کد مطلب: ۸۶۰۵
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵

رادیو و مدرنیزاسیون

مهدی یساولی

شهروند: رادیو هنگامی که به زندگی ایرانیان وارد شد، افزون بر دگرگونی‌هایی که در زمینه ارتباطات و آگاهی‌بخشی در ایران سده چهاردهم خورشیدی پدید آورد، با آموزش شیوه‌های جدید زندگی در همه ارکان حتی خانه‌داری، گوش دادن به نغمه‌های آواز و موسیقی، به عنوان ابزاری در دست حکومت برای اجرای اندیشه‌های مورد نظر خود در عرصه فرهنگ و اجتماع به شمار آمد. کارگزاران حکومتی در دهه ۲۰ و ۳۰و ۴۰، برآن بودند از رادیو برای اجرا و گسترش اندیشه‌های خود در راستای نوسازی جامعه ایران از نگاه خود، بهره بگیرند. رادیو بدین‌ترتیب توانست به یکی از مهم‌ترین مجریان سیاست‌های فرهنگی و آموزشی حکومت پهلوی به ویژه در دهه‌های نخستین ورود این مظهر تمدن نوین غرب به ایران، بدل شود. رضا مختاری اصفهانی، تاریخ‌نگار و پژوهشگر، در سال‌های گذشته بسیار در زمینه تاریخ رادیو در ایران پژوهش کرده و مقاله‌ها و کتاب‌هایی در این حوزه نگاشته است. «تاریخ تحولات اجتماعی رادیو در ایران» و «رادیو، فرهنگ و سیاست در ایران»، دو تالیف مهم این نویسنده در زمینه پیشینه رادیو و جایگاه آن در حوزه دگرگونی‌های سیاسی- اجتماعی در ایران معاصر به شمار می‌آیند. با این پژوهشگر، در زمینه برنامه‌های حکومت پهلوی در حوزه بهره‌گیری از رادیو برای گسترش زبان فارسی، ایجاد هویت فرهنگی و البته آموزش بخش‌های گوناگون جامعه ایران به ویژه اقوام و نیز کودکان گفت‌وگو کرده‌ایم.

جناب مختاری! آنگونه که منابع تاریخی به ویژه اسناد روایت می‌کنند، حکومت پهلوی به ویژه در دهه‌های اول قرن جاری خورشیدی بسیار برنامه‌هایی در چند زمینه در ایران به اجرا درآورد؛ آنچه بسیاری از پژوهشگران و تاریخ‌نگاران از آن به عنوان تجدد و مدرنیزاسیون در ایران معاصر یاد می‌کنند. بخشی از این کوشش، به ورود مظاهر تمدن نوین غرب به ایران بازمی‌گردد. همچنین کوشش حکومت در زمینه ایجاد هویت ملی از دریچه منابع تاریخی نمایان می‌شود. از بررسی اسناد مرتبط با آغاز به کار رادیو در ایران درمی‌یابیم که کارگزاران حکومتی برنامه‌هایی به ویژه با هدف هویت‌بخشی و وحدت ملی در این زمینه تدارک دیده و اجرا کرده بودند. این کوشش‌ها چگونه نمایان شده است؟
بخی مهمی از فعالیت حکومت، به ترویج و گسترش زبان بازمی‌گشت. زبان فارسی از آغاز بنیان‌گذاری رادیو در ایران، جایگاهی ویژه داشت. زبان فارسی، عامل پیوند اقوام گوناگون ایرانی و نقطه پیوند آنان به گذشته مشترک تاریخی به شمار می‌آمد. تقویت بنیان‌های وحدت ملی، از جمله وظایف رادیو در سال‌های آغازین تاسیس طراحی شده بود. زبان فارسی در این میانه از بنیان‌های مهم و تاثیرگذار در وحدت ملی برشمرده شده بود. سیاست‌گذاران رادیو در دهه ۲۰ و ۳۰ خورشیدی، ترویج و حفظ زبان فارسی را با ترویج درست‌نویسی و درست‌گویی آن ممکن می‌دانستند تا بدین‌ترتیب دلبستگی به زبان و ادبیات فارسی پدید آید. اهتمام به درست‌گویی در رادیو چنان بود که سعید نفیسی در استودیو رادیو حضور یافته، واژگان اخبار به زبان فارسی را به گویندگان آموزش می‌داد. تلفظ درست واژگان خارجی به فارسی هم مهم جلوه می‌کرد، از همین‌رو دکتر هوشیار، استاد دانشگاه که به چند زبان خارجی مسلط بود و در زبان فارسی مهارت کافی داشت، به معاونت رئیس اخبار رادیو برگزیده شد. احمد متین‌دفتری، در نامه‌ای به تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۱۹به حکیمی، معاون کمیسیون رادیو در این‌باره نوشته بود «گویندگان شخصا باید مراقب باشند که اگر تردیدی در طرز تلفظ واژه‌های خودی و بیگانه و مخصوصاً در تلفظ واژه‌های جغرافیایی و اسامی اشخاص دارند، قبل از وقت بپرسند و رفع اشتباه کنند». نخست‌وزیر در نامه خود همچنین گویندگان رادیو را مکلف کرده بود تلفظ درست واژگان را از سعید نفیسی فرابگیرند. این سند تاریخی با این تهدید به انجام رسید که خدمت گویندگان در رادیو در صورت اصلاح نکردن کار، پایان خواهد یافت. از این نامه تاریخی، حساسیت دولت را در این زمینه می‌توان دریافت. دولت بر همین اساس، نظارت بر کیفیت کار گویندگان را از وظایف وزارت پست و تلگراف و تلفن جدا ساخت. علی منصور، نخست‌وزیر در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۲۰ در نامه‌ای که به وزیر پست و تلگراف و تلفن نگاشت، مراقبت در «کار گویندگان و پرورش علمی» آن‌ها را برعهده اداره کل انتشارات و تبلیغات زیر نظر وزارت فرهنگ دانست؛ با آن که وزارت پست و تلگراف و تلفن بر دیگر امور حتی بر حقوق کارکنان رادیو نظارت و دخالت داشت. منصور در توجیه این کار وزیر را به این نکته رهنمون ساخت «رادیو موثرترین وسیله تبلیغ است و این قبیل اشتباهات در پشت دستگاه عملی است برخلاف منظور. اشتباه تلگرافی را می‌توان با برگ اصلاحی تصحیح نمود، ولی واژه ناروایی که در هوا پخش می‌شود، قابل ترمیم و اصلاح نیست».
این اندیشه و نیز کوشش‌های انجام‌گرفته بر اساس آن، چگونه بر باور کارگزاران دولتی در آن روزگار نشسته بود؟
باید به برنامه‌های کلان رادیو در آن زمان توجه داشت. همه رسالت رسانه رادیو البته اهمیت به درست‌گویی در آن نبود. نیاز بود ترویج زبان فارسی با ایجاد جذابیت صورت پذیرد. این جذابیت‌ها باید به روش‌های گوناگون مختلف، با احترام به خرده‌فرهنگ‌ها و اقوام گوناگون ایرانی انجام می‌شد. خطرهای تجزیه‌طلبی در برخی مناطق همچون آذربایجان، زنگ خطری در عرصه فرهنگ به شمار می‌آمد. خطر جداشدن بخش‌هایی از سرزمین ملی گرچه از نظر سیاسی، التهاب‌هایی برمی‌انگیخت اما در عرصه فرهنگ هم تأثیرگذار بود. دولت بدین‌ترتیب در پی چاره برآمد. فرهنگ رسمی از توجه به مسایلی چون باورهای مذهبی و فرهنگ‌های بومی غفلت کرده و همین مساله موجب شده بود بیگانگان و عوامل آن‌ها فرهنگ بومی را رویاروی فرهنگ ملی گذاشته، حتی مخالفت با شاخصه‌هایی چون زبان فارسی را به عنوان یک اصل هویتی جای دهند. با این که زبان فارسی در همه تاریخ ایران هیچ‌گاه شاخصه هویتی قومی ویژه نبوده است؛ اقوام گوناگون ایرانی همچون آذری، بلوچ، ترکمن، گیلک، کرد، عرب، تالش و لر افزون بر گویش خود، از زبان فارسی برای پیوند با دیگر ایرانیان بهره برده‌اند. زبان فارسی بدین‌ترتیب نقطه پیوند اقوام گوناگون و شناساننده فرهنگ ایرانی در تاریخ به شمار می‌آمده است. از همین‌رو مخالفت با حکومت مرکزی، با مخالفت با این شاخصه هویتی همراه نبوده است. اتفاقی که در ماجرای آذربایجان افتاد، افزون بر سیاست‌های بیگانه، دستاورد سیاست تمرکزگرای فرهنگی پهلوی اول و بی‌توجهی به فرهنگ بومی مناطق گوناگون ایران بود.
این سیاست آیا صرفا در حوزه سازمان‌های فرهنگی خلاصه می‌شد؟
نه، حتی گسترده‌تر از آن بود. بر این اساس توجه به فرهنگ و زبان اقوام گوناگون ایرانی در سیاست‌های فرهنگی، جایگاهی ویژه یافت تا آنجا که نخستین اداره تبلیغات و انتشارات در آذربایجان بنیان گذارده شد. این توجه به اندازه‌ای بود که در این زمان ارتش نیز از اقدامات تبلیغاتی و فرهنگی به عنوان جایگزین رفتارهای خشن و نظامی پشتیبانی و آن‌ها را پیشنهاد می‌کرد. گزارش سرتیپ دانشپور، رییس شهربانی آذربایجان به وزارت جنگ، از این دیدگاه اهمیتی فراوان دارد. او در گزارش خود، راه‌های تبلیغاتی در منطقه آذربایجان را توصیه کرده است. توجه به فرهنگ مذهبی مردم منطقه و ایجاد ارتباط با توده‌ها در مناطق دوردست، از نکته‌های مهم این گزارش به شمار می‌آید. ارتش، رادیو را یکی از وسایل تبلیغی مورد توجه قلمداد و به موجب یک سند تاریخی در آرشیو مرکز اسناد ریاست جمهوری، چنین روشی را توصیه می‌کرد «تبلیغات به وسیله رادیو و سخنرانی‌ها و نقل مقالات جراید در رادیو و ایراد نطق‌های مهیج و موثر به وسیله بلندگوها و مطالب مربوط به وحدت ملی و تبلیغ مردم به حب وطن و نفرت از اجنبی و اجنبی‌پرستی». در سندی دیگر می‌خوانیم که ارتش حتی پیشنهاد کرده است رادیو برنامه‌هایی به زبان ترکمنی داشته باشد تا جلوی جذب قوم ترکمن به رادیوهای بیگانه را بگیرد.
این رویکرد آیا دگرگونی‌های زمانه را در نظر داشت؟
کارگزاران حکومتی در واقع دریافته بودند با احترام به فرهنگ اقوام می‌توان از ایجاد فرهنگ پنهان و رویارویی آن با فرهنگ رسمی جلوگیری کرد. بر مبنای چنان اندیشه بود که اداره انتشارات و تبلیغات آذربایجان هم‌زمان برنامه به زبان فارسی و زبان آذری تهیه می‌کرد. ترویج زبان فارسی نیز بر اساس پیوندهای مذهبی و فرهنگی مردم منطقه انجام می‌پذیرفت. برنامه‌های رادیو تبریز در سال ۱۳۲۷ به جای گفتار، با بیت‌هایی از شاهنامه فردوسی و آهنگ ویژه آن آغاز می‌شد. متولیان رادیو تبریز به درستی دریافته بودند ترویج زبان فارسی و جذب توده‌ها به آن، از راه علایق‌شان ممکن خواهد بود. آذربایجان از زمان صفویه به عنوان مرکز تشیع شناخته می‌شد و گفتمان مذهبی در آن نیرومند بود. شاهنامه فردوسی نیز همچون شناسنامه‌ای مشترک برای همه ایرانیان به شمار می‌آمد. فردوسی جدا از ایدئولوژی‌های جدید، همه طبقات ایرانی را به گذشته باستانی‌شان پیوند می‌داد. در شاهنامه او می‌توان همراه با هم نشانه‌هایی از رستم و سهراب و نیز پیشوایان دینی به ویژه امام علی علیه‌السلام را یافت. برنامه‌سازان رادیو تبریز با ظرافت، شروع برنامه‌ها را با قرآن و شاهنامه جای داده بودند و اخبار و گفتار را به زبان آذری اجرا می‌کردند. همچنین هم‌زمان با اخبار ترکی و کردی در رادیو سرّی از جمهوری آذربایجان، اخبار به این دو زبان از رادیو تبریز پخش می‌شد. این اقدام نه تنها حساسیتی در برابر فرهنگ رسمی برنمی‌انگیخت، که همراهی با آن را در پی داشت. وضعیت یادشده از همان دگرگونی متاثر می‌شد که در ناسیونالیسم ایرانی رخ داده بود. رادیو تنها به آموزش شیوه‌های نوین رفتاری بسنده نمی‌کرد. این رسانه، زبان فارسی را به اقوامی آموزش می‌داد که شاید تا آن روزگار سخن گفتن به این زبان را چون نوشتن به آن نمی‌دانستند؛ به گونه‌ای که در زمان رسمیت‌یافتن زبان ترکی آذری برای ثبت اسناد توسط فرقه دموکرات در هنگام غائله آذربایجان، افرادی بودند که با وجود سخن گفتن به ترکی، نوشتن به این زبان را نمی‌دانستند زیرا زبان مکتوب و اداری، فارسی بود.
آنگونه که اسناد تاریخی روایت می‌کنند، رادیو در آن روزگار حتی برنامه‌هایی برای آموزش الفبا داشت.
دقیقاً! افزون بر این‌ها، رادیو در آموزش بی‌سوادان و نوباوگان ایرانی اهتمامی ویژه داشت. آموزش الفبای فارسی یکی از مواردی بود که اگر رادیو می‌توانست آن را انجام دهد، گامی مهمی برای ریشه‌کنی بی‌سوادی در مناطق دوردست به شمار می‌آمد.  این اقدام برای نخستین بار در دولت محمد مصدق در آبان ۱۳۳۱ خورشیدی به گونه آزمایشی انجام شد. این پروژه با همکاری اداره کل انتشارات و تبلیغات و اداره تبلیغات وزارت فرهنگ در روستای کهریزک به صورت مطالعاتی به اجرا درآمد. در پروژه آزمایشی از بلندگو به عنوان جایگزین رادیو بهره گرفته شد. کشاورزان و روستاییان بی‌سواد منطقه، برای بررسی برگزیده شده بودند. ناظران گزارش دادند که «نتیجه خوب و رضایت‌بخش» بوده است. به اعتقاد مجریان و ناظران پروژه، با تامین رادیو روستاها و بهره‌گیری از یک یا دو راهنمای باسواد که می‌توانستند از همان باسوادان ده باشند، اجرای گسترده این پروژه در ایران امکان‌پذیر بود. تهیه و انتشار کتاب ویژه برای این آموزش از دیگر مواردی بود که تهیه کنندگان گزارش تأکید کردند. حتی اداره کل انتشارات و تبلیغات به الزامات بومی و محلی توجه داشت . اداره کل انتشارات و تبلیغات بر اساس یک سند تاریخی، تاکید کرده بود در نقاطی مانند لرستان و کردستان و آذربایجان که زبان فارسی چندان میان روستاییان رایج نیست، فرستنده‌های محلی درس‌ها و مواد برنامه تعلیمات روستایی را که از رادیو تهران به فارسی ادا می‌شود، به زبان محلی تبدیل و تعلیم کنند تا ساکنان این نقاط نیز از نتیجه مساعی که در این زمینه انجام می‌شود، محروم نمانند. آگاهی‌هایی چندان از این پروژه وجود ندارد؛ احتمالا گرفتاری‌های دولت مصدق در بحران‌های داخلی و خارجی موجب شده است پروژه در زمان دولت وی به سرانجامی نرسد. بودجه‌ای قابل ملاحظه که وزارت فرهنگ برای چاپ یکصد هزار جلد کتاب تقاضا می‌کرد خود نیز می‌توانست دلیلی باشد که در هنگامه مشکلات سیاسی و اقتصادی، طرح به فراموشی سپرده شود. این طرح اما هفده سال بعد یعنی سال ۱۳۴۸، نه درباره آموزش الفبا که برای آموزش زبان فارسی به ایرانیان عرب‌زبان اجرا شد.
بررسی دگرگونی‌های برنامه‌های رادیو بیانگر این واقعیت است که طبقات گوناگون جامعه، به عنوان نمونه کودکان و نوجوانان، گروه‌های هدف این سیاست‌ها بوده‌اند.
تعلیم و تربیت کودکان یکی دیگر از عرصه‌های فعالیت رادیو در گستره تقدیت بنیان‌های وحدت ملی بود. این سیاست‌گذاری و فعالیت، از آن‌رو بود که در واقع قصه‌های دوران کودکی برای افراد یک ملت، گذشته‌ای مشترک به شمار می‌آمد. ایرانیان، از هر قوم و زبان، قصه‌هایی در کودکی شنیده بودند که به آنان با دیگر افراد ملت، هویتی مشترک می‌بخشید. این قصه‌ها از نگاه کارگزاران حکومت همچنین، فرهنگ و ادبیات ملی را به کودکان آموزش می‌داد. در یک منبع تاریخی در این‌باره چنین می‌خوانیم «قصه، اطفال ما را به این آب و خاک دلبسته می‌کند و محبت به وطن را در جان و دل آنان می‌رویاند و زنده نگه می‌دارد، به مدد قصه و از راه گوش، نوباوگان با چند هزار کلمه آشنا و مأنوس می‌شوند و پیش از رفتن به دبستان جمله‌سازی ساده و سخن گفتن بی‌پیرایه و شیرین را بی‌رنج و تعب می‌آموزند، هوش و حافظه آنان به کار می‌افتد، قدرت تخیلشان قوی و زاینده می‌شود، با دنیای خارج ارتباط پیدا می‌کنند، درباره روابط بین اشیاء و اشخاص به تفکر می‌پردازند، ذهنشان به حرکت افتاده، کنجکاوی پیدا می‌کند».
این برنامه‌ها با چه محتوا، چگونه و با حضور چه کسانی اجرا می‌شد؟
رادیو از همان آغاز تأسیس، گفتاری ویژه برای آنان داشت. فضل‌الله صبحی مهتدی، گوینده گفتار کودکان یا به تعبیر امروز، گوینده قصه کودکان بود. صبحی تنها یک گوینده صرف نبود. او اهل شعر و ادب و آموزگار بود و شاید بر اساس پیشینه‌اش اجرای برنامه کودک رادیو را برعهده گرفت. نخستین گفتار کودکان دو روز پس از گشایش رادیو تهران با نام «عمو ماندگار» اجرا شد. او برنامه خود را با گفتن «بچه‌ها سلام» آغاز می‌کرد و پس از آن اشعار مولانا را در مایه افشاری می‌خواند. بخش دیگر برنامه صبحی، قصه برای کودکان بود. او از دوستان صادق هدایت بود و در پاتوق او و دوستانش در قنادی فردوسی حضور می‌یافت. اهمیت کار صبحی در آن بود که می کوشید ادبیات عامه را برای کودکان و نوجوانان گرد آورد. در حالی که پیش از وی صادق هدایت به گردآوری و تحقیق در زمینه ادبیات عامه یا فولکلور پرداخته بود، صبحی برای این کار نیز از رادیو بهره گرفت. بر این اساس از رادیو فراخوان عمومی داد مردم قصه‌های شفاهی زادوبوم خود را مکتوب کرده، برای او بفرستند؛ دعوتی که پاسخ گرفت و صبحی از آن قصه‌ها گفت و نیز درباره آن‌ها نوشت. از جمله کتاب‌هایی که او در این زمینه منتشر کرد، می‌توان به حاج ملازلفعلی، داستان‌های ملل، افسانه‌ها در دو جلد، عمونوروز و افسانه‌های کهن در دو جلد اشاره کرد. از آنجا که صبحی متاثر از صادق هدایت در رادیو قصه می‌گفت و این کار در زمانی ویژه آغاز شد، می‌توان قصه‌گویی صبحی را تلاش برای معرفی هویت و پیشینه ایرانی به کودکان از راه قصه‌های گذشتگان دانست؛ کاری که روس‌ها می‌کوشیدند با قصه‌گویی در رادیو انجام دهند و کودکان ایرانی را شیفته فرهنگ خود کنند. زمانی که مدیرکل فنی وزارت فرهنگ در اردیبهشت ۱۳۳۵ برای صبحی، نشان درجه ۳ سپاس تقاضا کرد، دلیل آن را کوشش صبحی «در ارشاد و راهنمایی اطفال و دانش‌آموزان» به ویژه تلاش او در بازگشت جوانان فراری به کانون خانوادگی خود اعلام کرد.
جز این‌ها آیا برنامه‌هایی دیگر نیز مورد توجه بود؟
رادیو به جز برنامه‌های صبحی، از راه‌های گوناگون، در آموزش کودکان و نوجوانان توجه داشت. به عنوان مثال، وزارت فرهنگ در سال ۱۳۳۴ با همکاری اداره تبلیغات و انتشارات درصدد تهیه برنامه‌هایی برای دانش‌آموزان برآمد. اداره تبلیغات و انتشارات وزارت فرهنگ، طرحی پیشنهادی تهیه و ارایه کرد. در این طرح، زمان برنامه‌های فرهنگی رادیو در «ساعات درس» پیشنهاد شده بود. حکومت در آن زمان هنوز پیوند خود را با مذهبیون نگسسته بود و گفتمان مذهبی در برنامه‌های رادیو جایگاهی داشت، از این‌رو شروع برنامه‌ها با تلاوت کلام‌الله مجید در آغاز برنامه و سپس ارایه مطالب سودمند اخلاقی، علمی و مذهبی پیش‌بینی شده بود. اداره تبلیغات همچنین پیشنهاد داشت برای علاقه‌مندی دانش‌آموزان به گفتارهای یادشده، موضوع انشا، از سخنرانی‌ها و مطالب گفته‌شده رادیویی برگزیده شود تا دانش‌آموزان در زمان اجرای برنامه‌ها کاملا به گفته‌ها توجه داشته باشند.
حکومت در واقع در نظر داشت این برنامه‌ها و آموزه‌های خود را به فضای آموزش رسمی کودکان و نوجوانان نیز گسترش دهد؟
بله! از این‌رو بود که قرار شد شورای عالی تبلیغات برای نظارت بر این برنامه‌ها تشکیل شود. آنگونه که از مکاتبات وزارت فرهنگ برمی‌آید، برنامه رادیویی فرهنگ، پیش‌تر از آن هفته‌ای دوبار در بخش صبح رادیو اجرا می‌شده و در این سال قرار بوده به صورت روزانه پخش شود. وزارت فرهنگ بر این اساس، در ابلاغی از همه روسای آموزشگاه‌ها، دبیران و آموزگاران دعوت کرد در زمینه ایراد سخنرانی‌های علمی، ادبی، اخلاقی، مذهبی، سرود و موسیقی به این برنامه کمک کنند. وزارتخانه حتی به آنان وعده داد در برابر همکاری‌هایشان در این زمینه، جایزه خواهند گرفت. این برنامه، صدای فرهنگ نام گرفت که در دو بخش «آهنگ» و «گفتار» تنظیم شده بود. در توصیف گفتارها آمده بود ساده، روان، مفرح آموزنده باشند و به گونه‌ای تهیه و اجرا شوند که شنوندگان احساس قصد تعلیم و درس کنند. صدای فرهنگ را با توجه به مخاطبان آن می‌توان پرشنونده‌ترین برنامه رادیو تهران در آن زمانه دانست که به گزارش احمد مهران، مدیرکل فنی وزارت فرهنگ، بیش از یک میلیون دانش‌آموز در سراسر کشور از آن بهره می‌برده‌اند. صدای فرهنگ بسیار کاراتر از نظام آموزشی وزارت فرهنگ می‌توانست سیاست‌های حکومت را دنبال کند. در گستره مدارس و مراکز آموزشی سراسر کشور، معلمانِ بسیار با سلیقه‌ها و عقیده‌های گوناگون، به تعلیم و تربیت دانش‌آموزان مشغول بودند. روند فعالیت آنان هرچند با بازرسی‌های گوناگون کنترل می‌شد اما نمی‌توانست چندان جزیی باشد که معلمان چه بگویند و چه اهدافی دنبال کنند. از همین رو به نظر می‌رسد حکومت به ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در نظر داشته با اجرای برنامه‌های صدای فرهنگ، این بخش بزرگ اجتماع را از آموزه های مورد نظر خود متأثر کند. صدای فرهنگ را می‌توان افزون بر جنبه‌های آموزشی، یک برنامه تبلیغی برای تامین سیاست‌های حکومت به شمار آورد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST