کد مطلب: ۳۱۰۱۱
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱

تنها یک کلاغ برای نابود کردنِ همه‌ی آسمان‌ها کافی است

گسترش: «شب جهان» عنوان کتابی است نوشته‌ی اسلاوی ژیژک که نشر نی آن را به چاپ رسانده است. منطق استعلایی کانت و حقیقت آن، منطق نظرورزانه‌ی هگل/منطق دال لاکان، انفجاری است که هنوز امواجش آن‌طور که باید ما را نگرفته است. کتاب حاضر ما را به هسته‌ی تاریک این انفجار راه می‌برد... با تعابیر شیخ اشراق می‌توان گفت که تمامیتِ نور در نقطه‌ی «شب جهان» شکست می‌خورد و نورالانوار هرگز نمی‌تواند این نقطه‌ی کسوف جهان را در بر گیرد. همواره نقطه‌ی کوری هست که نور با واپس‌رانیِ آن نور می‌شود؛ «نور/هستی به مثابه تمامیت» فقط تا آنجا هست که درست در دلش شکاف و ترکی هستی‌شناختی وجود دارد. به دیده‌ی ژیژک این شکافِ هستی‌شناختی، این «شب جهان»، نخستین‌بار در کوگیتوی دکارت سر بر می‌آورد، در فلسفه‌های کانت و هگل شکلی بنیان‌برانداز به خود می‌گیرد، در هایدگر پیچشی را از سر می‌گذراند و در منطق «نه-همه» لاکان به اوج خود می‌رسد.

کافکا در جایی می‌گوید: «کلاغ‌ها برآن‌اند که تنها یک کلاغ برای نابود کردنِ همه‌ی آسمان‌ها کافی است. شکی نیست که چنین است، اما این ادعا چیزی را علیه آسمان‌ها ثابت نمی‌کند؛ زیرا آسمان به زبانِ ساده یعنی محال بودنِ کلاغ‌ها. این گفته، به‌ویژه این نکته که «آسمان به زبانِ ساده یعنی محال بودنِ کلاغ‌ها»، درون‌مایه‌ی اصلیِ داستانِ حکمِ کافکاست: پدرِ وقیح_دانا، موجودِ مبتذلِ دانای مطلق، به زبان ساده یعنی محال‌ بودنِ سوژه. گرچه از منظرِ کانت، اشغالِ این موضعِ دانای کل امکان‌‌ناپذیر است، اما کافکای حکم چنین خیالی در سر می‌پروراند. از منظری هگلی، خودِ این فانتزیِ دگرگونیِ انسان به بازیچه و عروسکی بی‌جان در دستانِ اراده یا هوسِ هیولاوش پیشاپیش دالِ بر عقب‌نشینی از هیولاوشیِ حقیقی است، یعنی هیولاوشیِ مغاکِ آزادی و ناتمامیت. حکم داستانِ تمامیت است، تمامیت و قطعیتِ مرگ (سوژه)؛ اما تمامیتِ مرگ، یا به تعبیر هایدگر، هستی به سوی مرگ، حقیقتِ مطلق و یک همه‌ی فراگیر نیست، بلکه فقط جنبه‌ای از رانه‌ی مرگ و حالتی از لاملای نامرده است که بدین‌سان برای سوژه‌ی کران‌مند نمودار می‌شود؛ به گفته‌ی بکت: داشتنِ یک قطعه زمین کوچک تا ابد عالی است. درواقع، خیلی معرکه است. فقط ای کاش این تنها ابدیت موجود بود. با این همه، مسخ گامی در جهتِ فراروی از حکم است. این شاهکار کوتاه نخستین تلاش برای صورت‌بندیِ کوگیتو در ادبیات است که بعدها در شاهکار بکت، سه‌گانه‌ی مالوی، مالون می‌میرد و نام‌ناپذیر به اوجِ خود می‌رسد.

قسمتی از کتاب شب جهان:

آیا هیچ پیوند واقعی بین وظیفه‌ی اخلاقی کانت و ندای وجدان هایدگر وجود ندارد؟ مفهومِ ندای وجدان هایدگر معمولاً به‌خاطر تصمیم‌باوری صوری‌اش نقد می‌شود: این صدا مطلقاً صوری است، به دازاین می‌گوید تصمیمی اصیل بگیرد بی‌آنکه هیچ معیار انضمامی‌ای در اختیارش بگذارد که سوژه را قادر سازد تصمیمِ اصیل را شناسایی کند.

هایدگر این ندای وجدان را به نقش‌مایه‌ی تقصیر، به معنای خصیصه‌ی صوری (اگزیستانسیال) پیشینی دازاین به خودیِ خود پیوند می‌زند: این تقصیر تقصیری انضمامی مربوط به عمل یا بی‌عملی معینی نیست، بلکه بیان این عملِ صوری است که در مورد دازاین، به سببِ کران‌مندی و پرتاب‌شدگی‌اش و در آنِ واحد گشودگی پیشتازانه_طرح‌افکنانه‌اش نسبت به آینده، بالقوگی همواره و به نحو پیشینی از فعلیت‌یابیِ اگزیستانسِ معین دازاین پیشی می‌گیرد. در اینجا، نکته‌ی معمول این است که هایدگر مفهومِ پروتستانی گناه به‌مثابه چیزی هم‌جوهر با اگزیستانس انسانی به‌طور عام را سکولار می‌سازد و با بازتعریفش به شیوه‌ای مطلقاً صوری آن را از شالوده‌ی الهیاتی پوزیتیوش محروم می‌کند.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST