کد مطلب: ۷۸۰۰
تاریخ انتشار: دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵

عصیان تودوروف علیه فرمالیسم

آنچه در بند پیشین آمد نوشته‌ی پشت جلد کتاب ادبیات در مخاطره، نوشته‌ی تزوتان تودوروف بود. تودوروف، فیلسوف، مورخ و نشانه‌شناسِ اهل بلغارستان است و متولد ۱۹۳۹. او که سال ۱۹۵۶ پا به دانشگاه صوفیه گذاشته و سال‌های دانشجویی‌اش را در روزگار سیطره‌ی کمونیسم بر شرق اروپا گذرانده است، در پیشگفتار کتاب می‌نویسد: در آن زمان بلغارستان جزو بلوک کمونیست بود و علوم انسانی زیر سیطره‌ی ایدئولوژی رسمی؛ نیمی از دروس فضل‌فروشانه و نیمی دیگر تبلیغاتی؛ معیار ارزشگذاری آثار قدیم و جدید، میزان تطابق‌شان با آموزه‌های مارکسیسم ـ لنینیسم بود. باید نشان می‌دادیم چگونه این نوشته‌ها، ایدئولوژی پسندیده‌ی حزب را به‌تصویر کشیده‌اند یا در این کار ناکام مانده‌اند. نه به کمونیسم معتقد بودم و نه روحیه‌ی انقلابی داشتم؛ پس راهی را برگزیدم که بسیاری از هم‌میهنانم در پیش گرفته بودند: در جلوت، یا به‌نشان رضا ساکت بودند یا شعارهای رسمی لقلقه‌ی زبان‌شان بود، ولی در خلوت زندگی‌شان سرشار می‌شد از جلسات و مطالعات. آنها به‌سراغ نویسندگانی می‌رفتند که مطمئن بودند سرسپرده و سخنگوی کمونیسم نیستند؛ چه آنهایی که بخت زندگی پیش از ظهور مارکسیسم ـ لنینیسم را داشتند و چه آنهایی که در کشورهای آزاد زندگی می‌کردند و زنجیری بر قلم‌شان نبود. به‌هرروی در پایان سال پنجم تحصیل باید پایان‌نامه‌ای را ارائه می‌دادیم. چگونه می‌شد از ادبیات حرف زد و در عین حال تسلیم قید و بندهای  ایدئولوژی حاکم نشد؟ در یکی از معدود راه‌هایی قدم گذاشتم که در آن مجبور نبودم همرنگ جماعت شوم، راهی ادبی که خط و ربطِ ایدئولوژیک نداشت؛ معنا و مفهوم آثار ادبی را کنار گذاشتم و رفتم سراغ فرم‌های زبان‌شناختی. من تنها کسی نبودم که این راه را انتخاب کرده بود. از ابتدای دهه‌ی دوم قرن بیستم، فرمالیست‌های روس این مسیر را گشوده بودند و دیگران سر در پی‌شان گذاشته بودند. جذاب‌ترین استادمان در دانشگاه متخصص علوم ادبی بود. بنابراین موضوع پایان‌نامه‌ام شد مقایسه‌ی دو ویراست از یک داستان بلند بلغاری که در ابتدای قرن بیستم نوشته شده بود. خود را به تحلیل دستوری اختلافات این دو ویراست محدود کردم...

تودوروف در ادامه نوشته است: نمی‌دانستم تا کی می‌توانم به این بازی موش و گربه ادامه بدهم؛ بازی‌ای که لزوماً به‌نفع من تمام نمی‌شد. شرایطی برایم مهیا شد که یک سال به اروپا بروم. آن‌زمان به‌ آن‌سوی پرده‌ی آهنین می‌گفتیم اروپا. اصطلاح پرده‌ی آهنین به‌هیچ‌رو اغراق‌آمیز نبود؛ چراکه گذشتن از مرز در آن زمان تقریباً ناممکن می‌نمود. پاریس را انتخاب کردم؛ شهری که به هنر و ادبیات شهره بود و همین مسحورم می‌کرد. داشتم به‌جایی می‌رفتم که عشقم به ادبیات را مهاری نمی‌زد. می‌توانستم با آزادی تمام اعتقادات شخصی‌ام را به دغدغه‌های عمومی نزدیک کنم و بدین ترتیب از شیزوفرنی فراگیری که رژیم توتالیتر بلغار تحمیل می‌کرد بگریزم... با گذشت سال‌ها در جامعه‌ی فرانسه ریشه دواندم. ازدواج کردم؛ بچه‌دار شدم و شهروند فرانسه. رای دادم، روزنامه‌ خواندم و به حیات اجتماعی، بیش از دوران اقامتم در بلغارستان علاقه‌مند شدم؛ زیرا دریافتم زندگی، برخلاف آنچه در کشورهای توتالیتر می‌گذشت، لزوماً تابع آموزه‌های ایدئولوژیک نیست.

نویسنده در پایان آورده است: اگر امروز از خود بپرسم چرا ادبیات را دوست می‌دارم، اولین چیزی که به ذهنم می‌آید این است: ادبیات یاری‌ام می‌کند تا زندگی کنم. دیگر آن‌قدرها هم مثل دوران نوجوانی از ادبیات انتظار ندارم مرا از آسیب‌های مواجهه با آدم‌‌های واقعی دور نگه دارد. ادبیات مرا از تجربه‌های واقعی محروم نمی‌سازد؛ بلکه چشم‌انداز جهان‌هایی را در ادامه‌‌ی جهان واقعی پیش چشمم می‌گشاید و مجال می‌دهد به درک بهتری از آنها برسم. گمان نمی‌کنم تنها کسی باشم که چنین نگاهی به ادبیات دارد. ادبیات، موجزتر و بلیغ‌تر از زندگی روزمره و البته نه یکسره متفاوت از آن، جهان‌مان را وسعت می‌بخشد و تشویق‌مان می‌کند به شیوه‌هایی دیگر درکش کنیم و سامانش بدهیم. همه‌ی ما از چیزهایی ساخته شده‌ایم که دیگران به ما داده‌اند: نخست والدین‌مان و سپس اطرافیان‌مان. ادبیات به ما امکان می‌دهد با دیگران تعاملی نامحدود داشته باشیم و نتیجتاً بر غنایمان می‌افزاید. احساساتی بی‌بدیل برای‌مان به ارمغان می‌آورد که دنیای واقعی‌مان را پرمعناتر و زیباتر می‌کند. ادبیات نه یک سرگرمی ساده است و نه تفریحی مختص فضلا؛ فرصتی است پیش روی همگان تا رسالت انسانی‌شان را بهتر و شایسته‌تر محقق کنند.

کتاب «ادبیات در مخاطره»، نوشته‌ی تزوتان تودوروف را محمدمهدی شجاعی به فارسی برگردانده و نشر ماهی در ۸۸ صفحه و به‌قیمت هفت هزار تومان منتشر کرده است. عنوان فصل‌های کتاب به‌شرح زیر است: ادبیات فروکاسته به آبسورد؛ فراتر از مدرسه؛ تولد زیباشناسی مدرن؛ زیباشناسی عصر روشنگری؛ از رمانتیسم تا آوانگارد؛ ادبیات به چه کار می‌آید؟ و گفت‌وگویی پایان‌ناپذیر.

 

send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST