کد مطلب: ۷۳۵۹
تاریخ انتشار: شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴

مردی که با خودش و جهان در صلح کامل بود

آیدین فرنگی

 در نخستین سالگرد درگذشت صادق طباطبایی، مراسم نکوداشت وی با همکاری شهر کتاب و مؤسسه‌ی فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر برگزار شد. در این مراسم سخنرانان به تشریح ابعاد فکری و شخصیتی صادق طباطبایی پرداختند.

مهدی فیروزان، مدیرعامل مؤسسه‌ی شهر کتاب گفت: توسعه امری ضروری است برای انسان؛ اما توسعه مقوله‌ای تفننی و توهمی نیست. توسعه مصداق‌هایی دارد. مصداق‌های توسعه، و از آن‌جمله مصداق‌های توسعه‌ی فردی بسیار نیستند و دکتر صادق طباطبایی یکی از آن مصداق‌هاست. توسعه در گرو یادگیری است؛ یادگیری مستمر. اگر زندگی دکتر طباطبایی را بررسی کنیم، از ابتدایی که از ایران رفت، می‌بینیم کنجکاوی برای آموختن، باعث رفتن‌اش شده است. در طول سال‌هایی که در آلمان بود، این نیاز به یادگیری در وی مشاهده می‌شود. بازمی‌گردد به ایران و از آموختن باز نمی‌ماند. این آموختن نه‌ به‌معنای یادگیری علم، به‌معنای یادگیری توسعه است. زمانی که از کار فاصله می‌گیرد، ترجمه و تألیف را آغاز می‌کند و به شبکه‌های اجتماعی توجه نشان می‌دهد. در واقع صادق طباطبایی با توجهش به مفهوم یادگیری، به‌عنوان ضرورت توسعه، می‌تواند الگوی توسعه باشد.

فیروزان یادآور شد: هر شخصیتی زمانی ماندگار می‌شود که مفهوم وجودی‌اش متفاوت باشد؛ از شخصیت‌های اطراف خودش و همگنانش. حاتم طایی، نامش در تاریخ مانده، چون مفهوم وجودی‌ای داشت به‌نام سخاوت. خیلی‌ها اهل بخشش‌اند و از خیلی چیزها می‌گذرند. اما چرا حاتم طایی الگوی سخاوت می‌شود؟ همگنان ابن‌سینا خیلی‌اند، اما چگونه است که فقط او ابن‌سینا می‌شود؟ به‌دلیل فضل و احاطه نیست؛ به‌دلیل مفهوم وجودی است. اگر صادق طباطبایی را در ردیف کسانی بدانیم که در تاریخ می‌مانند، باید دنبال مفهوم وجود وی بگردیم. مفهوم وجودی او در نظر من چیزی جز اخلاق نیست. اخلاق چیزی است که امروز به آن نیاز داریم و این همان چیزی است که او را از همگنانش متمایز می‌کند. چون ما به اخلاق نیاز داریم، مصداق‌های آن را نیز می‌بینیم. امروز نیاز جامعه‌ی ایران، توسعه است. جامعه‌ی توسعه‌یافته در تمام سطوح و مشاغل توسعه‌یافته است و جامعه‌ی توسعه‌نیافته، در هیچ لایه‌ای توسعه‌یافته نیست. نیاز ما توسعه‌ی فردی و اجتماعی است و صادق طباطبایی کسی است که به توسعه‌ی فردی دست یافته بود و در توسعه‌ی اجتماعی نقش داشت. او صاحب مفهوم وجودی‌ای است که همان اخلاق است.

از شیمی تا سیاست

غزاله طباطبایی، فرزند صادق طباطبایی در مورد پدرش گفت: پدر در سن ۱۸ سالگی به آلمان می‌رود و پس از غلبه بر مشکلات بسیار، وارد دانشگاه آخن می‌شود. او رشته‌ی شیمی را انتخاب کرد و پس از گرفتن فوق‌لیسانس، برای مرحله‌ی دکتری به دانشگاه بوخوم رفت. برای مرحله‌ی دکتری هم رشته‌ی بیوشیمی را انتخاب و بعد در لابراتوار پروفسور فلایدره شروع به‌ تحقیق کرد. او پس از سه سال و آزمایش‌های متعدد، موفق به نوشتن مقاله‌ای شد که در مجله‌‌ای معتبر به چاپ رسید. پشتکار و اراده‌ی قوی از صفت‌های مهم در کارهای علمی و تحقیقی است و فقط استعداد کافی نیست؛ زحمت کشیدن هم ضروری است. شرایط زندگی پدر در ادامه طوری شد که ناگزیر پژوهش‌های علمی را رها کند و به مسائل اجتماعی بپردازد؛ اما هر وقت که با هم درباره‌ی روزهای تحقیق صحبت می‌کردیم، چشم‌هایش می‌درخشید.

پیانیست خوبی بود

لوریس چکنواریان، آهنگساز، یادآور شد: صادق طباطبایی اقیانوسی بود که جزیره‌های متفاوتی در آن وجود داشت که موسیقی، ادبیات، فرهنگ و سیاست ازجمله‌ی این جزیره‌ها بودند. او رنگین‌کمان بود. اولین بار که با هم آشنا شدیم، در اجرای سمفونی نهم بتهوون بود. آمد و صحبت کردیم و من دیدم فردی است مسلط در زمینه‌ی موسیقی و آثار بتهوون. قبل از آن، ایشان را نمی‌شناختم. در اجرای بعدی ما نیز آمد و کتابی علمی در مورد سمفونی نهم بتهوون آورد. ما می‌توانستیم ساعت‌ها با هم راجع به موسیقی صحبت کنیم. پیانیست خیلی خوبی بود و در دستگاه‌های موسیقی ایران تبحر خاصی داشت.

حاصل تربیت سه گوهرِ نادر

سید محمود دعایی، سرپرست مؤسسه‌ی اطلاعات، تصریح کرد: در سخن گفتن از صادق طباطبایی باید از سه شخصیت یاد کنیم که هویت او را شکل داد. یک: پدرش، مرحوم آیت‌الله سلطانی طباطبایی، از نوادر روزگار، شخصیتی بلندمرتبه و ارجمند، شخصیت بااخلا‌ق و باکرامت که باید درباره‌ی ایشان مدت‌ها سخن گفت. در سایه‌ی تربیت چنان مردی، صادق طباطبایی رشد می‌یابد. او در بستر علمی، اخلاقی و عرفانی پدر رشد می‌کند. شخصیت دیگری که در تربیت امثال صادق طباطبایی مؤثر بود، مرحوم شهید بهشتی بود. شهید بهشتی مردِ رنسانس حوزه‌ی علمیه بود. سومین شخصیت مهم در شکل‌گیری هویت فکری و شخصیتی آقا صادق، دایی بزرگوارش، امام موسی صدر بود. ایشان استعداد خواهرزاده‌اش را کشف کرد و ذوق وی را در مسائل جدید و حوزه‌ی ادبیات و هنر شناخت و به بهترین وجه هدایت کرد. صادق بعداً به لبنان رفت تا به تحصیل آنچه در ایران ممکن نبود، بپردازد. به پیشنهاد دایی عازم آلمان می‌شود و به‌هدایت او تحصیل را شروع می‌کند. در ایران به حمایت و راهنمایی دایی‌اش با هنر آشنا بوده و مأنوس؛ اما برای اینکه به‌حد کمال و بهره‌گیری از توانایی‌های بالا و جهانی هنر دست بیابد، راه علم و هنر را ادامه می‌دهد.

دعایی افزود: نخستین آشنایی من با آقا صادق به زمان سفر ایشان به عراق بازمی‌گردد. من رابط انجمن‌های اسلامی و گروه‌های مذهبی اوپوزیسیونی بودم که برای ملاقات با امام و ارتباط با دوستان روحانی مبارز در عراق، به نجف می‌آمدند. پیشاپیش همه، اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی بود. در سفری که آقا صادق آمدند، پیش از هر کس به‌دلیل روابطی که بود، با بنده ملاقات کردند. البته سکونت اصلی‌شان در منزل خاله‌شان بود؛ منزل مرحوم استاد محمدباقر صدر. در مدرسه به‌سراغ بنده آمدند و گفتند می‌خواهند به زیارت امام بروند. می‌خواستند من از امام وقتی برای ملاقات بگیرم. گفتند به امام نگو که چه کسی خواهان دیدار است؛ فقط بگو یک نفر از طرف اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی به‌نمایندگی آمده و قصد زیارت دارد. رفتم به‌محضر امام و گفتم. امام وقت دادند. دیدار این دو، دو ساعت طول کشید. وقتی آقا صادق بیرون آمد، چند ویژگی را نقل کرد. یک از هوشیاری امام گفت. امام در اولین نگاه از او پرسیده بود: شما آقا صادق هستید یا آقا جواد؟ گفتند یک ساعت و نیم از دو ساعت را امام صحبت کردند و نیم ساعت را من گزارش دادم و طرح مسأله کردم. در روزگار هجرت امام به پاریس، یارانی که از امام حمایت می‌کردند و امید بودند برای امام، چند نفر انگشت‌شمارند. مرحوم دکتر حبیبی بود و آقا صادق بود و دکتر محمدابراهیم یزدی. من در پرواز امام به تهران هم صحنه‌ای دیدم که برایم بسیار تکان‌دهنده بود. وقتی هواپیما به مرز ایران رسید و خلبان اعلام کرد، آقا صادق کنار پنجره نشسته بود و داشت اشک می‌ریخت.

مشی وی میانه‌روی بود

سیدمحمدمهدی جعفری، پژوهشگر حوزه‌ی دین و استاد دانشگاه یاد‌‌آور شد: نخستین بار که می‌خواستیم خدمت آقاصادق برسیم، رفتیم آلمان، به بوخوم. آقای یزدی با دوستانش از آمریکا آمده بود و دوستانی دیگر از فرانسه و ما هم از ایران رفته بودیم. آن زمان او به‌علت آسیبی در ناحیه‌ی کمر دیده بود، در بیمارستان بود و نشد در جلسه شرکت کند. در آخرین تماس هم یکی از همشهریان ما کتاب «صبرا و شتیلا» را ترجمه کرده بود و از ایشان خواسته بود که مقدمه‌ای بر این کتاب بنویسد و ایشان به‌علت بیماری اخیرشان، کار را به بنده ارجاع دادند. من مقدمه را نوشتم و آن را برای آقا صادق فرستادیم و وی هم در به‌روزرسانی متن کمک کرد و نوشته را مورد توجه قرار داد. مشی ایشان میانه‌روی بود و من هر وقت که  خدمت‌شان می‌رسیدم یا در هر مناسبتی که با هم برخورد داشتیم، خصلت میانه‌روی و حرکتش را در جاده‌ی وسط به‌عینه می‌دیدم و تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. او هرگز، چه در زمانی که در دولت موقت بود و چه بعدتر، دچار افراط و تفریط نشد. وقتی هم که مشغول کار علمی و تحقیقی بود، باز راه میانه را رها نکرد.

انجمن‌های اسلامی در برابر مارکسیسم ایستادند

حسین کاشفی، فعال سیاسی، صادق طباطبایی را شخصیتی چندوجهی دانست و افزود: در زمینه‌ی مسائل علمی، چه زمانی که آخن بود و چه زمانی که در بوخوم بود، علم برایش بسیار اهمیت داشت. جزء سازمان پژوهشگران علوم تجربی آلمان قرار بود و حتی با توجه به تسلطی که به زبان آلمانی داشت، پیش از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، از طرف دادگستری آلمان مدرک مترجمی رسمی دریافت کرد. هم از نظر علمی موفق بود، هم از نظر فرهنگی. او همیشه ارتباط مستمری با حضرت امام داشت. در ارتباط با سران نهضت‌های فلسطین پیشگام بود. در این زمینه باید از دکتر حبیبی هم یاد کنیم. نام ماهنامه‌ی ما «قدس» بود و ارگان ما نامش «اسلام، مکتب مبارز». یاران انجمن‌های اسلامی بودند که در برابر هجمه‌ی مارکسیسیم ایستادند. در اروپا هم انجمن‌های اسلامی مدافع اسلام بودند و در برابر هجمه‌های تبلیغاتی می‌ایستادند. هر جا جلسه‌ای بود در پیش از انقلاب، ما رودررو با مارکسیست‌ها قرار می‌گرفتیم. بحث‌های تعامل و مذاکره و مراوده با جهان را هم همان زمان ما مطرح کرده بودیم. حق حیات و حق مخالفت را برای همه قائل بودیم. حتی می‌خواستیم در خطبه‌های نماز جمعه، دیگران هم حق بیان داشته باشند.

تقید به رعایت شئون دینی

علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به بیان خاطره پرداخت و گفت: اواخر سال ۱۳۵۴ همراه شهید محمد منتظری سفری به آلمان کردیم برای شرکت در نشست سالانه‌ی اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجوییِ اروپا. در آن جلسه با بسیاری از دوستان آشنایی پیدا کردیم و بعد توفیقی شد که آقا صادق، ما را به منزل‌شان دعوت کرد و ۲۴ ساعت در کنار وی بودیم. از دانشگاه بوخوم دیدار کردیم. بعد هم در برخی از سفرهایی که وی به بیروت داشت، با ایشان آشنایی بیشتری پیدا کردم. ما با مجلس اعلای شیعیان لبنان ارتباطات زیادی داشتیم. سال ۱۳۵۴ هم که آقای هاشمی رفسنجانی سفری به اروپا و آمریکا داشت، در بازگشت تصمیم گرفت بنیادی فرهنگی را در پاریس تأسیس کند و در واقع برای فعالیت‌های سیاسی که باید انجام می‌شد، از عموم شخصیت‌های سیاسی که در اروپا بودند، مثل دکتر حسن حبیبی، آقا صادق، دکتر یزدی از آمریکا، شهید محمد منتظری از خاورمیانه، آقای بنی‌صدر و دیگران کمک بگیرد. با ابتکار ایشان بنیاد تأسیس شد و دبیرش هم مرحوم دکتر حبیبی بودند و این باعث شد که مقداری از فعالیت‌های سیاسی که نیاز به کمک‌های مادی داشت، با تدارکی که ایشان دیدند، فعالیتش مضاعف شد. در دو سه سال قبل از انقلاب که رفت‌وآمد داشتیم، شناخت بیشتری از وی کسب کردم.

جنتی خاطرنشان کرد: در زمانه‌ای که افرادی که برای تحصیل به غرب می‌رفتند، موازینی را که باید رعایت کنند از نظر دینی و شرعی، خیلی تقید پیدا نمی‌کردند و برخی هویت‌شان را به‌کلی از دست می‌دادند، هم خود آقا صادق و هم همسرشان، به رعایت شئون دینی مقید بودند و زبانزد. مدتی هم دبیر بین‌الملل اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان بود و نشریه‌ی ارگان انجمن‌ها را منتشر می‌کرد. سال ۱۳۵۶ روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور که عمده‌شان در نجف بودند، تصمیم گرفتند با انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا، اعتصاب غذایی را در پاریس برگزار بکنند که مرحوم صادق طباطبایی در این زمینه خیلی نقش داشت و کمک می‌کرد. بعد هم که امام در فرانسه حضور داشتند، آقا صادق در فرانسه بود و دیدارهای ما بیشتر شد. بعد از انقلاب به‌خاطر برخی اشتغالات فاصله‌ای افتاد، اما از هفت‌ هشت سال قبل دوباره ارتباطات بیشتر شد.

رفتارش یگانه بود

محمد مقدم، معاون بین‌الملل مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، با بیان اینکه «معمولاً در یادمان هر شخصیتی روی ابعاد مثبت زندگی‌اش تأکید می‌شود؛ به‌خصوص فردی مثل مرحوم طباطبایی، شخصیتی چندوجهی که از جهات گوناگون می‌توان به تشریح ابعاد وجودی‌اش پرداخت.» تصریح کرد: من شخصاً در آقا صادق چیزی را دیدم که عاشق آن بعد وجود‌ی‌اش شدم. این را در چهلمین روز درگذشتش هم گفتم. صادق کارهای بسیاری را می‌توانست بکند، که نکرد. ما همه دچار تناقض و تضاد بین شخصیتی هستیم که داریم و شخصیتی که   از ما ساخته‌اند. من چیزی هستم، اما شرایط بیرونی، روابط، مناسبات و فامیل و غیره از من چیزی دیگر ساخته است. ما در تناقض بین آنچه هستیم و آنچه از ما ساخته شده، قرار گرفته‌ایم و عبور از این مرحله بسیار سخت است و صادق توانست عبور کند. صادق می‌توانست چیزهای زیادی داشته باشد؛ به‌گونه‌ای دیگر بیندیشد؛ به‌گونه‌‌ای دیگر عمل کند؛ به‌گونه‌ای دیگر لباس بپوشد و... و به جاهایی و به کارهایی برسد. صادق نخواست و نکرد. چرا؟ چون آدم صادقی بود. این تناقض را در وجود خودش از بین برده بود. اگر چیزی را می‌اندیشید، روی آن می‌ایستاد؛ اما ما نمی‌ایستیم. بسیاری از باورهایی که در جمع‌های بسته، نسبت به امام و انقلاب داشت، در عرصه‌های روشنفکری هم مطرح می‌کرد و روی آنها هم می‌ایستاد؛ چون به حرف‌هایش باور داشت. روی فکرش می‌ایستاد؛ چون به فکرهایش باور داشت. از همان ابتدای انقلاب نگاهی داشت نسبت به سیاست و جامعه که تغییرش نداد؛ وگرنه می‌توانست مثل خیلی‌ها چهره عوض کند و در عرصه‌ی قدرت بماند. او وفادار بود و همیشه هم وفاداری‌اش را نشان می‌داد. انسانی که با خودش در تناقض نیست، رفتارش یگانه است؛ چنین آدمی با دیگران هم  نمی‌تواند رفتار دوگانه داشته باشد. اگر تناقض درونی‌مان را حل کنیم، برای خودمان زندگی می‌کنیم، نه برای دیگران. صادق طباطبایی، نامش زیبنده‌ی افکار و رفتارش بود. با خود یگانه بود و برای همین دوست‌داشتنی بود. اگر از انقلاب و امام دفاع می‌کرد، در ایران و آلمان دفاع می‌کرد و در جمع‌های حزب‌الهی و روشنفکری هم دفاع می‌کرد. بیاییم از صادق، صداقت در رفتار بیاموزیم و به آنچه می‌رسیم در مقام اندیشه، هر جا که هستیم، بایستیم و ضد اندیشه و فکرمان حرف نزنیم.

شارح انقلاب ایران در سوریه و لبنان

محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل فلسطین با تصریح بر اینکه می‌خواهد مواردی را برای ثبت در تاریخ بگوید، تصریح کرد: اکثر خاطره‌های من با دکتر صادق مربوط به لبنان است؛ چه بعد و چه قبل از پیروزی انقلاب. بعد از پیروزی انقلاب بحث‌های زیادی در لبنان بود راجع به انقلاب. آیا این انقلاب اسلامی است؟ آیا شیعی است؟ آیا علیه مسیحیت و ادیان دیگر است؟ آیا ایران کشوری شبیه عربستان خواهد شد؟ لازم بود کسی بیاید و ایدئولوژی و اهداف انقلاب را شرح دهد. با شهید چمران صحبت کردیم. قرار شد دکتر صادق بیاید. برنامه‌ریزی این سفر هم در سوریه و لبنان به بنده واگذار شد. حافظ اسد خیلی به صادق طباطبایی علاقه داشت و دستور داده بود درهای همه‌ی وزارتخانه‌ها به‌روی صادق طباطبایی باز باشد و هیچ مانعی نداشته باشد. او هرجا می‌خواست می‌رفت و هر کاری داشت، باید انجام می‌گرفت. دکتر چمران هم آنطور بود. در ملاقات با حافظ اسد، وقتی اولین سفیر ما در سوریه، قبل از آقای محتشمی، نزد اسد رفت، و من هم حضور داشتم، اسد در اولین سؤال پرسید: حال صادق چطور است؟ صادق طباطبایی در لبنان با رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر دیدار کرد اما با رئیس پارلمان دیدار نکرد تا نشان بدهد که جهوری اسلامی مخالف فئودالیسم سیاسی در لبنان است. در لبنان با روحانیون مسیحی، شیعی و سنی گفت‌وگو کرد و همه را با مفهوم انقلاب ایران آشنا ساخت. من مترجم وی بودم. توضیحات او روحانیان مسیحی را به انقلاب ایران علاقه‌مند می‌کرد. مفتی اهل تسنن لبنان، شیخ حسن خالد، از انقلاب استقبال کرد و توصیه کرد به‌جای کلمه‌ی انقلاب که ریشه در ادبیات چپ دارد، کلمه‌ی اصلاح را به کار ببریم. مفتی اهل تسنن سوریه هم گفت که این انقلاب، با این اوصاف، انقلاب جهان اسلام است؛ پس شما قبل از نوشتن قانون اساسی، علمای اسلام را از همه جا دعوت کنید و آنها را در تدوین قانون اساسی کشورتان سهیم کنید.

مهتدی افزود: اما مهم‌ترین مسأله، سفر ایشان به جنوب لبنان بود. آقا صادق لباس رزم پوشید و ما از بیروت راه افتادیم سمت جنوب لبنان؛ جایی که امام موسی صدر و دکتر چمران، در طول سال‌ها در آنجا فرهنگ مقاومت را ایجاد کرده بودند. در کنار ما ماشین‌های زیادی راه افتادند و ما بدل به کاروانی شدیم. به هر ده که می‌رسیدیم، مردم می‌ریختند و وی در مسجد سخنرانی می‌کرد و من افتخار دارم که مترجم آن سخنان بودم.

با خودش و دنیا در صلح کامل بود

سپیده طباطبایی، برادرزاده‌ی صادق طباطبایی، یادآور شد: پیش‌شرط جامعیتی که وی داشت، یکی اصالت و موهبتی الهی است که از آن برخوردار بود. دوم پشتکار مثال‌زدنی‌‌اش که تا آخرین لحظه مشغول مطالعه و تحقیق بود و سوم چیزی که به‌نظر من بستر اصلی شد برای شکوفایی این‌همه توانمندی، این بود که با خودش و با دنیای پیرامونش در صلح کامل بود؛ در آشتیِ کامل بود و این اصلاً به‌معنای پذیرش منفعلانه‌ی شرایط نیست؛ بلکه یعنی پذیرش آگانه. همین پذیرش هم مقدمه‌ی تحول‌خواهی است و هم ایجاد توانمندیِ تغییر است و هم تمایل به اصلاح را ایجاد می‌کند. او در کنار اینها شور و اشتیاقی عمیق به زندگی و انسان داشت.  

 

 

کلید واژه ها: ایام صادق -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST