کد مطلب: ۴۰۳۳
تاریخ انتشار: شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲

هیچ‌وقت نمی‌خواستم و نمی‌توانستم داستان بگویم

روزبه رحیمی: آلن دوباتن با کتاب‌های «پروست چگونه زندگی شما را دگرگون می‌کند» و «تسلی بخشی‌های فلسفه» به خواننده‌ی ایرانی معرفی شد. نگاه ویژه‌ی دوباتن به دنیای اطرافش و نثر روان و گیرای او باعث شد که به سرعت به نویسنده‌ای پرمخاطب تبدیل شود. به تازگی کتاب جدیدی از این نویسنده باعنوان «یک هفته در فرودگاه» و با ترجمه‌ی مهرناز مصباح روانه‌ی کتاب‌فروشی‌ها شده است. مصباح فارغ‌التحصیل رشته‌ی ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است. او از سال ۱۳۸۲، یعنی بعد از اتمام تحصیلات دوره‌ی لیسانس، به‌عنوان مترجم در خبرگزاری‌ها و مطبوعات مشغول به کار شد. «جنگ سیب» اولین کتابی است که با ترجمه‌ی او منتشر شد. این کتاب داستان کودک است و نشر مرکز (مریم) در سال ۸۳ آن را به چاپ رساند. «یک هفته در فرودگاه» دومین کتابی است که مصباح از آلن دو باتن ترجمه کرده است. پیش از این کتاب «خوشی‌ها و مصائب کار» نیز از این نویسنده و با ترجمه‌ی مصباح منتشر شده بود. گفت‌وگویی کردیم با این مترجم جوان و از دنیای دوباتن و کتاب جدیدش پرسیدیم.

«یک هفته در فرودگاه» دومین کتابی است که از آلن دوباتن ترجمه کرده‌اید. چگونه با آثار این نویسنده آشنا شدید و چه چیز در نوشته‌های او، شما را به ترجمه‌ی آن‌ها علاقه‌مند کرد؟

پیش از این‌که من ترجمه‌ی آثار دوباتن را شروع کنم، چند کتاب از او به فارسی ترجمه شده بود: «پروست چگونه زندگی شما را دگرگون می‌کند»، «تسلی بخشی‌های فلسفه»، «هنر سیر و سفر»، «معماری شادی». دوباتن در ایران نویسنده‌ی شناخته شده‌ای بود. چیزی که دوباتن را برایم نویسنده‌ی متفاوتی می‌کند نوع نگاهی است که به همه چیز دارد، از ساده‌ترین و پیش‌ پا افتاده‌ترین اتفاق‌ها و اشیا گرفته تا اساسی‌ترین مسائل وجودی و بشری. دوباتن به همه چیز با تمام جزئیاتش نگاهی تحلیلی و دقیق دارد. هیچ چیزی از زیر نگاه و تأملش سر نمی‌خورد. هر چیزی برای خودش مهم است و شاید حتی هیچ چیز مهم‌تر از چیز دیگر نباشد. همه چیز قطعه‌ای از پازل است که اگر نباشد تصویر کامل نخواهد شد.

دوباتن ۴۴ ساله است و تاکنون ۸ کتاب از او به فارسی ترجمه شده است. شما علت توجه مترجمان و خوانندگان ایرانی به آثار این نویسنده‌ی سوییسی را چه می‌دانید؟
علت توجه مترجمان دیگر را نمی‌دانم چون تا به حال از آن‌ها نپرسیده‌ام، اما از برآیند بازخوردهایی که از خوانندگانش دیده‌ام به‌نظرم می‌رسد همین توجه به جزئیاتی که معمولاً در زندگی روزمره گم می‌شوند و فراموششان می‌کنیم خوانندگان را به خودش می‌کشد. البته این‌که چطور به این جزئیات توجه می‌کنیم هم مهم است. این‌که مثلاً روی جزئیات زشتی زوم کنیم تا ثابت کنیم زندگی پدیده‌ی غیر قابل تحملی است یا مثلاً جزئیات زیبایی را آن‌قدر زوم کنیم تا به طور سانتی‌مانتالی ثابت کنیم همه چیز عالی است غافل از این‌که زیباترین چیزها هم اگر در اندازه‌ای غیر از اندازه‌ی واقعی‌شان دیده شوند زیبایی‌شان را از دست می‌دهند یا هزاران هدف و نیت ممکن دیگر. به نظر می‌رسد دوباتن در حفظ تعادل در این مورد موفق بوده است. توانسته چیزهایی را که از دید پنهان می‌مانند دوباره جلوی چشم بیاورد فقط همین و نه بیشتر و مابقی قضاوت را هم به خواننده واگذار کرده است. خواننده را آزاد می‌گذارد. خفتش نمی‌کند و چیزی را هم تحمیل نمی‌کند. صرفاً یادآوری می‌کند.

آلن دوباتن کتاب «یک هفته در فرودگاه» را به سفارش یک شرکت نوشته است. ماجرای نوشته شدن این کتاب چیست؟

مدیر فرودگاه هیثرو لندن از دوباتن می‌خواهدکه یک هفته را در فرودگاهش بگذراند و آن‌چه را در این هفته می‌بیند در قالب کتاب بنویسد. احتمالاً مدیر هیثرو دوست داشته این فرودگاه را از نگاه دوباتن به دنیا معرفی کند. بیشتر مردم دنیا حداقل یک بار در عمرشان گذرشان به فرودگاه افتاده است. همه فرودگاه‌ها هم کم‌وبیش به  هم شبیه‌اند. کمی بزرگ‌تر یا کوچک‌تر اما ساختار کلی همه و اتفاقاتی که در آن‌ها رخ می‌دهد یکی است. هیثرو هم یکی از این فرودگاه‌هاست که اتفاق متفاوتی در آن رخ نمی‌دهد. اما مدیر هیثرو می‌خواهد فرودگاهش را متفاوت کند و این کار را با تصویر متفاوتی که دوباتن به آن می‌دهد انجام می‌دهد. ارائه‌ی تصویر متفاوت کار هنرمند است و خود دوباتن هم به طرق مستقیم و غیر مستقیم در آثارش به این نکته اشاره می‌کند و چنین تعریفی از هنر و هنرمند دارد.  این کاری است که خودش هم انجام می‌دهد. دوباتن در این کتاب در مورد همین مسأله‌ی سفارشی بودن کتاب هم حرف می‌زند و از روزگاران قدیمی می‌گوید که هنر سفارشی امر معمولی بود نه مثل الآن که به چیزی شبیه فحش تبدیل شده است. از نظر دوباتن هنر سفارشی نه اثری بی‌ارزش که صرفاً به خاطر منافع مادی خلق شده بلکه می‌تواند اثر ارزشمندی باشد. در واقع در این‌جا هم مثل بقیه‌ی جاها دوباتن ماجرا را از زاویه‌ی دیگری می‌بیند: از این زاویه که هنر سفارشی افزودن نگاه هنرمند و سلیقه‌ی او به زندگی روزمره است که می‌تواند از روزمرگی و ملال، شور و شوق و زیبایی بیافریند.

آلن دوباتن در کتاب‌های قبلی خود مانند: «پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند؟»، «هنر سیر و سفر» و «تسلی بخش‌های فلسفه»، سعی دارد تا با نثری جذاب و داستانی، مضامین فلسفی‌ای را مطرح کند که ارتباط و تأثیر مستقیم بر زندگی انسان دارد. «یک هفته در فرودگاه» از این نظر چه نسبتی با کتاب‌های قبلی او دارد؟

«یک هفته در فرودگاه» هم شبیه آثاری که ذکر کردید سعی می‌کند داستان را بهانه‌ای کند برای پرداختن به نظریات. اول داستانی هرچند کوتاه تعریف می‌کند تا خواننده را به داخل ماجرا بکشاند و بعد او را به مسیرهای پیچیده‌تری که می‌خواهد می‌برد. چون خواننده با داستان راحت‌تر همراه می‌شود. کاری که بزرگان ادب فارسی هم در گذشته کرده‌اند، مثل سعدی و مولانا که اغلب در قالب حکایات با مردم حرف زده‌اند. یا مثل داستان‌هایی که برای بچه‌ها تعریف می‌کنیم تا از طریق داستان حرف‌های دیگری را به آن‌ها بفهمانیم. در مصاحبه‌ای که بعد از ترجمه‌ی «خوشی‌ها و مصائب کار» با آلن دوباتن داشتم به همین مسأله‌ی چیستی آثارش و این‌که داستان است یا مقاله اشاره کرد: «هیچ‌وقت نمی‌خواستم و نمی‌توانستم داستان بگویم اما آثار غیر داستانی که می‌شناختم هم کسالت‌بار بود.» انگار ایده‌آلش همین بوده که این دو را با هم بیامیزد که همین کار را هم کرده است.

نویسنده با نوشتن کتابی درباره‌ی یک فرودگاه، چه چیزی می‌خواهد به خوانندگانش بگوید؟
دوباتن از فرودگاه و اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهد قلابی می‌سازد تا احساسات و افکار عمیق و پنهان‌مان را به سطح بیاورد. لااقل برای خودمان. به اتفاقاتی اشاره می‌کند و به گونه‌ای آن‌ها را شرح می‌دهد که ما را به فکر وا می‌دارد. آن‌قدر دیگ ناخودآگاه‌مان را هم می‌زند تا همه‌ی آن‌چه که طی سالیان ته‌نشین شده به سطح کشیده و دیده شود. از این نظر مثل یک روانکار عمل می‌کند. فرودگاه مکانی است که احساسات آدم‌ها بیشتر از خیلی جاهای دیگر درگیر است. مثل چهار راه احساسات می‌ماند.  عزیزان و دوستان و اعضای خانواده‌مان می‌روند یا می‌آیند؛ برای مدت زمان کوتاه یا طولانی یا شاید برای همیشه. همین درگیر بودن احساسات، فرودگاه را به مکانی حساس تبدیل می‌کند. مکانی که به راحتی ممکن است در آن گریه‌مان بگیرد یا از ته دل بخندیم یا عصبانی شویم. دوباتن درست مثل یک روانکاو از این درگیر شدن احساسات و هیجان در جهت درمان استفاده می‌کند. درمان روح‌های آسیب‌دیده و زخم‌خورده و تنها.

نویسنده فرودگاه را مکانی می‌داند که می‌توانیم جهانی شدن، تخریب محیط زیست، مصرف‌گرایی و از هم‌پاشی نهاد خانواده را در آن‌جا ‌بینیم. اما او هیچ‌گاه در مقام منتقد وضع موجود قرار نمی‌گیرد و نقدی جدی و عمیق وارد نمی‌کند. او رویای شیوه‌ای از نوشتن را در سر می‌پروراند که «می‌توانست هم گزارش‌گر جهان باشد و هم غیرمسئول، بی‌طرف و کمی هم عجیب.» (ص ۱۲۱) شما فکر نمی‌کنید آلن دوباتن سعی دارد قربانیان جامعه‌ی سرمایه‌داری را با نوشته‌هایی سرخوشانه و در جهت حفظ وضع موجود تسلی بخشد؟
این که آلن دوباتن یا هر نویسنده‌ی دیگری از هر نوشته دقیقاً و حقیقتاً چه نیتی دارد مسأله‌ای‌ست که فقط با پرسیدن از خودش می‌توان به آن پی برد؛ البته اگر در جواب سؤال هم حقیقت را بگوید. به هر حال تنها راه برای پی بردن به نیات واقعی هر فرد صرفاأ اظهارات خود اوست. اما با توجه به آن‌چه که از دوباتن دیده، شنیده و خوانده‌ام لااقل من چنین برداشتی از آثار وی ندارم. با این حال این سؤال را در مصاحبه‌ی پایان کتاب «خوشی‌ها و مصائب کار» از دوباتن پرسیدم و جوابش این بود: «قبول دارم که خطر منفعل شدن وجود دارد  و این اتهامی همیشگی علیه روشنفکران است. این که نباید صرفاً بنویسد یا فکر کند. باید در عمل هم الهام‌بخش باشد. شاید بیش از هر روشنفکر دیگری بخواهم کارهایم تأثیری بر جهان داشته باشد. در واقع این‌قدر این خواسته‌ام شدید است که گاهی اوقات از سوی منتقدینم به عامیانه بودن و ابتذال متهم می‌شوم و به این‌که می‌خواهم چیزها را عوض کنم و به مردم کمک کنم انگار که ادبیات شکلی از سیاست یا شاخه‌ای از شیمی باشد. اما این هم هست که نمی‌توان در کار با ادبیات ناشکیبا بود یا با آن تندی کرد. ابزار ظریفی‌ست و عرصه‌ی فریاد کشیدن نیست. ادبیات اغواگر است. صرفاً پینشهاد می‌دهد که جهان بهتر چطور باشد. نمی‌تواند به خوانندگانش دستور دهد. به سیاست مربوط است اما خود سیاست نیست.»

اقامت نویسنده در فرودگاه و نوشتن از سوژه‌ای که برخورد مستقیم با آن‌ دارد چه ویژگی‌های نثری به همراه داشته است؟

این برخورد مستقیم با سوژه را دوباتن در «خوشی‌ها و مصائب کار» هم داشته است و همین است که حالت گزارش‌گونی به متن می‌دهد، چون نویسنده در حال روایت آن چیزی است که دارد می‌بیند یا اندکی قبل دیده است. البته این فاصله‌ی زمانی بین دیدن و نوشتن در «یک هفته در فرودگاه» کمتر بوده است چون نویسنده در فرودگاه اقامت داشته و همزمان در حال نوشتن بوده است. این بی‌واسطگی میان دیدن و نوشتن باعث می‌شود آن‌چه را که نویسنده احساس و درک کرده مستقیم‌تر و دست اول‌تر به خواننده منتقل شود.

دوباتن در این کتاب به نوعی در مقام یک گزارش‌گر قرار گرفته است. آیا سابقه‌ی روزنامه‌نگاری شما در ترجمه‌ی این کتاب مفید بود؟
از طرفی هر فعالیت و تجربه‌ی مترجم حتی آن چیزهایی که ممکن است بی‌ربط به نظر برسند بر کار او و نوع ترجمه‌اش و آن‌چه که نهایتاً تحویل خواننده می‌دهد تأثیرگذار است، چون مجموع این‌ها چیزی است که روایت مترجم و زبان او را می‌سازد و شکل می‌دهد. از این منظر سابقه‌ی روزنامه‌نگاری‌ام هم مثل خیلی چیزهای دیگر بر کارم تأثیر داشته است. اما نمی‌توانم بگویم این سابقه‌ی روزنامه‌نگاری به طور خاص تأثیری بر ترجمه‌ی این کتاب داشته است. چون حتی اگر  بخواهیم دوباتن را حین نوشتن این کتاب گزارش‌گر بدانیم، این نوع گزارش‌گری با گزارش‌گری خبری تفاوت‌های زیادی دارد. شاید بیشترین تأثیری که سابقه‌ی روزنامه‌نگاری‌ام بر نوع ترجمه‌ای که ارائه می‌کنم داشته، کار کردن و سرک کشیدن در حوزه‌های مختلف و کلنجار رفتن با نویسنده‌هایی از حوزه‌های مختلف با سبک‌های مختلف باشد که آدم را نسبت به سبک نوشتن دیگران و درک بهتر آن‌ها منعطف می‌کند.

ترجمه‌ی این کتاب را با اجازه‌ی نویسنده و در حالی که با او در ارتباط بودید انجام داده‌اید. این تجربه را چگونه دیدید؟

از نظر من بهترین اتفاق برای مترجم این است که بتواند حین ترجمه با نویسنده تعامل داشته باشد. این تعامل درک مترجم از کار را خیلی تسهیل می‌کند و دقت کار را خیلی بالا می‌برد. این مسأله در مورد نویسنده‌های مختلف درجات مختلفی دارد. یعنی بسته به این که مشغول ترجمه‌ی چه کاری باشی نیازت به این تعامل کم و زیاد می‌شود. در مورد دو باتن با توجه به نثر و ذهن پیچیده و اشارات فرامتن فراوانی که دارد این نیاز در سطح بالاتری است.

آلن دوباتن هر دو کتاب «خوشی‌ها و مصائب کار» و «یک هفته در فرودگاه» را در سال ۲۰۰۹ نوشته است. این دو کتاب از لحاظ سبک وسیاق چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند؟
هر دو کتاب روایت‌هایی‌اند از اتفاقاتی که نویسنده مستقیماً در تماس با آن‌ها بوده و خودش را در معرض آن‌ها قرار داده است. هیچ‌کدام را با تخیل صرف ننوشته است. برای نوشتن «خوشی‌ها و مصائب کار» به جاهای مختلفی رفته و آدم‌های زیادی را دیده است. جاهایی که در حالت عادی مسلماً گذرش به آن‌جا نمی‌افتد چون ارتباطی با حوزه‌ی کار و زندگی‌اش ندارند. مثل کارخانه‌ی بیسکوییت‌سازی یا سفر در جاده‌ها و کوره‌راه‌ها  برای بازدید از دکل‌های برق یا همراه شدن با ماهیگیرها و تعقیب ماهی از دل دریا تا سر سفره‌ها. در «یک هفته در فرودگاه» هم همین کار را کرده است. یک هفته را به طور کامل در فرودگاه سپری کرده و خودش را با جزئیات آن‌چه در آن مکان می‌گذرد درگیر کرده است؛ چه وقایعی که مرتبط با کارکنان فرودگاه بوده و چه آن‌ها که مربوط به مسافران بوده است. و مثل همیشه از آن‌چه که روزمره است، آن‌چه که به آن عادت کرده‌ایم، نگاهی نو و زاویه دیدی نو بیرون می‌کشد. انگار که هر چیزی باید جور دیگری بشود، جور دیگری غیر از این جوری که هست.

آیا کتاب بعدی‌تان هم از دوباتن خواهد بود؟
بله. کتاب بعدی هم اثر جدید‌تری است از دوباتن به نام «هنر همچون درمان» که ۲۰۱۳ منتشر شده است.

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 2
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام یکشنبه 15 دی 1392
    بسیار عالی، مثل همیشه...
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST