کد مطلب: ۳۸۱۰
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲

چه وضعیتی در نشر مطلوب است؟

 عبدالحسین آذرنگ: خوانندگان مطالب نشر با انبوهی نوشته و اظهار نظر و پاسخ به پرسش‌ها در مطبوعات رو به رو هستند که هرکدام از دیدگاهی «شرح مصیبت» است. در این نوشته قصد ندارم به این نکته بپردازم که آیا نشر ما به راستی مصیبت زده است یا نه، بلکه می‌خواهم به وضعیتی اشاره کنم که در همه‌ی آن مطالب، مجهول یا ناگفته یا سربسته باقی می‌ماند. اگر ما از وضعیتی انتقاد می‌کنیم و بر کم و کاستی و کژی‌ها انگشت می‌گذاریم، مفروضاً وضعیتی را در نظر داریم که وضعیت آماج انتقاد را با آن می‌سنجیم، چه این وضعیت به گذشته تعلق داشته باشد، چه به حال در جامعه‌های دیگر، و چه در ذهن خود ما به گونه‌ای آرمانی یا دلخواه. تا پای مقایسه در میان نباشد، نمی‌توان به این گونه داوری‌ها دست زد. در این نوشته می‌خواهم به ویژگی‌هایی اشاره کنم که در همه‌ی جامعه‌ها می‌تواند وضعیتی مطلوب در نشر باشد، وضعیتی که همه‌ی عامل‌های دخیل در نشر از آن سود ببرند، یا به رضایتی متناسب با هم دست بیابند. از نشرآرمانی صحبت نمی‌کنم، زیرا چنین نشری را در هیچ دوره‌ای از تاریخ نشر و در هیچ کجای جهان سراغ ندارم. اگر خوانندگانی چنین نشری را می‌شناسند، خوب است که آن را به همگان معرفی کنند، زیرا چنین نشری می‌تواند قطب نما‌های نشر را به سوی خود بچرخاند. در اینجا بهتر است از آرمان دور شویم و با توجه به واقعیت‌ها، واقعیت‌هایی که هیچ نشری نمی‌تواند آن‌ها را انکار کند، به موضوع بحثمان می‌پردازیم.

نشر به سان مثلثی است که با سه ضلع یا سه زاویه شکل می‌گیرد. شکل این مثلث به تناسب میان آن سه بستگی دارد. سه ضلع یا سه زاویه‌ی مثلث این‌ها هستند:
۱) پدیدآورندگان (مصنفان، مولفان، مترجمان وسایر کسانی که محتوا تولید می‌کنند، چه با استفاده از واژه‌های زبان و چه با هرگونه نماد یا نشانه‌ای دیگر).
۲) خوانندگان (در معنای گسترده‌ی واژه که بیننده، شنونده و بساونده را هم در بر می‌گیرد) و خریداران کتاب.
۳) ناشران (در معنای گسترده که چاپ گران یا تولید کنندگان در نشر الکترونیکی، پخش گران، کتابفروشان و دیگر واسطگان میان آن دو را در بر می‌گیرد).
 این سه، بنیاد‌ها یا رکن‌های اصلی نشر‌اند و نشر بدون این سه با هم، نه پدید می‌آید، نه می‌تواند به حیات خود ادامه بدهد. هر کدام از این سه بنیاد به سهم خود بر دو بنیاد دیگر تاثیر می‌گذارد. پدید آورنده‌ای بزرگ، خواننده می‌آفریند. ناشری مبتکر بازارهای تازه می‌گشاید، یا روند نشر را تغییر می‌دهد، یا می‌تواند تاثیرهای دیگری برجای بگذارد، اما در این می‌ان، نیاز خواننده و خریدار کتاب، و تغییر‌ها و نوسان‌های آن به سان اهرمی عمل می‌کند که می‌تواند گرانیگاه آن دو را تغییر دهد، یا آن دو را به دنبال خود بکشاند، یا روندهای آن‌ها را تغییر دهد. از این رو، در سامانه‌های آموزشی که بر پدیده‌ی خواندن تاکید می‌ورزند و نیاز به خواندن را از سالهای آغازین در نوآموزان برمی انگیزانند، کنجکاوی را در کودکان تحریک می‌کنند وآموختن از راه خواندن و یافتن پاسخ‌های پرسش‌ها را از این راه به همه‌ی دانش آموزان در همه‌ی سطوح می‌آموزند، زمینه‌های رشد دو بنیاد دیگر را هم فراهم می‌آورند. در چنین سامانه‌هایی می‌توان به رشد نشر در آینده اطمینان داشت و به آن امید بست، زیرا که نیازآفرینی، ایجاد تقاضاست، و تقاضا هم عرضه را به دنبال می‌آورد. رابطه‌ی میان عرضه و تقاضا در هر عرصه و در هر صنعتی نکته‌ای است که اقتصاددانان به خوبی می‌توانند کمیّت سنجی، یا ویژگی‌های آن را تعیین و حتی آن را تحقیقاً یا تقریباً پیش بینی کنند.
    وضعیت مطلوب در نشر از دیدگاه این سه بنیاد یک سان نیست، اما نقطه‌ای که بتواند تلاقی‌گاه هر سه باشد، نقطه‌ی مطلوب است.
ـ نقطه‌ی مطلوب پدیدآورندگان جایی است که می‌توانند هر اثری را که می‌خواهند آزادانه پدید بیاورند و منتشر کنند ـ البته در چارچوب قانون حاکم بر آنجامعه؛ نشر غیر قانونی در اینجا موضوع بحث ما نیست ـ و بازخورد مناسب آن را دریافت کنند؛
ـ نقطه‌ی مطلوب ناشران جایی است که هر اثری را که می‌خواهند سفارش دهند، تولید و روانه‌ی بازار کنند، آزادی تبلیغ، عرضه و فروش داشته باشند، و میان آن‌ها و خریداران بالفعل و بالقوه مانعی قرار نگیرد ـ باز هم در چارچوب قانون حاکم بر جامعه؛
ـ نقطه‌ی مطلوب خوانندگان جایی است که خوانندگان آثاری را که می‌خواهند به بهای مناسب در بازارهای قابل دسترس کتاب بیابند، یا جانشین‌های مناسب آن‌ها را به دست آورند، یا نیازشان به درخواست سفارشی تبدیل شود که در زمان کوتاه به تولید اثر تبدیل شود. در ضمن در بازار کتاب، «نه»، «نداریم»، «نمی‌دانیم»، «بگردید»، «بپرسید» و مانند این‌ها را نشنوند، زیرا سامانه‌های مجهز به انواع فهرست‌ها، نمایه‌ها، راه نما‌ها به این سبب طراحی و کاربردی می‌شوند که این گونه واژه‌های نومیدکننده، دلسردکننده، زمان بر، هزینه بر و درد سر ساز شنیده نشود و تاثیرهای منفی منصرف کننده بر جای نگذارد و به بازار کتاب در مجموع آسیب نرساند.
 در ضمن، کسانی که قدرت خریدن کتاب ندارند، یا به هر دلیلی نیاز به خریدن کتاب ندارند و برای مثال برای دیدن مطلبی فقط ناگزیرند به منابعی رجوع کنند، به کتابخانه‌هایی نیازمندند که به نیازهای آن‌ها پاسخ بگویند. شبکه‌ی گسترده‌ی کتابخانه‌های عمومی که با هزینه‌های عمومی تاسیس و تجهیز می‌شوند، برای پاسخ گفتن به نیازهای «خوانندگان» (در معنای گسترده‌ی واژه) شکل گرفته‌اند.
        پیداست که این سه نیاز همیشه و در هر نقطه‌ای با هم تلاقی نمی‌کنند؛ اگر این تلاقی به سادگی ممکن بود، نشر آرمانی بهشتی آسا بر زمین تحقق می‌یافت. پس چگونه می‌توان نقطه‌ی تلاقی را یافت، یا به گونه‌ای ایجاد کرد که هر سه بنیاد نشر در آن به رضایت نسبی برسند؟ و تاکید می‌کنم: رضایت نسبی، نه رضایت مطلق. نسبیت در جامعه‌های مختلف یکسان نیست، عامل‌های بسیاری برآن تاثیر می‌گذارد، اما اجمالاً می‌توان گفت در رضایت نسبی، منافع و مصالح هیچ رکنی به زیان منافع و مصالح دو رکن دیگر نیست، بلکه در موازنه‌ای میان آنهاست.

نشر مطلوب از دیدگاه پدید آورندگان
 ـ آنچه می‌خواهند آزادانه بیافرینند، یا بجویند و بیابند و بنویسند؛
ـ مخاطبانشان را درست بشناسند و بتوانند با آن‌ها و بر پایه‌ی هنجارهای جامعه در تماس جمعی و فردی باشند؛
ـ در راه انتشار آثارشان مانع‌های بازدارنده نباشند؛
ـ امکانات و خدمات لازم برای کار و حرفه اشان در اختیار باشند؛
ـ بتوانند از راه آفرینش یا پژوهش و انتشار آثارشان گذران کنند و به شغل دیگری برای کسب درآمد وابسته نباشند؛
ـ منزلت اجتماعی،شان فرهنگی و حرمت کارشان شناخته شود و فعالیت‌هایشان با ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر جامعه در تناقض قرار نگیرد که تنشهای ناشی از آن، تاثیرهای بازدارنده یا فرساینده داشته باشند؛ وگرنه هر پدیدآورنده‌ای به خوبی می‌داند که هر پدیده‌ی نوی با چالش روبه روست، و هیچ چالشی از تنش برکنار نیست؛
ـ انجمنی صنفی و حرفه ایشان از خواستهای بحق و قانونی آنان حمایت کند.

     زمانی می‌توان از این امکانات برخوردار شد که در وهله‌ی نخست امکانات در جامعه موجود باشند. برای تحقق یافتن آزادی آفرینش و پژوهش، حتماً آزادی قلم، احساس ایمنی در پناه قانون، کتابخانه‌ها، آرشیو‌ها، مراکز اسناد و نهادهای اطلاع رسانی غنی و مجهز، امکان بهره‌مندی از دانش‌ها و روشهای فنی و فنّاوری‌های مرتبط با نوشتن، آماده ساختن و پردازش متن، و سپس انتشار لازم است. این‌ها که نام بردیم، همگی به منزله‌ی بخشی از زیرساختهای بنیادی نشر است. ایجاد زیرساخت‌های صنعتی، از جمله صنعت نشر، از وظایف اصلی دولت هاست که با سیاستگذاری‌ها و برنامه ریزی‌های بلند مدت و کوتاه مدت می‌سر است. دولت‌ها هر سیاستی که در زمینه‌ی رشد و توسعه‌ی نشر داشته باشند، سیاست‌هایشان بدون زیر ساخت‌های لازم و کافی تحقق نمی‌یابند. مواد خام، تجهیزات فنی، دانش فنی، آموزش و پژوهش، اطلاع رسانی و ارتباطات، نهادهای صنفی، قانون‌های روشن، صریح و بی‌ابهام و حمایت کننده، قاضیان و مجریانی که بتوانند قانون‌ها را اعمال کنند و فضای امن و قابل اتکا ایجاد کنند، ساز و کارهای مالی و بانکی که مانع‌ها را از راه سرمایه گذاری‌ها در این راه بردارند، همگی از جمه‌ی زیر ساخت‌های صنعت نشر هستند. هیچ صنعتی بدون زیرساختش امکان رشد ندارد و هر دولتی که بخواهد به کاری اساسی در زمینه‌ی نشر دست بزند، ناگزیر است زبر ساخت این صنعت را ایجاد کند.
    برای شناختن درست مخاطبان، دانش و تجربه‌ی مخاطب‌شناسی لازم است. مطالعات مخاطب‌شناختی و جامعه‌شناختی و انتشار آن‌ها، بهترین راه برای نزدیک کردن بنیادهای سه گانه‌ی نشر به یکدیگر است، وظیفه‌ای که واحد مسئول پژوهشهای نشر، و به ویژه خود صنف نشر، باید به عهده بگیرد. تا این زمان کوششی از سوی ناشران ما برای مخاطب‌شناسی روشمند صورت نگرفته است، یا اگر کوششی در این راه شده است بنده از آن اطلاع ندارم.
    برای تحقق یافتن نشر بدون مانع، تدوین و تصویب قانون‌های بی‌ابهامی لازم است که حدود در آن‌ها به خوبی تعیین و تعریف شده باشد، و نیز داوران و مجریانی که این قانون‌ها را به خوبی بشناسند. این وظیفه بر عهده‌ی قوه‌ی قانونگذار است، اما طرح و پیشنهادهای آن باید از سوی نهادهای حامی بنیادهای نشر باشد. اما از قانون به مراتب مهم‌تر، تفاهم میان بخش نشر و دولت است. بهترین قانون‌ها را با بد‌ترین تفسیر‌ها می‌توان زیر پا گذاشت که نمونه‌های فراوانش را دیده‌ایم، و ناقص‌ترین قانون‌ها با تفاهم می‌تواند حلال مشکلات باشد. از این رو، در اوضاع و احوال کنونی، گام‌های تفاهم جویانه که بخش نشر و دولت به سوی هم بردارند، نیرومند‌ترین اهرم برای برداشتن مانع‌های از پیش موجود است؛
    برای در اختیار داشتن امکانات و خدمات لازم، دستیابی به امکانات علمی، فنی، مشورتی و خدماتی لازم است. پدیدآورندگان به ویژه با توجه به روند الکترونیکی شدن نشر، به رایزنی فنی، تجهیزات، دانش فنی و اطلاعاتی نیاز دارند که توان تولیدی آن‌ها را افزایش دهد یا روزآمد کند. در جامعه‌هایی مانند جامعه‌ی ما روند الکترونیکی شدن نشر به فنّاوری‌ها، تجهیزات و آموزش‌های لازم نیازمند است که به موضوع زیرساخت‌های نشر و نقش سیاست گذار و برنامه ریز دولت باز می‌گردد.
    تامین شدن نیازهای مالی پدیدآورندگان، جز از راه افزایش تعداد عنوان کتاب‌ها و شمارگان آن‌ها امکان پذیر نیست. خواندن در سطوح و در لایه‌های مختلف و برای انواع کاربرد‌ها اگر در جامعه نهادینه شود، مصرف و در پی آن تولید کتاب افزایش می‌یابد، درآمدهای حاصل از فروش بالا می‌رود و به پدیدآورندگان امکان می‌دهد از راه این درآمد گذران کنند. فقط هدفگذاریهای بلند مدت و سیاستهای عمومی حاکم بر جامعه می‌تواند خواندن را به مرتبه‌ای ارتقا ببخشد که این تاثیر‌ها را برجای بگذارد، و این هم جز با تغییر روندهای آموزشی در همه‌ی سطوح تحصیلی و روندهای فرهنگ عمومی و تخصصی ممکن نیست.
    منزلت اجتماعی وشان فرهنگی پدیدآورندگان حاصل نخواهد شد، مگر آنکه به یاری باز° تعریف ارزش‌ها. برای رسیدن به این هدف، کار فرهنگی و هنجارگذاری لازم است. رسانه‌های همگانی هم در این خصوص بسیار تاثیرگذارند. برداشتهای عمومی از نوع کار و جایگاه اجتماعی پدیدآورندگان که تغییر کند و به مسیرهای مطلوب نزدیک شود، انگیزه‌های تشویق گر جدیدی پدیدار می‌شود که تاثیرهای مولد دارد.
    برای ایجاد انجمن صنفی و پشتیبانی آن انجمن از اعضای صنف خود، تغییر رویکرد دیگری در جامعه لازم است. همه‌ی صنف‌ها و حرفه‌ها باید بتوانند تشکلهای خاص خودشان را داشته باشند تا از حریم، حرمت و حقوق اعضا هرجا که لازم باشد حمایت کنند.
 اگر این موارد تحقق بیابد، می‌توان اطمینان داشت که پدیدآورندگان در روانه‌ی آفرینش و پژوهش و انواع دیگر تولید آثار قرار می‌گیرند.

نشر مطلوب از دیدگاه ناشر ان (و دیگر حرفه مندان وابسته به نشر)
ـ ناشر بتواند آثاری را که می‌خواهد قانوناً منتشر کند و همواره موضوع‌ها و مضمونهای تازه‌ای برای انتشار داشته باشد؛
ـ برای آثاری که در نظر دارد، پدیدآورندگان مناسب را به سهولت بیابد؛
ـ نیروی فنی کاردان و کار‌شناس در اختیار داشته باشد و از این حیث با تنگنا رو به رو نشود؛
ـ در راه نشر با کمبود مواد خام، مانع‌های مجوز، چاپ، پخش، فروش، تبلیغ، حمل و نقل، وصول مطالبات و مانند این‌ها دست به گریبان نباشد؛
ـ شناختش از مخاطبان، خریداران، نقطه‌های فروش و بازارهای قابل گسترش، با واقعیت‌ها منطبق یا به آن‌ها بسیار نزدیک باشد؛
ـ بازار فروشش استمرار قابل اتکا داشته باشد تا سرمایه گذاری‌هایش را تضمین کند و چشم انداز گسترش فعالیت‌ها در آینده، نوید بخش باشد؛
ـ صنف او نه تنها پشتیبان، که عامل انتقال دانش فنی نشر، مناسب‌ترین محل برای آموزش‌ها و دستاوردهای جدید، بهترین جایگاه انتقال تجربه‌ها، سرای گفت‌و‌گو‌ها و رایزنی‌ها، و نیز جای مطمئنی برای یافتن همکار باشد.
    پس ناشر زمانی از این امکانات بهره‌مند می‌شود که: بر سر راه انتشار آثار دلخواه، مانعی نباشد. آگاهی ناشر از نیاز‌های مخاطبان، نیازهای جامعه، گرایش‌های فکری در میان پدیدآورندگان، آشنایی با روندهای جهانی به او کمک می‌کند تا موضوع‌ها و مضمون‌های تازه‌ای را مطرح کند. این‌ها نه تنها با خواست خوانندگان بالفعل سازگاری دارد، که بخشی از خوانندگان بالقوه را هم به بالفعل تبدیل می‌کند.
     یافتن پدیدآورندگان مناسب در گرو سامانه‌های آموزشی، پژوهشی و دانشگاهی جامعه و سیاست‌های پرورش پدیدآورنده است که به اندازه‌ی کافی و در همه‌ی رشته‌ها نیروی کارآمد تربیت کنند و انگیزه‌های پدیدآوردن را در آن‌ها پرورش دهند.
    در اختیار داشتن نیروی فنی کاردان در گرو برنامه‌های آموزشی همه‌ی شاخه‌های نشر در سامانه‌ی آموزشی و آموزش فنی و حرفه‌ای کشور، و به ویژه برنامه‌های آموزشی خود صنف نشر است. حتماً در نظر داشته باشیم که در شماری از کشور‌ها صنف ناشران بود که پیشگام شد و سطح و کیفیت و کمیت آموزش‌های اعضای خود را، یا مستقلاً یا با کمک دانشگاه‌ها، نه تنها ارتقا داد که متحول کرد.
    نبودن کمبود و مانع در گرو زیرساخت‌هایی است که ایجاد آن‌ها در وهله‌ی نخست در حوزه‌ی مسئولیت دولت، و در وهله‌ی دوم با سرمایه گذارانی است که رونقی برای آینده‌ی نشر ببینند. نشر، بدون تولید کاغذ به مقدار لازم، بدون دستگاه‌ها و تجهیزات جدید چاپ یا نشر الکترونیکی، بدون مواد خام ضروری، بدون قانون‌ها و ساز و کارهایی که حافظ منافع و حقوق ناشران باشد، نمی‌تواند رشد کند.
    انطباق شناخت با واقعیت در گرو پژوهش‌ها و بررسی‌های موثقی است که ناشران بتوانند به یافته‌های آن‌ها متکی باشند و بر پایه‌ی نتیجه گیریهای مبتنی بر آن‌ها سیاستگذاری و برنامه ریزی کنند، یا سیاست‌ها و برنامه‌های خود را تغییر بدهند. ایجاد پژوهشکده‌ای برای تربیت کردن متخصصان پژوهشگر در زمینه‌ی نشر و به اجرا در آمدن برنامه‌های پژوهشی در این حوزه، به ویژه با همکاری مستقیم صنف نشر، از نخستین گام‌ها در راه حرکت به سوی ایجاد نشر متکی به یافته‌های پژوهشی است. حتی ناشران مخاطره پذیر و جسور هم در تاریکی مطلق حرکت نمی‌کنند، بلکه معمولاً پرتو دوردستی را در اعماق تاریکی تشخیص می‌دهند که ممکن است حتی همکاران کارآزموده‌شان هم نبینند. این گونه تشخیص‌ها هیچ‌گاه بدون یافته‌ها نیست.
    برگشتن سرمایه در گرو نیاز مستمر بازار مصرف به کتاب و کتاب‌های تازه است. این نیاز تابع مستقیم نیاز خریداران و خوانندگان کتاب است. اگر تامین مالی پدیدآورندگان تحقق بیابد، این مقصود تامین می‌شود.
    همان گونه که پیش‌تر اشاره شد، انجمن صنفی ناشران در صورتی می‌تواند تاثیرگذار باشد که همه‌ی صنف‌ها تشکل‌های خود را داشته باشند و اتحادیه‌های صنفی بتوانند کار صنفی کنند. نشر بنا به سرشتش به آموزش‌های مداوم و برنامه‌های مستمر بازآموزی و آگاهی از تحولات فناورانه نیازمند است. این گونه آموزش‌ها و بازآموزی‌ها وظیفه‌ای است که از خود صنف برمی آید. پیوندهای نزدیک میان صاحبنظران، استادان، پژوهشگران، متخصصان و نشر و ناشران، این امکان بی‌مانند را در اختیار صنف نشر قرار می‌دهد که بتواند از دانشهای نظری و عملی بسیاری برای آموزش‌های نشر و ارتقای سطح دانش فنی خود بهره بگیرد. پس با تحقق یافتن این موارد بار دیگر و از جانبی دیگر می‌توان اطمینان یافت که بنیاد دیگر نشر هم در روانه‌ی تولید قرار بگیرد.

نشر مطلوب از دیدگاه مخاطب (خریدار و خواننده)
این بنیاد نشر،‌‌ همان گونه که پیش‌تر اشاره شد، از دو بنیاد دیگر مهم‌تر و تاثیرگذار‌تر است، زیرا نیاز و تقاضای خواننده است که به نشر شکل و صورت می‌بخشد و مسیر و راه‌ها و هدفهای آن را تغییر می‌دهد. نیازهای این بنیاد آن قدر تعیین کننده و در عین حال گویاست که منحنی ترسیم شده‌ی آن را می‌توان به سان شاخص مهمی برای بررسی صعود و فرود منحنی فرهنگ کشور در نظر گرفت. اگر این منحنی شتاب بگیرد، تولید در نشر حتماً شتاب می‌گیرد تا با آن تلاقی کند. اگر شیب صعودی بگیرد، دو بنیاد دیگر را با خود بالا می‌کشد، و به عکس. بنابراین، در نشری که سیاست‌ها و برنامه ریزی‌های آن دور اندیشانه باشد، تاکید اصلی بر افزایش، تحکیم، تنوع و تعمیق نیاز، نیازآفرینی و باز° تعریف مداوم نیاز‌ها گذاشته می‌شود. لازمه‌ی نیازمداری، هماهنگ ساختن سیاست‌ها و برنامه‌های آموزشی، پژوهشی، دانشگاهی، حرفه آموزی، گذران فراغت در جامعه، رابطه‌ی مستمر میان کار و آموزش، زمینه‌های مرتبط با آن‌ها، و نیز ایجاد توازنی میان نیاز به خواندن و قدرت خرید اقتصادی است. به هر حال، نشر مطلوب از دیدگاه مخاطب، نشری است که:
ـ آنچه می‌خواهد به سهولت در بازار کتاب بیابد و آنچه می‌یابد، با نیاز‌هایش سازگاری داشته باشد. با بازاری مسئول، پاسخگو، آگاه و آشنا، کاردان، یاری رسان، راهنما و مجهز رو به رو باشد. کتابفروشی‌های مجهز دنیای امروز را به گونه‌ای طراحی می‌کنند که در زمینه‌ی کتاب از هر نظر پاسخ گو باشند.
ـ قدرت خرید کتابش به تناسب نیاز‌هایش باشد؛ یا بتواند کتابهایی را که نیاز دارد از کتابخانه‌ها امانت بگیرد و در فرصت کافی بخواند؛
ـ آثار منتشر شده، اعتماد و اطمینان او را جلب و ذوق و سلیقه‌اش را اقناع کند، و در ‌‌نهایت از خواندن و دیدن آثار لذت ببرد؛
ـ به آثار نویسندگان دلخواهش امکان دسترسی داشته و دیدار در جمع با آن‌ها می‌سر باشد؛
ـ اگر نیازی دارد که مابه ازای آن در بازار کتاب یافت نمی‌شود، جایگزینی یا تولید در کوتاه‌ترین زمان امکان پذیر باشد.
ـ نشریه‌های حاوی نقد، بررسی و اطلاعات تازه در باره‌ی کتاب‌ها منتشر شود. راه‌های نقد، ارزشیابی، حصول اطمینان و دانش کافی در باره‌ی آثار، از جمله از راه نشست‌های عمومی و طرح پرسش‌ها و مسائل در این گونه نشست‌ها، امکان پذیر باشد.
ـ نهاد‌ها و ساز و کارهای قانونی از حقوق او در برابر دو بنیاد دیگر و در موارد لازم حمایت کند.
        بنابراین، سهولت دسترسی به کتاب امکان پذیر نیست، مگر که بازار کتاب کارآمد شکل گرفته باشد. این بازار هم شکل نمی‌گیرد، مگر که پخش‌گری و کتابفروشی به مرتبه‌ای از سودآوری برسد که برای دست یافتن به سود مناسب، دانش، مهارت، تجهیزات، ساز و کار‌ها، روزآمدی، توان پاسخ گویی و عامل‌های دیگر به این بازار راه بیابد. پس تحقق یافتن این بند در گرو نیاز بالفعل مخاطب است که دو بنیاد دیگر نشر آن را محقق کرده باشند.
     قدرت خریدن کتاب یا دسترسی به آن از راه کتابخانه‌ها در گرو آن است که اقتصاد رونق بگیرد، درآمد‌ها افزایش بیابد، خانوار‌ها بتوانند بخشی از درآمدشان را در زمینه‌های فرهنگی صرف کنند و آن بخشی که به خریدن کتاب اختصاص می‌یابد، آن قدر باشد که بتواند چرخ اقتصاد کتاب را با سرعت مناسب بچرخاند. این بند هم تحقق نمی‌یابد مگر که همراه با رونق اقتصادی، توزیع در آمد در میان قشرهای جامعه، به ویژه در میان قشرهای فرهنگی و کتابخوان، حساب شده باشد. کتابخانه‌ها هم مجهز و غنی شوند. بنابراین، سیاست‌ها و برنامه‌هایی که اقتصاد و نیازهای خریداران و خوانندگان و کتابخانه‌ها را تقویت کند، می‌تواند عامل تعیین کننده در تحقق یافتن این بند باشد.
     جلب اعتماد خواننده و اقناع ذوق او در گرو مراعات شدن اصول تولید فرهنگی، و فنی ـ هنری در سازمانهای نشر است. اگر ناشران از امکان اقتصادی، دانش فنی و فرهنگ نشر بهره‌مند باشند، این اصول مراعات می‌شود.
     دسترسی به آثار نویسندگان دلخواه در گرو ساز و کار‌های بازخورد در چرخه‌ی نشر و بازتاب نیاز‌ها، پسند‌ها و واکنش‌های مخاطبان به ناشران و پدیدآورندگان است. بازتاب مداوم می‌تواند این مقصود خوانندگان را تامین کند. در ضمن، برگزاری نشست‌های دیدار با پدیدآورندگان از سوی ناشران و نهادهای مرتبط با کتاب، به ارتباط رو در رو، طرح پرسش‌ها و مبادله‌ی نظر و دیدگاه امکان می‌دهد و بر هر سه بنیاد نشر تاثیر می‌گذارد.
     جایگزینی یا تولید سریع هم در گرو ساز و کار‌های بازخورد است. ناشرانی که نیازهای مخاطبان را می‌شناسند، با آثار جانشین و مشابه هم آشنا هستند و به سرعت می‌توانند حفره‌های خالی را در بازار کتاب پر کنند. بازتاب نیاز‌ها از سوی آنان به پدیدآورندگان و به بخشهای تولیدی خود، کمبود و کاستی‌ها را در بازار برطرف می‌کند.
    معرفی، بررسی و نقد کتاب مناسب در گرو انتشار انواع منابع در این زمینه است. در این باب هم باز نقش تعیین کننده با نیاز مخاطبان است. هرچه توان منبع‌شناسی و ارزشیابی در مخاطب افزایش بیابد، او به نشریه‌های مختلف در این زمینه نیازمند‌تر می‌شود. ناشران این گونه منابع در پی نویسندگانِ معرفی و بررسی و نقد بر می‌آیند. در نتیجه رقابت در نقد‌ها وسعت می‌گیرد و فضای نقادی، نقد نویسی، نقدپذیری هم بر رشد و اعتلای آثار تاثیر می‌گذارد. نشست‌های نقد و بررسی که به بحث و تبادل نظر میان شرکت کنندگان بیانجامد، نه تنها تاثیر‌های گسترده‌تر و عمیق تری می‌گذارد، بلکه به شکل گرفتن توافق‌های جمعی و ذهنیت‌های مشترک هم کمک می‌کند.
    حمایت از حقوق خواننده در گرو وجود قانون‌ها، مقررات و نهادهایی مدنی است که از حقوق مخاطبان دفاع کنند. آثار زیانبار، کتابسازی‌ها، اطلاعات غلط، تحلیل‌های نادرست، کتاب‌های بی‌ارزش و بی‌جهت گران، نوشته‌های بی‌سند، مطالب به سرقت رفته و سر هم بندی شده، استفاده‌های نابجا از منابع و به ویژه منابع بی‌ماخذ اینترنتی، کتاب‌های معیوب از لحاظ فنی و مانند این‌ها، هر کدام به نوعی و به سهم خود، سلب حق از مخاطب و سوئ استفاده از اوست. چگونه می‌توان در برابر شیادی‌ها از مخاطب حمایت کرد؟ نشری که بتواند به مخاطب اطمینان ببخشد که حق و حریم او مصون است، آنگاه می‌تواند از او بخواهد با آسودگی خیال در بازار کتاب هزینه کند.

    ‌‌ همان گونه که پیش‌تر دیدید و در اینجا هم با تاکید بیشتر بر برخی نکات می‌بینید، همه‌ی این جنبه‌ها به هم پیوسته و در هم تنیده‌اند. هر بنیادی با اجزایش بر بنیادهای دیگر با اجزای آن‌ها تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم می‌گذارد. نشر برای دست یافتن به وضعیتی مطلوب، به ناگزیر باید هر سه بنیادش به تناسب با هم دستخوش تحول شود.


 * * *


 هر آغازی معمولاً از نقطه‌ی بخصوصی است. این نقطه در نشر کجاست؟ آیا در همه‌ی جامعه‌ها یکسان است؟ مطمئناً نه، زیرا عاملهای فرهنگی و اجتماعی بسیار متنوع‌اند و در جامعه‌های مختلف یکسان عمل نمی‌کنند. تعامل میان عامل‌ها موجب ایجاد ساختارهایی کاملاً متفاوت می‌شود. ممکن است در جامعه‌ای با اهرم اقتصادی بتوان نقطه‌ی تحول در نشر را آغاز کرد، و در جامعه‌ای دیگر با انگیزه‌ای فرهنگی. اما بی‌تردید اهرمی که در همه حال اصلیترین تاثیر را بر جای می‌گذارد، اهرم برانگیزاننده‌ی نیاز هاست، ولو آنکه نیاز‌ها پیش از آن هم برانگیخته شده باشد. هر جامعه‌ای که نیاز به خواندن را در اعضایش دامن بزند، میان نیاز و هدفهای رشد و توسعه‌ی جامعه پیوند برقرار سازد، فرهنگش در ‌‌نهایت از آن سود می‌برد. همه‌ی حرفه‌هایی که با کتاب و خواندن سر و کار دارند، هر کدام می‌توانند در حوزه‌ی خود نیاز‌ها را بررسی، شناسایی، تامین و هدایت کنند، یا نیازهای تازه‌ای را برانگیزانند. نیازآفرینی حتی می‌تواند مسیر تکاپوهای اکنون و آینده را تعیین کند. نیاز آفرینان موفق، پیشگامان نوآوریهای جامعه و چه بسا عاملان تحول هم هستند.
 امیدوارم اتحادیه‌ی ناشران فرصتی را که اکنون به دست آمده است، غنیمت بشمرد، از آن هوشمندانه و با رایزنی با ارباب فن و حرفه حسن استفاده کند و در راه دست یافتن به وضعیتی مطلوب، یا دست کم قابل قبول، در نشر گام بردارد. نشر آرمانی هم آرزوی ما برای نسل‌های آینده.

کلید واژه ها: عبدالحسین آذرنگ -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST