علیاصغر قهرمانیمقبل در دوم خرداد ۱۳۵۰ در یکی از روستاهای بیجار کردستان متولد شد. تحصیلات ابتدایی تا پایان دبیرستان را در شهریار گذارند. کاردانی ادبیات فارسی را از تربیت معلم و کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی را از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت کرد. دکترای زبان و ادبیات عربی را از دانشگاه قدّیس یوسف (سان ژوزف) بیروت با عنوان النظام الشعری بین العربیّه والفارسیّه، وزناً وقافیهً و نَمطاً: دراسه مقارنه دریافت کرد. سه سال زبان فارسی را در دانشگاه قدیس یوسف تدریس کرد. از سال ۱۳۸۵ استادیار گروه زبان و ادبیات عربی در دانشگاه خلیج فارس (بوشهر) است. از او تاکنون بیش از ده مقاله در موضوع عروض و قافیهی فارسی و عربی و نیز ادبیات تطبیقی در مجلات لبنان و ایران چاپ شده است. از آثار او میتوان به «ارکان عروضی: بررسی یک مشکل تاریخی در علم عروض فارسی» و «عروض و قافیهی عربی» اشاره کرد. به مناسبت چاپ کتاب «ارکان عروضی» گفتگویی با دکتر مقبل کردهایم که در ذیل میخوانید.
به تازگی کتاب «ارکان عروضی» شما منتشر شده است که در آن به بررسی یک مشکل تاریخی در علم عروض فارسی پرداختهاید که مساله ارکان عروضی و به تبع آن تقطیع وزنها به ارکان است. فکر میکنید که مشکلات طبقهبندی اوزان فارسی فقط از این مساله ناشی میشود؟
چنانکه از عنوانِ دوم این کتاب برمیآید و شما نیز بهآن اشاره کردید من ارکان عروضی را به عنوان یک مشکل تاریخی در علم عروض فارسی مورد نقد و بررسی قرار دادهام و طرح مسالهی طبقهبندی اوزان فارسی دغدغهی اصلی من در این کتاب نبوده است. اگرچه بر این باورم که یکی از مشکلات مهم طبقهبندی وزنها در عروض سنّتی، ریشه در آشفتگیهای موجود در ارکان عروضی داشته است. به این معنی که نخست شیوهی نادرست استخراج ارکان، دوم خلط میان ارکان اصلی و فرعی، مشکلات بسیاری پیش روی عروضیان برای طبقهبندی وزنها قرار داده است. زمانی که علم عروض فارسی چشم به عروض عربی دوخته و ارکان عروضی را به شیوهی عروض عربی استخراج میکرد و ارکان اصلی را از فرعی به همان روش عروض عربی تفکیک مینمود، به ناچار باید به تبعات آن نیز تن در میداد. به طور مثال تا زمانی که با توجه به عروض سنّتی، رکنهای «فاعلاتُ»، «فعِلاتن»، و «فعِلاتُ» را برگرفته از «فاعلاتن» بدانیم و اوّلی را مکفوف و دومی را مخبون و سومی را مشکول بنامیم و همهی وزنهای ناشی از تکرار هر یک از این ارکان و یا ترکیب هر یک با دیگری را به رکن سالمِ آن یعنی فاعلاتن منتسب بدانیم، طبیعی است که همهی این وزنها را در بحری به نام بحر رمل بگنجانیم و همه را از یک خانوادهی وزنی قلمداد کنیم. البته مشکل اصلی در این نامهای پیچیده و اغلب بیهوده ریشه ندارد، بلکه از به رسمیت نشناختن هر یک از این ارکان به عنوان رکنی مستقل از فاعلاتن و نیز ارکان مستقل از یکدیگر ناشی میشود.
عروضیان معاصر اغلب متوجّه این مشکل شدهاند، لذا هر یک کوششی برای رفع آن انجام دادهاند، اگرچه توفیق یار همهی آنها نبود. به طور مثال استاد مسعود فرزاد این نکته را دریافته بود که طبقهبندی اوزان نیازمند بازنگری در استخراج ارکان عروضی است، ولی با وجود کوشش بسیار در عمل، روش ایشان نیز مورد قبول واقع نشد، زیرا استخراج و تفکیک ارکان با روش ایشان بیش از آنکه پایهی علمی داشته باشد پایهی ذوقی داشت، از این رو در طبقهبندی اوزان نیز توفیق چندانی به دست نیاورد.
سعی من در کتاب «ارکان عروضی» بیش از آنکه معطوف بر ارائهی یک روش برای استخراج ارکان و پس از آن به کارگیری آن در طبقهبندی وزنها باشد، بر یافتن ریشههای تاریخی این مشکل و تجزیه و تحلیل آن متمرکز بوده است.
علم عروض فارسی در پایهگذاری قواعد خود متاثر از علم عروض عربی است، روش عروض عربی با عروض فارسی چه تفاوتهایی دارد؟
ابتدا باید نکتهی قابل توجّهی را دربارهی واژهی «عروض» متذکر شوم برخی از علما عروض را همزمان هم به معنی وزن شعر و هم علم شناخت وزن شعر بهکار برده و میبرند و این امر باعث خلط مباحث به ویژه در مجال سخن از تأثیرپذیری عروض فارسی از عربی است. به نظر من باید میان این دو مقوله تفکیک قائل شد. البته در پرسش شما به درستی این تمیز صورت گرفته است. به هر حال علم عروض علمی است که در صدد توصیف ویژگیهای وزنی موجود در کلام منظوم در زبان فارسی و عربی و... است. بنابراین اگر ما دربارهی تأثیرپذیری علم عروض فارسی از علم عروض عربی سخن میگوییم، این به معنای تأیید یا ردّ تأثیرپذیری وزن شعر فارسی از وزن شعر عربی نیست، زیرا بررسی این مسئله نیازمند مجال دیگری است.
بیتردید علم عروض فارسی به شدّت تحت تأثیر علم عروض عربی بوده است، به طوری که میتوانم بگویم عروضیان ما در پیروی از عروض عربی چیزی فروگذار نکردهاند و تنها در جاهایی از آن عدول کردهاند که وزن شعر فارسی راه را بر آنان بسته بود. نمونهی بارز آن همین بحث ارکان عروضی است. من در کتاب «ارکان عروضی» ابتدا از روش عروض عربی در استخراج ارکان و تفکیک ارکان اصلی از فرعی آغاز کردهام تا مشخص شود که روش خلیل بن احمد در اینباره چه بوده و پس از آن عروض سنّتی ما با این مسئله چگونه برخورد کردهاست.
به جرات میتوان گفت که خلیل بن احمد در پیریزی قواعد برای ارکان بسیار موفق عمل کرده است و نظریّهی سبب و وتد پشوانهی محکمی برای استخراج ارکان و تقسیم آن به ارکان اصلی و فرعی بوده است. عروض سنّتی ما نظریهی سبب و وتد را که در عروض فارسی کارایی نداشت پذیرفت و از همین رو در ارکان عروضی دچار آشفتگی شدید شد. از سوی دیگر عروض جدید در ابتدای راه، بدون آنکه عروض گذشته را بهدرستی بشناسد و مورد نقد بررسی قرار دهد و از تجربهی موفق عروض عربی و تجربهی ناموفق عروض فارسی سنتی بهره کافی ببرد و تنها به جایگزین کردن هجا به جای سبب و وتد اکتفا نمود بدون آنکه به خلأ موجود میان هجا و تعیین وزن توجه کافی نماید.
سیر تحول عروض فارسی از حوزهی سنتی تا عروضیان معاصر را در چهنکتهای دنبال میکنید؟
راستش حوزهی اصلی کار من بررسی تطبیقی میان عروض فارسی و عربی است که در پایاننامهی مرحلهی دکترای خود نیز بر آن متمرکز بودهام. طبیعی است که در مطالعهی عروض تطبیقی نیازمند بررسی سیر تاریخی عروض عربی و عروض فارسی بودهام. از آنجایی که علم عروض فارسی تحت تأثیر عروض عربی شکل گرفته است، من تلاش کردهام خود را در وضعیت کسانی قرار دهم که نسخهی عربیِ عروض را پیشرو داشته و میخواستهاند عروض فارسی را از یک سو مطابق با عروض عروض و از سوی دیگر متناسب با ویژگیهای وزن شعر فارسی بنا کنند. و از آنجایی که وزن شعر عربی تفاوتهای عمدهای با وزن شعر فارسی دارد، پایهگذاران علم عروض فارسی اغلب جانب عروض عربی را گرفته و قواعد آن را بر توصیف وزن شعر فارسی تحمیل کردهاند. البته در این میان به نکات مهم و قابل توجهّی نیز دست یافتهاند ولی متأسفانه آنها را حاشیهای به شمار آورده و قدر یافتههای خود را ندانستهاند، مانند یافتههای خواجهنصیر دربارهی جوازهای وزنی (اختیارات شاعری). از این رو من با کمک مطالعهی تاریخی و تطبیقی عروض فارسی و عربی، به دنبال ریشهیابی و تحلیل مسائل موجود در عروض هستم تا از این طریق دانشمندان عروض فارسی را از ریشهی نابسامانیهای عروض آگاه کنم تا در نظریهپردازیهای خود بتوانند جوانب متعدد را لحاظ کنند. البته من خودم را بیش از آنکه نظریهپرداز علم عروض بدانم تحلیلگر مسائل عروضی میدانم و از آنجایی که بخش عمدهی عروض ما مرتبط با علم عروض عربی است، میخواهم از طریق عروض تطبیقی روابط تاریخی موجود میان دو عروض را در اختیار عروضیان معاصر قرار دهم.
برای مشخص کردن وزن یک شعر و نشان دادن تفاوت آن با اوزان دیگر به غیر از مشخص کردن هجاها، چه شیوهای مسئله را روشنتر میسازد؟
چنانکه پیش از این نیز بیان کردم عروض علمی است در صدد توصیف ویژگیهای وزنی و طبقهبندی وزنهای آن. این بدان معنی است که وزن یک شعر با هر روشی که توصیف شود و تقطیع گردد، تغییری در جوهر وزن ایجاد نخواهد کرد. اوج این اختلاف تقطیع و رکنبندی را قالب رباعی شاهد هستیم. امّا با وجود تمامی این روشهای متفاوت، ریتم و ایقاع موجود در وزن شعر همان است. البته منظور من این نیست که عروض علم بیفایده یا کم فایدهای است، بلکه منظور این است که بپذیریم که این تقطیعها به هر حال قراردادی است. بنابراین باید دید که کدام از این روشها، از یک سو در توصیف ویژگیهای وزنی و از سوی دیگر در طبقهبندی اوزان موفقتر و کارآمدتر است. پس از بیان این نکته اکنون سؤالتان را پاسخ میدهم، باید عرض کنم که تقطیع یک بیت شعر به هجاهای کوتاه و بلند گام نخست است و کافی نیست. ما میان تقطیع هجایی و تشخیص وزن نیازمند یک واسطه هستیم که همان ارکان عروضی است، یعنی دستهبندی هجاها به صورت واحدهای بزرگتری که کار را برای آموزش عروض آسان کند که همان رکنبندی وزن شعر است. این نکتهای است که هم علمای عروض عربی و هم عروضیان فارسی آن را پذیرفتهاند. باید توجه کنیم که برای به خاطر سپردن وزن شعر تقطیع هجایی به تنهایی کفایت نمیکند. به طور مثال در توصیف وزنی با ترتیب هجایی «- - U - U - U U - - U - U -» چه باید بگوییم؟ اگر رکنبندی را ضروری ندانیم و تنها به تقطیع هجایی اکتفا کنیم، باید بگوییم وزنی تشکیل شده از هجاهای: دو بلند + کوتاه + بلند + کوتاه + بلند + دو کوتاه + دو بلند + کوتاه + بلند + کوتاه + بلند.
اگرچه در رکنبندیِ این وزن و وزنهایی نظیر این، اختلاف نظر وجود دارد، ولی اختلاف نظر در شیوۀ رکنبندی، ارزش و اهمیت رکنبندی اوزان را نفی نمیکند. در اینجاست که اهمیت طرح موضوعی با محوریت ارکان عروضی احساس میشود.
شما در میان عروضیان معاصر، روش و پیشنهاد کدامیک از صاحب نظران این حوزه را کارآمدتر و روشمندتر میدانید؟
در کتاب «ارکان عروضی» پس از بررسی روش خلیل بن احمد (که روشی بسیار کارآمد در عروض عربی است) و عروض فارسی سنّتی، نظر هفت تن از عروضدانان معاصر طرح و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. البته در طرح روش این صاحب نظران گاهی استنباط من دخیل بوده است، یعنی برخی از این علما به صراحت وارد مقولهی ارکان عروضی نشدهاند و من در نوشتههایشان شیوهی برخورد آنان را با ارکان عروضی را چنان دریافتهام که امیدوارم در یافتههای خود چندان دچار اشتباه نشده باشم.
به نظر من در میان عروضیان معاصر هیچکس به اندازهی استاد ابوالحسن نجفی نسبت به طبقهبندی وزنهای فارسی دغدغه، تأمل و چارهجویی نداشته است. و کسی که به طبقهبندی میاندیشد، نمیتواند به موضوع ارکان نیندیشیده باشد، به طوری که ایشان در سالهای اخیر نظرات خود را طی یک سخنرانی دربارهی تعیین ارکان اصلی ارائه کردند. من بر این باورم که روش ایشان اگرچه در حال حاضر بهتر از روش دیگران است، ولی هنوز کار به پایان نرسیده است، زیرا هنوز مشکلاتی در رکنبندی برخی از وزنها وجود دارد که روش ایشان قادر به حل آن نیست. بهطور مثال در تقطیع برخی از وزنهایی که از تکرار یک رکن بهدست نمیآیند آقای نجفی رکنبندی خاصی را پیشنهاد نمیکند و به دایرهی عروضی که خود یافته است ارجاع میدهد. در حالی که به نظر من ما باید در تعیین وزن یک بیت به ترتیب از تقطیع هجایی به رکنبندی، و از رکنبندی به وزن، و از وزن به بحر (خانوادهی وزنی) و بالاخره از بحر به دایره برسیم. این چیزی است که ما در آموزش عروض نیازمند آنیم. البته در بخش «چند پیشنهاد» از کتاب «ارکان عروضی» نظراتی را ارائه کردم که شاید برخی از آنها در راستای ادامهی روش استاد نجفی قرار گیرد.
در اینجا بیانصافی است اگر یادی نکنم از زحماتی که استاد نجفی برای این کتاب کشیدهاند، به یاد دارم زمانی که پیش نویس آن را برای ایشان فرستادم، در همان روز که کتاب به دستشان رسیده بود تمام آن را با دقت تمام خوانده بودند. از یک سو با تشویقهای ایشان و از سوی دیگر با نکتهسنجیها و تذکرهای ایشان روبهرو شدم، به طوری که در سه مرحلهی زمانی نوشته را مطالعه کرده و نکات بسیار ارزشمندی را متذکر شدند. البته اهل علم باشناختی که از اخلاق ایشان را دارند میدانند که آقای نجفی اهل تحمیل آراء خود بر کسی نیستند و از سوی دیگر بنده کسی نیستم که مطلبی را قبل از قانع شدن بپذیرم.
به هر حال از آنجایی که دغدغهی اصلی من در این کتاب پیش از آنکه ارائهی روشی در امر رکنهای عروضی باشد، نقد و بررسی روشهای مختلف در اینباره بوده است تلاش کردهام با روش تطبیقی - تاریخی ریشهی مشکلات را بیابم که امید است مورد توجه و عنایت علاقهمندان به علم عروض فارسی و نیز علاقهمندان مطالعات تطبیقی عروض واقع شود.