کد مطلب: ۷۹۲۵
تاریخ انتشار: شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵

عارفی که دغدغه سیاست داشت

سیرانوش موسوی

فرهیختگان: تصوف از همان آغاز پیدایش گرایش به نور باطن و اجتناب از قیل و قال داشت، اما تدریجاً از اواسط قرن چهارم در بغداد این گرایش‌ها تغییر می‌کند و عکس‌العمل‌ها و تندروی‌هایی مانند منصور حلاج در توجه به احساسات و هیجانات روحی و باطنی جایگزین این عزلت‌نشینی می‌شود. زندگی حلاج پیش از حبس و توقیف وی با افسانه‌های ناشی از حب و بعض‌های نسل‌های بعد از وی درآمیخته است. همین نکته معرفت به احوال و عقاید او را دشوار می‌کند و شخصیت او را در نوعی ابهام فرو می‌برد. در هر حال حلاج برای نخستین بار به وسیله «جنید» به طریقه صوفیه پیوست و خلوت‌نشست و در همین حلقه بود که با صوفیان بغداد آشنا شد که از آن زمره می‌توان به ابوالحسن نوری، ابن‌عطا و شبلی اشاره کرد. حلاج نزدیک به ۲۰ سال در این مجلس رفت و آمد می‌کرد، اما بعد از بازگشت از سفر مکه ارتباط خود را با صوفیه قطع کرد و به شوشتر رفت. درباره این قطع رابطه، روایات بسیاری است که معروف‌ترین آن، این است که صوفیان بغداد سخنان حلاج را ناروا و دور از احتیاط تلقی می‌کردند. به همین خاطر وی را از حلقه خود طرد کردند، اما طرز بیان و سخنان حلاج برای مردم تازه و شورانگیز بود. آن‌ها دنبال وی راه می‌افتادند. کسانی هم پیدا می‌شدند که وی را مظهر الهی می‌دیدند و به او نامه می‌نوشتند و از وی حاجت می‌خواستند. همین جوش و خروش مایه وحشت فقها و سوءظن حکام شد و درنهایت فتوای قتل حلاج صادر می‌شود. یحیی یثربی، عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» از زوایای ناگفته زندگی پر رمز و راز منصور حلاج سخن می‌گوید.

ابتدا مقدمه‌ای از رمان حلاج که قرار است به قلم شما منتشر شود، ارائه بفرمایید.
یکی از شخصیت‌های پر سر و صدا در تصوف و تفکر ایران «منصور حلاج است». من سعی کرده‌ام مانند رمان «قلندر و قلعه» که در وصف زندگی شیخ اشراق سهروردی نوشته‌ام، رمانی در احوال عرفانی و فلسفی حلاج نیز بنویسم. تألیف این کتاب به اتمام رسیده است و دو هفته‌ای می‌شود که کتاب را به انتشارات جامی داده‌ام و امیدوار هستم در ماه‌های آینده به بازار نشر روانه شود. احتمال می‌دهم این اثر نیز مانند پروژه سهروردی مقبول واقع شود و مورد استقبال قرار گیرد. حتی قرار شد از کتاب «قلعه و قلندر» فیلم سینمایی تهیه شود و با بنیاد فارابی نیز قرارداد بسته‌ایم ولی به هر دلیلی پروژه را ادامه ندادند. من اینجا این خبر را به کسانی که کتاب «قلندر و قلعه» را خوانده‌اند، می‌دهم که کتابی قشنگ‌تر از آن پیش‌رو دارند. همان‌طور که گفتم رمان حلاج به سبک وسیاق «قلعه و قلندر» است، منتها شخصیت و افکار حلاج بسیار پیچیده‌تر و رازآلودتر و فراگیرتر از سهروردی است. سهروردی به نظرم حکیم بود و کمتر دغدغه سیاست داشت، اما حلاج دغدغه مسائل سیاسی، دین‌شناسی و مذهب‌شناسی را نیز داشت.

به نظر شما حلاج در تاریخ تصوف و عرفان ایرانی و اسلامی چه جایگاهی دارد؟
 شخصیت حلاج در تاریخ تصوف و عرفان به صورت دقیق مورد بررسی قرار نگرفته است. حلاج در ادبیات ما به‌عنوان یک صوفی شوریده و انقلابی که «اناالحق گفت و بر سر دار رفت» شناخته شده است. همان‌گونه که حافظ شیرازی می‌گوید: «آن یار که از او گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد». در صورتی که حلاج هم درویش (اما خرقه و خانقاه رسمی ندارد) و هم یک محقق در ادیان و مذاهب و هم یک متفکر سیاسی است. به نظر من مرگ حلاج نمی‌توانست ربطی به اناالحق گفتن وی داشته باشد. این عبارت را تمامی صوفیان نقل می‌کردند، چرا فقط حلاج باید شکنجه و کشته می‌شد؟ اینجا جای تأمل دارد و باید این مساله را در باورها و انگیزه‌های سیاسی حلاج بررسی کرد. البته باید دقت کنیم که وی مطالبات و طرح‌های سیاسی خود را با شورش و خشونت دنبال نمی‌کرد. حلاج بر آگاهی مردم تکیه داشت و معتقد بود در دنیا وقتی عدالت برقرار می‌شود که شعور و آگاهی مردم بالا رفته باشد وگرنه با شورش کار به جایی نمی‌رسد.
رمان حلاج را با چه منطقی نظم و نسخ کرده‌اید؟
من حلاج را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داده و برای نوشتن این رمان از تمامی منابع موجود استفاده کرده‌ام؛ از جمله نوشته‌های مرحوم زرین‌کوب که در آنجا برای حلاج خیال‌پردازی کرده است. من نیز در رمانم خیال‌پردازی کرده‌ام که این امر در رمان‌نویسی طبیعی است. زرین‌کوب در گزارش‌های تاریخی سخنانی را به حلاج منتسب می‌کند که وی را امروزی می‌کند و در این گزارش‌ها حلاج دیگر مربوط به ۱۰ یا ۱۱ قرن پیش نیست. یعنی حلاج را به‌روز می‌کند؛ حلاجی که امروز برای مردم دنیا و مسلمانان پیام دارد. البته من تلاش نمی‌کنم مردم امروز را به یونان یا ایران‌باستان ببرم، بلکه می‌خواهم فلسفه امروز را مدنظر داشته باشیم. این مساله شاید تنها عامل جدایی من از معاصران خود باشد؛ زیرا معتقدم نباید منطق ارسطویی و سخنان دیگران را تکرار کنیم. ۵۰ سال پیش و حتی دیروز را باید تاریخ بدانیم و باید به‌روز باشیم. حلاجِ من، حلاجِ امروز است. فرق من با نوشته‌های دیگران در این است.  در اینجا لازم می‌دانم بگویم به یاری خداوند از حدود ۲۰ سال پیش سعی کرده‌ام در نوشته‌های خود تکرار مکررات نکنم. به همین خاطر تمام وقتم را صرف این مساله می‌کنم که سخنان دیگران را تکرار نکنم و برخلاف سنت موجود در ایران کتاب‌هایی که تألیف کرده‌ام سخن تازه‌ای در آن‌ها هست. به‌عنوان مثال می‌توانم به کتاب‌های «ماجرای غم‌انگیز روشنفکری» و قبل از آن «فلسفه عرفان» و «تفسیر هفت جلدی» اشاره کنم که در این آثار سعی کرده‌ام سخنانی را که دیگران گفته‌اند، نقل نکنم و حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشم.

انتقادهای سیاسی حلاج معطوف به چه مسائلی می‌شد؟
الگوی سیاسی حلاج، انتقاد از شرایط بد مسلمانان و جهان اسلام در خلافت عباسی بود. این انتقاد از رفتار علما و مشایخ شروع و به حکام ختم می‌شد، اما از همه این سخنان بگذریم حلاج با شورش موافق نبود و معتقد بود باید با آگاهی رساندن به مردم دردهای آن‌ها را درمان کنیم نه اینکه تیغ به دست آن‌ها بدهیم تا یکدیگر را قتل‌عام کنند. حلاج پیام خوبی به انسان‌ها می‌دهد و آن، این است که همیشه باید رشد فکری داشته باشند و مشکلات را با گفت‌وگو حل کنند نه اینکه مانند برخی کشورهای اسلامی به جان هم بیفتند. یکی سنگر داعش باشد و دیگری طالبان و روزی ۲۰۰ مسلمان به وسیله مسلمانان دیگر کشته شوند.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST