یکی از ویژگیهای شعر فروغ فرخزاد و سهراب سپهری ترجمهپذیربودن و جهانیشدن آنها است. تصویری که فرخزاد و سپهری از جهان جدید به دست میدهند آشکارا هماهنگ و همنوا با تعریفهایی است که برخی متفکران مدرنیست غربی از مدرنیته پیش رو مینهند. شعر فروغ و سهراب همهزمانی و همهمکانی است. اشعار این دو شاعر به ایتالیایی ترجمه شده و با استقبال خوبی همراه بوده است.
سهشنبه دوم شهریور، نشست هفتگی شهرکتاب با موضوع شعر فروغ و سهراب در ایتالیا برگزار شد. در این نشست دکتر فائزه مردانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بولونیا و مترجم اشعار فروغ فرخزاد به ایتالیایی حضور داشت.
زبان جهانی فروغ
مردانی مجموعه عواملی را در ترجمهی اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری مؤثر دانست و در پی تشریح آنها برآمد؛ وی تصریح کرد: وقتی من در دانشگاه رم مشغول نوشتن رسالهی کارشناسی بودم دریافتم ادبیات معاصر ایران ناشناخته است. علاقهی من به شعر موجب شد، برای معرفی بخشی از ادبیات معاصر ایران به زبان ایتالیایی، بکوشم؛ از اینروی در تدوین رسالهی دکتری نیز رویکردی مشابه را برگزیدم؛ البته برای تحدید موضوع تنها به ترجمهی آثار پنج شاعر نیمایی پرداختم. در این میان دریافتم اشعار فروغ فرخزاد در زبان ایتالیایی بسیار انعطافپذیر است. این امر موجب میشود ترجمهی آثار او تا حد زیادی هماهنگی بین ساختار زبانی و محتوا را به مخاطب ایتالیایی منتقل کند. از آنپس در همایشی بینالمللی دربارهی شعر زن در عصر حاضر، فروغ فرخزاد را معرفی کردم؛ در پی این امر دریافتم ترجمهی اشعار فروغ برای ایتالیاییها بسیار جذاب است.
وی افزود: این مسائل موجب شد دشواریهای کار انتشار را نادیده بگیرم و برای چاپ و نشر برخی آثار فروغ بکوشم؛ سرانجام در سال ۲۰۰۹ کتاب اشعار او به ایتالیایی منتشر شد. در این کتاب مقدمهای مفصل دربارهی شعر معاصر فارسی و اشعار فروغ فرخزاد درج شده است؛ همچنین یک معرفی به قلم یکی از حافظشناسان مشهور ایتالیا به آن افزوده شده است؛ در انتها نیز ترجمهی برخی از نامههای فروغ گنجانده شده است. پس از انتشار این اثر واکنشهای پیشبینی ناپذیری صورت گرفت؛ بسیاری از دانشگاهها، مراکز فرهنگی و کتابخانهها از آن استقبال کردند و از من خواستند دربارهی شعر فروغ و ترجمهی آن صحبت کنم؛ هرکدام از این نشستها موجب معرفی بیشتر فروغ شد.
مردانی برخی اتفاقات یادشده را به تفصیل تشریح کرد و افزود: باید دریافت کدام ویژگیهای آثار فروغ موجب بروز ایندست اتفاقات میشود. به اعتقاد من میتوان این ویژگیها را به سه دستهی کلی تقسیم کرد؛ اولین عاملی که انتقال حس را در پی دارد زبان است؛ زبان فروغ در نهایت روانی و سادگی، لباس زبانی دیگر را میپوشد. در اینجا ارزش ادبی و زبانی یک شعر مراد نیست، انعطاف یک اثر برای ترجمه حائز اهمیت است. برخی اشعار تنها متعلق به یک فرهنگ هستند؛ حال آنکه برخی دیگر میتوانند متعلق به جهان باشند. دومین عامل زنبودن فروغ است؛ آنچنانکه این مساله در اصل اثر حائز اهمیت است، در ترجمهی آن نیز نمود مییابد؛ ضمناً باید این مساله را در محدودهی تاریخی و اجتماعی عصر شاعر در نظر آورد. سومین عامل محتوای اشعار فروغ است. این امر اشعار و زبان فروغ را بیمرز میکند؛ آگاهی او که در اشعارش متجلی است میتواند از مرزهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی و ادبی و فرهنگی عبور کند؛ جهانبینی او پس از پنجاه سال هنوز تازه است.
وی تاکید کرد: مرکزیت آثار فروغ انسان و جوهر انسانی است؛ انسان در آثار وی ورای همهی مرزهای تاریخی، دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد؛ اندیشهی فلسفی فروغ از همهی این مسائل عبور کرده است؛ اشعار او انسانمحور است و همین امر موجب میشود همگان آنها را دریابند. من پس از بارها و بارها خواندن اشعار فروغ تصور میکنم محتوای این اشعار اندیشگی نیستند، بلکه غریزی هستند؛ خلاقیت او موجب شده است بدون آگاهی تئوریک از بسیاری علوم انسانی بتواند مسائلی از ایندست را در آثارش بازتاب دهد. فروغ فرصت نداشت تا بتواند از دگرگونیهای تفکری و فلسفی جهان معاصر بهرهمند شود. از اینروی نمیتوان تصور کرد بنیاد تفکر جهانشمول او مستقیماً از تئوریهای رایج در دنیای مدرنیته در دهههای پنجاه و شصت و هفتاد میلادی بهرهمند شده باشد. شعر او تجربی، درونی و غریزی است که میتوان فلسفه را در آن جست؛ یعنی با خواندن آثار او میتوان از یونگ، فروید، سهروردی، مولانا و حافظ بهره گرفت.
اشیاء متافیزیکی سهراب
مردانی حساسیت و خلاقیت نهفته در وجود فروغ را موجب دریافت دستاوردهای تمدنی عصر حاضر از سوی او دانست که در شعرش متجلی شدهاند؛ وی تصریح کرد: البته نمیتوان تأثیرپذیری او از ادبیات کهن را نادیده انگاشت؛ حال آنکه این تأثیرپذیری در ظاهر مشهود نیست؛ اما باید مطمئن بود که آگاهی غریزی او از این مقوله در آثارش تأثیر داشته است. دلایلی از ایندست دربارهی آثار سهراب سپهری نیز صدق میکند. آن دو همزمان بودند، با یکدیگر همکاری میکردند و زبانشان مشابهتهایی دارد. ویژگیهایی که در ترجمهی آثار فروغ وجود دارد، در ترجمهی اشعار سهراب هم دیده میشود. سهراب سپهری نیز چون فروغ نظرگاهی جهانشمول دارد؛ او نیز از مرزهای محدود تاریخی و فرهنگی فراتر رفته است؛ ویژگیهای زبانی آثار این دو تقریباً مشابه است.
وی به تشریح مولفههای اشعار سهراب سپهری پرداخت و اذعان داشت: سهراب سپهری در پی سفرهای متعدد به نقاط مختلف جهان با مولفههای فرهنگی و تفکری اقوام مختلف آشنا شد. این سفرها در گسترش دامنهی جهاننگری وی مؤثر بودند؛ این وسعت دید در اشعار وی نمایان است و موجب میشود مخاطبان مختلف تفکر و جوهرهی اندیشگی او را دریابد. یکی از منتقدان ایتالیایی بر ترجمهی اشعار سهراب نقدی نوشته است؛ با ارجاع به آن میتوان دریافت یک خوانندهی ایتالیایی چه دریافتی از اشعار این شاعر دارد؛ او میگوید: «شعر سپهری شعری متعهد نیست، بلکه شعری است که از روان انسان، عشق، طبیعت، حقیقت و دینی که دربرگیرندهی همهی تفکرات دینی گذشته است، سخن میگوید؛ شعری که اشیاء کماهمیت و لحظات بیمعنای روزمره را به موجوداتی متافیزیکی تبدیل میکند.»
مردانی افزود: با توجه به این متن میتوان دریافت محتوای متافیزیکی شعر سهراب به سادگی به مخاطب غیرایرانی منتقل شده است؛ چراکه متافیزیک شعر او همهگیر است؛ اقوام مختلف میتوانند خود را در آن بیابند. این عامل در موفقیت شعر سپهری در گسترهی زبانهای دیگر بسیار مؤثر است. عامل مؤثر دیگر نقاشی است؛ میدانیم که او نقاش بزرگی بوده است؛ سپهری در شعر نیز نقاشی میکند؛ او نقشهای زیبایی را به مدد کلمات درمیاندازد. میدانیم که در فرهنگهای مختلف بازنمایی احساسات به مدد نقاشی قدمت زیادی دارد؛ این رویکرد در اشعار سپهری وجود دارد و ارتباط افراد مختلف با این آثار را ممکن میکند.
وی به اشعار برخی زنان ایتالیایی اشاره کرد و تصریح داشت: ویژگی آثار فروغ در آثار برخی زنان شاعر ایتالیایی (در مقاطع پس از جنگ جهانی دوم) نیز دیده میشود؛ حال آنکه هیچ وجه اشتراکی بین فروغ و آنها وجود ندارد. مبارزه برای تعریف هویت زن، تنهایی، گمگشتگی، از دستدادن پشتوانههای انسانی در عصر حاضر و تحمل رنج دگردیسی از جمله مضامین مشترک درآثار فروغ و برخی شاعرههای ایتالیایی هستند.
مردانی در انتها برخی اشعار و ترجمهی آنها را خواند تا حاضران با مقایسه آهنگین آنها بتوانند ویژگیهای زبانی اشعار فروغ و سهراب را دریابند.