آیدین فرنگی: «ایدهی نمایش»، جدیدترین کتاب منتشرشده از مراد فرهادپور، مجموعه مقالاتی است دربارهی تئاتر. گفتوگو با فرهادپور در هفتهی کتابهای فلسفی شهر کتاب بهشتی میسر شد و در فرصت کوتاهی که در اختیار داشتیم از او دربارهی کتاب جدیدش، نسبت فلسفه با تئاتر و دربارهی تبدیل هنر به فرهنگ پرسیدم.
تئاتر، موضوع جدیدترین کتاب شماست. در این کتاب به چه جنبههایی از نمایش پرداختهاید؟
کتاب «ایدهی نمایش» مجموعه مقالاتی است که تاریخ نوشته شدنشان به نیمهی دوم دههی شصت برمیگردد. این مقالهها در اصل برای مجلهی «نمایش» نوشته شدهاند. البته در آن مجله، مقالهی مهمی از لوکاچ با نام «متافیزیک تراژدی» و چند مقالهی دیگر هم به چاپ کرده بودم که آنها را در این کتاب نیاوردم. مقالهی لوکاچ را قبلا در کتاب مجموعه مقالات لوکاچ گنجاندهام. در مقطع نوشته شدن این مقالات، در موضوع نگاه نظری به تئاتر خلاء کاملی وجود داشت. در همان مجلهی نمایش هم این خلاء به وضوح دیده میشد. از همین رو سعی کردم چون امکان انتشار ترجمه در مجله وجود داشت، مقالههایی را که جنبهی فلسفی و نظری نسبت به تئاتر داشتند برای ترجمه انتخاب کنم. مقالهها متعلق به طیفهای فکری متفاوتی است و اصلا نخواستم فقط دیدگاههایی را ارائه بکنم که با سلیقهی شخصی خودم همخوانی دارند. همچنین سعی کردم مقالههایی را ترجمه کنم که مباحث را تا حد امکان به صورت فشرده ارائه کردهاند. «در مورد تئاتر حماسی برشت» و «ایدههای سارتر در باب تئاتر» از گفتارهای این کتاب هستند. دو مقاله با جنبههای تاریخی که به رئالیسم و ضدرئالیسم در تئاتر پرداختهاند هم در مجموعه گنجانده شده. همچنین یکی از مقالهها متعلق به آدورنو است که دربارهی نمایش «دست آخر» بکت نوشته شده. علاوهبراینها یک مقالهی کوتاه از دیدگاههای ساختگرایان را به همراه مقالهای از خودم، در این مجموعه کنار هم گذاشتهام.
با توجه اشرافتان به دو عرصهی فلسفه و جنبههای نظری نمایش، آیا میشود از تاثیر متقابل تئاتر و فلسفه سخن گفت؟
باید مورد به مورد نگاه کرد. چهرههای بزرگ و کلاسیک تئاتر، مثل شکسپیر، به نظر نمیرسد مستقیما از فلسفه تاثیر گرفته باشند. اما تردیدی نیست که کل فضای رنسانس همراه با وسعتگرفتن جهان بشری، چه به لحاظ جغرافیایی، چه به لحاظ اکتشافات علمی و چه از جنبهی سیاسی و تجربههای جدید در حکومتداری و چه از جنبهی فلسفه و الهیات، روی شکسپیر تاثیر داشته و او در واقع محصول نهایی تمام این گستردهشدنهاست. بنابراین به شکل غیرمستقیم میشود او را نتیجهی انکشاف فکر غربی در دورهی رنسانس دانست. ولی بیان اینکه خود او به صورت مستقیم فلسفه خوانده یا تحث تاثیر فیلسوف خاصی قرار گرفته، به نظر من درست نیست. سابقهی چنین اتفاقی به دورههای اخیر برمیگردد. در دورههای اخیر هم باید به صورت موردی حرف زد. مثلا بکت با اشارات ضمنیای که دارد، به دکارت، ویتکنشتاین و اندیشههای مدرن اروپایی میپردازد. اشارات او غالبا طنزآمیز هستند. البته کسان دیگر شاید تا این حد به صورت مستقیم به فلسفه نپرداخته باشند.
شما از تبدیل شدن «هنر» به «فرهنگ» سخن گفتهاید و به نظر میرسد موافقتی با این وضعیت ندارید. در فرصت کوتاهی که داریم میشود در این مورد توضیح دهید؟
در سطح جهانی ما با تبدیل هنر به فرهنگ و فرهنگ به معنای گونهای «بیزنس» طرف هستیم. نمونههای بارز این شرایط را در ایران هم میبینیم. بازاریابی برای کالاهایی که باید به فروش برسند مصداق روشن تبدیل شدن هنر به بیزنس است. به نظر من شانس، مقداری پررویی و سماجت و برخی روابط در موفقیت افراد تاثیر بیشتری داشته تا استعداد، نبوغ و مهارتهای هنری. فقر نظری هنوز پابرجاست و حتی برخی چهرههای شاخص و معروف هنری ما مشمول این فقر فکری هستند.
یعنی شما با حرفهایگری در عرصهی هنری مخالف هستید؟ چون میگویند بازاریابی برای هنر، باعث حرفهای شدن هنرمند میشود.
میشود گفت تمایز بین هنر والا و عامیانه از زمان رنسانس آغاز شد. در دورهی شکسپیر این دو یکی بودند و مردم برای تفریح به تماشای هملت میرفتند. امروز در سطح جهانی، هنر هم مثل خیلی چیزهای دیگر تبدیل شده به بخشی از فرآیند چرخش و بازتولید سرمایه. به نظر من معادل درست «حرفهایگری»، «کاسبگری» است.
از کتابهای اخیرتان بگویید. چه کارهایی به تازگی از شما منتشر شده و چه کارهایی را آمادهی انتشار دارید؟
قبل از کتاب ایدهی نمایش، مجموعه مقالاتم را با عنوان «پارههای فکر» منتشر کردم، یکی در زمینهی فلسفه و سیاست و دیگری در عرصهی ادبیات و هنر. برای آینده مجموعهای از اشعار منثور بودلر را به همراه تفسیر بنیامین بر اشعار او آمادهی چاپ کردهام. کتاب دیگرم را هم که قرار است نشر هرمس منتشر کند، «اسناد بینالملل اول» نام دارد. این کتاب به اولین تجربهی سیاسی جنبش کارگری میپردازد که از بسیاری جهات با شکل رسمی تدوین شده پس از استقرار بلشویسم فرق دارد و یک مفهوم کاملا متفاوتی را از سازمان سیاسی در تقابل با حزب لنینی و تجربهی فاجعهبار بلوک شرق نمایان میکند.