کد مطلب: ۸۲۸۶
تاریخ انتشار: شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵

برای مخاطب نمی‌نویسم

هنرآنلاین: جواد مجابی شناخته شده‌تر از این حرف‌هاست که معرفی‌اش کنیم. شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و هنرهای تجسمی، نقاش و روزنامه‌نگار ایرانی است که حتی در سال‌های اخیر نیز بسیار پرکار بوده است. او هم شاعر است و هم نویسنده. خود او درباره این دو گونه هنری می‌گوید: «شعر معمولاً هنری‌ست اشرافی و درخشان و تعداد کسانی که با شعر ناب سر و کار دارند کم است اما با قصه و رمان گروه‌های اجتماعی بیشتری در ارتباطند. خاصیت شهری و شهرنشینی رمان اقتضا می‌کند که مسائل پیچیده و متنوعی در این گونه هنری مطرح شود چرا که رمان برای زندگی شهر نشینی به وجود آمده است. در رمان صدای واحد نداریم. در رمان انواع صداها هست و این صداها در تعارضند و از مجموع این صداها حقایق یک عصر گفته می‌شود.» مشروح گفت و گوی ما چنین است:

جناب مجابی در کارنامه کاری شما دیده می‌شود که حرفه روزنامه نگاری سال‌های زیادی از عمرتان را مشغول کرده است. چه دستاوردی از این دوره نصیب‌تان شد؟

من سال‌ها روزنامه‌نگاری کرده‌ام. آن وقت که دبیر سرویس هنری اطلاعات بودم، بیشتر خودم را نویسنده و شاعرمی‌دانستم و برای روزنامه تجربه‌های چندان ارزشمندی قائل نبودم و فکر می‌کردم یک حرفه است اما بعدها فهمیدم روزنامه برایم چند خاصیت مهم داشت. یکی به من آموخت چگونه با زبان ساده و گروه‌های مختلف در ارتباط باشم. دیگر اینکه فرصتی شد با مهمترین اشخاص روزگار آشنا شوم مثل پور داوود یا ذبیح بهروز و سوم اینکه روزنامه نگاری آدم را از خودپسندی و جاه طلبی‌های بیهوده در امان می‌دارد. در رسانه ما آدم‌های مختلف با دنیاهای متنوع را می‌بینیم و بعد این مسئله، افق دید آدم را وسیع‌تر می‌کند و اینگونه فکر نخواهد کرد که دنیا تنها منحصر به افکار اوست. اینگونه بود که بعدها نگاه من به روزنامه نگاری تغییر پیدا کرد.

شما چطور داستان یا شعر می‌نویسد؟

سابقاً برای شعر و داستان طرح داشتم اما بعد فهمیدم که می‌شود به ناخودآگاه اعتماد کنی و بگذاری او شما را اداره کند. در واقع ناخودآگاه ما از خودآگاه‌مان وسیع تراست چرا که در ناخودآگاه داده‌ها فقط همان‌هایی نیست که به آن داده شده بلکه ترکیب شده است با داده‌های دیگر و به یک سنتز تبدیل و تخمیر شده است و ما باید این اجازه را بدهیم که تأثیر خودش را بگذارد.

بیایید کمی درباره این دو ژانر متفاوت هنری حرف بزنیم.

شعر معمولاً هنری ست اشرافی و درخشان و تعداد کسانی که با شعر ناب سر و کار دارند کم است اما با قصه و رمان گروه‌های اجتماعی بیشتری در ارتباطند. خاصیت شهری و شهرنشینی رمان اقتضا می‌کند که مسائل پیچیده و متنوعی در این گونه هنری مطرح شود چرا که رمان برای زندگی شهر نشینی به وجود آمده است. در رمان صدای واحد نداریم. در رمان انواع صداها هست و این صداها در تعارضند و از مجموع این صداها حقایق یک عصر گفته می‌شود. در شعر این رفتار دموکراتیک کمتر است ولی وقتی شما تجربه نمایش‌نامه نویسی و قصه‌نویسی را داشته باشید این ذهنیت در شعر هم نمود پیدا می‌کند و شما می‌توانید انواع روایت را در شعر پیش ببرید و از راوی واحد تبدیل می‌شوید به کسی که انواع روایت‌ها را توامان پیش می‌برد. یکی از ابزارهای طرح این نوع مسائل طنز است که شخص را از قاطعیت رها و به طیفی از ارزش‌ها متمایل می‌کند.

جناب مجابی چقدر تا به امروز دغدغه مخاطب داشته و برای آن‌ها نوشته‌اید؟

من هرگز برای مخاطب چیزی ننوشتم. من همیشه به خاطر حد اعلای ظرفیت خودم نوشتم. همیشه بالاترین حد فکری خودم برایم مطرح بوده است. مسئله مخاطب بعداً مطرح می‌شود. من خودم را در سطح مخاطبان قرار نمی‌دهم و در بند فروش اثر نیستم.

هنرمندان بزرگ همه چنین بوده‌اند. مخاطبان حافظ نه سواد آنچنانی داشتند و نه فهم درستی از آثار این شاعر بزرگ. حافظ با حداکثر کوشش ذهنی‌اش نوشته است و برای همین هم تا امروز مخاطبانش ادامه پیدا کرده است. هر هنرمند صادقی این طور نگاه می‌کند به اثرش. به عنوان دست‌کاری که ضرورتاً باید پدید بیاید و شایسته فرهنگش باشد. شعر ما باید در کنار شعر مولوی تاب بیاورد و اگر لطمه‌ای به شعر ملی نمی‌زند دست کم باعث سرشکستگی نشود و این انرژی عظیمی می‌خواهد. اینگونه است که وظیفه هنرمند سنگین می‌شود. دشواری وظیفه‌ای که شاملو مطرح می‌کند از این نظر تعبیر مناسبی است. قدما به دلیل روابط استاد- شاگردی و تعلیمات مداوم متوجه خطیر بودن این امر بودند اما اکنون به گونه‌ای دیگر است و می‌گویند می‌خواهم صدای خودم را داشته باشم. البته من فارغ از بد و خوب بودن این بحث را می‌کنم؛ اما در هر صورت این آثار توسط مخاطبان داوری می‌شوند. شاید بتوان اینگونه مطرح کرد که هرهنرمندی در محضر تاریخ می‌نویسد و نه برای مخاطبان معین یا جرگه خاصی. گاه به شوخی می‌گوییم اگر ما آثار گذشتگان را می‌خواندیم دست به قلم نمی‌بریدم. شما در قابوس نامه عصاره ۲۰۰۰ سال فرهنگ را می‌بینید و جز چند مورد کوچک نمی‌بینید چیزی خلاف فرهنگ، تفکر یا تجدد گفته باشد چرا که او عصاره فرهنگ گذشته خودش است و ۲۰۰۰ سال قبل خودش را به خوبی می‌شناخته است.

آیا وظیفه هنرمند پاسخگویی به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و غیره است؟

من تصور می‌کنم آدم‌های مستبد معمولاً جوابی در آستین دارند اما دموکرات‌ها می‌دانند که پاسخ به هر مسئله دشوار است و طرح درست سوال‌هاست که دیگران را ممکن است به پاسخ دادن وادارکند. اگر سوال‌های مختلف در اثر شما به صورت هنری مطرح شود این شما نیستید که باید آن را پاسخ دهید بلکه این نهادهای اجتماعی و حکومت‌ها هستند که باید در پی پاسخ‌یابی باشند. طرح مسئله مثلاً آزای شهروندان طرح سؤال است و پاسخ آن به عهده شما نیست و راه حل را باید جامعه ارائه بدهد. وظیفه شما این است که بگویید مسائل اساسی عصرتان چیست. چنین هنرمندانی هم ماندگار شدند. برای نمونه ساموئل بکت که در شرایط بحران اقتصادی و جنگ جهانی دوم در انتظار گودو را می‌نویسد و مسئله انتظار را مطرح می‌کند. اینجا هنرمند موازی شرایط عمل می‌کند. کاری که شاملو هم می‌کند و مسائلی را مطرح می‌کند که همسوست با انتظارات زمانه خودش. حافظ زمانی مسئله عشق، محبت یا مدارا با دشمن را مطرح می‌کند که دور و برش خشونت است و وحشت. او می‌داند که مردمش خسته شدند از ریا و خشونت و این سؤال را مطرح می‌کند که آیا عشق نمی‌تواند جلوی این خشونت‌ها را بگیرد؛ و جواب قطعی هم نمی‌دهد. رمان سوال‌های بیشتر و متعددی را به وضوح مطرح می‌کند و شعر به صورت کنایی؛ و از این نظر رمان می‌تواند با گروه‌های بیشتری در ارتباط باشد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST