کد مطلب: ۸۰۵۳
تاریخ انتشار: شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۵

تقابل کشف با عقل

فرهیختگان: کتاب تازه منتشرشده «تفاسیر صوفیانه قرآن» ناظر به موضوعی است که بحث داغی را در رابطه با دیدگاه صوفیانه و خوانش دین شامل می‌شود. مهرداد عباسی، استادیار دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی که  دبیر مجموعه قرآن و حدیث انتشارات حکت است در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به سوالاتی که حول این مبحث وجود دارد، پاسخ گفته است.

اگر بخواهیم نگاهی پدیدارشناسانه به بحث تفسیر صوفیانه از قرآن داشته باشیم، مساله این است که آیا نگاه صوفیانه را مستقل و فرای مذهب قبول می‌کنیم و بعد آن را مترتب بر قرآن می‌دانیم؟
اتفاقاً پرسش شما ناظر به مساله‌ای است که شاید از حدود یکصد سال پیش به این‌سو ذهن برخی محققان تاریخ اندیشه اسلامی را به خود مشغول کرده و دیدگاه‌های مختلف و متناقضی درباره آن مطرح شده است. کریستین سندز، نویسنده کتاب مورد بحث ما نیز اشاره‌ای به این مساله کرده است. در یک‌سوی این اختلاف، شرق‌شناسی همچون ایگناتس گلدتسیهرمجار قرار دارد که در فصلی از کتاب مشهورش درباره گرایش‌های تفسیری مسلمانان (که در ۱۹۲۰ میلادی به‌زبان آلمانی منتشر شد) به تفسیر صوفیانه پرداخته و در آنجا گفته است عقاید صوفیه مبنای قرآنی ندارد و متصوفه صرفاً با استفاده از روش تمثیل کوشیده‌اند از طریق تفسیر قرآن دیدگاه‌های مستقل خودشان را که متاثر از اندیشه مثل افلاطونی است با آیات قرآن سازگار کنند. در سوی دیگر، دو اسلام‌شناس مشهور فرانسوی یعنی لویی ماسینیون و پل نویا قرار دارند که معتقدند قرآن منشا و سرچشمه فکر صوفی است و برخلاف گلدتسیهر، با تاکید بر تجربه معنوی و عرفانی صوفی بر این نظرند که صوفیان از این طریق به کشف معانی قرآن دست می‌یابند. این مساله با ادبیات دیگری در سنت اسلامی و درمیان عالمان مسلمان نیز محل توجه بوده است. عبارتی که در تاریخ تفسیر از ابوالحسن واحدی (د. ۴۶۸)، مفسر و ادیب سرشناس نیشابور، درباره همشهری‌اش ابوعبدالرحمن سلمی (د. ۴۱۲) نقل شده گویای نکات بسیاری است. واحدی می‌گوید سلمی اگر معتقد باشد که «حقائق‌التفسیر»ی که تالیف کرده در زمره «تفسیر» قرآن است، به ورطه کفر درافتاده است. مساله‌ای واقعاً پیچیده است. از سویی مفسر معیاری همچون واحدی، صوفی مشهوری چون سلمی را مفسر نمی‌داند و اثرش را تفسیر قلمداد نمی‌کند و عده‌ای دیگر تفاسیر صوفیه را از مقوله تقسیر به‌رای مذموم می‌خوانند و طعن می‌کنند. از دیگر سو، خود صوفیه نیز آثار خودشان را «تفسیر» نمی‌خوانند، بلکه با عناوینی چون «کشف‌الاسرار» (میبدی) یا «لطائف‌الاشارات» (قشیری) یا «حقائق‌القرآن» (روزبهان) از آثارشان نام می‌برند و حتی از خودشان با القابی چون «اهل‌الحقائق» و «اهل‌الاشارات» و «اهل المواجید» و نظایر اینها یاد می‌کنند. با این حال، خود صوفیان مدعی‌اند که فراتر از تفسیر ظاهری، حقیقت و باطن قرآن است و فقط آنانند که این حقیقت را دریافته‌اند و مفسران دیگر صرفاً به ظاهر قرآن سرگرم‌شده‌اند.

حالا باید به‌طور دقیق‌تر پرسید که آیا تصوف و مفاهیم صوفیانه کاملاً برگرفته از قرآن و با آن سازگارند؟
این پرسش را نه‌فقط درباره تصوف بلکه درباره علم کلام یا علم فقه یا حتی فلسفه اسلامی هم می‌توان مطرح کرد. می‌توان پرسید که علم کلام اسلامی یا علم فقه اسلامی کاملاً منطبق یا سازگار با متن قرآن است؟ آیا مثلاً نظریه «عصمت پیامبران» یا نظریه «اعجاز قرآن» که در علم کلام اسلامی صورت‌بندی کاملاً منسجم و منقحی دارند، نظریه‌هایی صرفاً منبعث از قرآن‌اند یا در کشاکش بحث‌ها و منازعات سده سوم و چهارم هجری شکل گرفته و به این شکل درآمده‌اند؟ به همین قیاس، می‌توان گفت پدیده‌ای رسمی به نام تصوف تا سده سوم وجود نداشت و طبعاً مفاهیم و اصطلاحات صوفیانه هم وجود نداشتند. حداکثر اینکه افرادی بودند که سبک زندگی و تمایلاتی زهدگرایانه داشتند و از سده سوم به بعد بود که نهاد رسمی تصوف به‌تدریج شکل گرفت و مفهوم‌سازی شد. درمجموع شاید بتوان این‌گونه جمع‌بندی کرد که افرادی با گرایش‌های صوفیانه (به معنای موسع کلمه) در سده‌های نخستین در جامعه اسلامی حضور داشتند که قرآن نیز ازجمله منابع معرفتی و الهامی آنها بود، هرچند میزان توجه آنها به قرآن به یک اندازه نبود و از فردی به فرد دیگر تفاوت می‌کرد، چنانکه در میان متکلمان و فلاسفه نیز امر به همین ترتیب بوده است.

مطرح شدن موضوعی چون تفاسیر صوفیانه قرآن آن هم از جانب اسلام‌شناسان غربی یکی از مسائل جالبی است که در اولین مواجهه این سوال را برای ما به وجود می‌آورد که این علاقه از کجا نشات می‌گیرد؟
تصوف و گرایش‌های صوفیانه و عارفانه مخصوص اسلام نیست؛ در یهودیت و مسیحیت هم چنین گرایش‌هایی وجود دارد. در نوشته‌های به زبان انگلیسی معمولاً از تعبیر «میستیسیزم» (mysticism) در اشاره به تصوف و عرفان و از تعبیر «میستیک» (mystic) برای اشاره به فرد صوفی و عارف استفاده می‌شود. درواقع، برای نویسنده غربی که با این پدیده و مفهوم در ادیان دیگر آشناست، صوفی و عارف مسلمان، در وهله نخست، «میستیک» اسلامی است. حلاج، ابن‌عربی، مولوی، عطار، غزالی، سهروردی و دیگر عارفان بزرگ در سنت اسلامی برای محققان غربی بسیار جذاب بوده‌اند و بررسی زندگی و آثار و افکار آنان گاه حتی چند دهه از عمر این محققان را به خود اختصاص داده است. اصولاً تصوف یکی از جنبه‌های جذاب، پرمخاطب و پرطرفدار دین است؛ به قول بزرگی، تصوف قرائت هنری از دین است؛ طبعاً کار آماری هم اگر کنید، خواهید دید که در میان محققان غربی (و هم البته شرقی) بررسی آثار و افکار صوفیان در مقایسه با بررسی آثار و افکار مثلاً فقیهان حجم بیشتری را اشغال کرده است. بسیاری از اسلام‌شناسان غربی این حوزه در ایران کاملاً شناخته‌شده و نام‌آشنایند، کسانی چون ماسینیون، شیمل، کربن، ایزوتسو و چیتیک. با این حال، توجه به «تفاسیر صوفیانه» و به‌طورخاص «نسبت تصوف با قرآن» مثل دیگر حوزه‌های تاریخ تفسیر قرآن مرهون تلاش گلدتسیهر در کتاب مشهورش است. پس از گلدتسیهر، آثار متعددی اعم از کتاب و مقاله به تفاسیر صوفیانه اختصاص یافتند، ازجمله کارهای کسانی چون گرهارد باورینگ درباره تفسیر سهل تستری و ابوعبدالرحمن سلمی یا دو کار متاخر درباره تفسیر میبدی و تفسیر قشیری. پژوهش کریستین سندز ازجمله آخرین کتاب‌ها درباره تفسیر صوفیه است که به بررسی اصول و مبانی تفسیر صوفیانه و نحوه مواجهه آنان با آیات قرآن می‌پردازد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST