیده شده است همان‌گونه که با زبان بالیده شده. همان‌طور که اختلال تکلم حاصل ضایعه‌ای در مرکز تکلم است و بیماری‌های مشخصی دارد، دوستی نکردن هم حاصل اختلال در مدارهایی است و اختلالش نام‌هایی دارد. آن که توان سخن گفتن خود را با تکرار و تمرین و آموزش تقویت می‌کند، منطقة تکلم مغز خود را هم چاق‌تر خواهد کرد. آن که دوستی زیاد می‌کند هم توان دوستی مغز خود را می‌افزاید. چاق شدن و لاغر شدن سلول‌های مغز بر اثر فعالیت یا بی‌حرکتی، از چاق و لاغر شدن عضلة بازوی ورزش‌کاران هم سریع‌تر است. گویا  یک بار دیگر باید  لِویاتان این بزرگ‌ترین کتاب قرون و اعصار، را خواند. انسان موجودی است که بیش از آنکه گرگ انسان دیگری باشد توان دوستی با انسان دیگر دارد.

 


* ماهنامه‌ی مدیریت ارتباطات، پیاپی ۱۴۳-۱۴۲ (اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱)، برای دوست عزیزم

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST