کد مطلب: ۸۶۷۲
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵

ویراستاری آثار فلسفی بدعت نیست

زهرا سلیمانی‌اقدم

فرهیختگان: محمدمهدی اردبیلی، پژوهشگر، نویسنده و مترجم آثار فلسفی است. عنوان او گاهی علاوه‌بر مترجم با عنوان ویراستار روی جلد کتاب‌های فلسفی نیز به چشم می‌خورد. او تاکنون کتاب‌های «نقد عقل محض» از ایمانوئل کانت، «عصر ایدئالیسم آلمانی» از رابرت سالمن، «شناخت هگل‌گرایی» از رابرت سینربرینک و مجموعه «دفترهای سیاست مدرن»  از انتشارات روزبهان با آثاری کلاسیک از فیلسوفان مدرن  مانند اسپینوزا ، نوالیس، ولتر، لایبنیتس، روسو و دیگران. چند کتاب دیگر را ویراستاری کرده است. در گفت‌وگوی زیر از ویژگی‌ها و تفاوت‌های سنت ویراستاری به این سبک و سیاق پرسیده‌ایم.

ایده ویراستاری کتاب‌های فلسفی به سبک و سیاقی که شما به آن می‌پردازید آیا سابقه داشته است؟ این کار چه ویژگی‌هایی دارد و چه لزومی در این کار است؟

تا آنجا که به خاطر دارم ملکیان (در نشر نگاه معاصر) یا علیا (در مجموعه دانشنامه استنفورد) آثار مختلفی را با ذکر نام خود، ویراستاری کرده‌اند. تجربه بسیار موفق فرهادپور را نیز در چند سال اخیر می‌توان ذیل همین مجموعه جای داد که سطح معادل‌یابی و ترجمه آثار فلسفی را بسیار بالا برد. من به این سه نفر اشاره کردم تا نشان دهم این شیوه ویراستاری بدعت نیست والبته احتمالا نمونه‌های دیگری را هم می‌توان یافت. اما اگر بخواهم به بخش دوم سوال شما پاسخ دهم، باید بگویم که هر فردی بنا بر فهم و اجتهاد خودش وارد این عرصه می‌شود. من کاری به‌انگیزه و روش دیگران ندارم و از موضع خودم صحبت می‌کنم. حضور ویراستار در یک اثر فلسفی مزایا و معایب خود را دارد. مزیت آن، این است که متن، هم از حیث محتوا و هم از حیث ترجمه، مورد بازبینی انتقادی قرار می‌گیرد که به ارتقای آن کمک می‌کند. عیب آن هم این است که مخاطب نمی‌داند اثر تا چه حدی حاصل فعالیت ویراستار است و نقش ویراستار به راستی چیست؟ چون ممکن است مانند برخی نمونه‌ها، ویراستار عملا چیزی جز یک اسم نباشد که مثلا بناست به اثری هویت ببخشد یا برعکس، در موارد بسیار شایع، ویراستار همه کارها را بر دوش کشیده است و ترجمه یا تالیف پرایراد یک مترجم یا مولف را شخم زده و آن را از نو ساخته است؛ بی‌آنکه نامی از او به میان آید. این هر دو سر طیف (ویراستار هیچ‌کاره و ویراستار همه‌کاره) را باید قویا مورد انتقاد قرار داد، زیرا ویراستار را از نقش حقیقی‌اش دور می‌کنند. درنهایت، من ویراستاری را نه یک کار صرفا فنی، بلکه فراتر از آن، یک پروژه فلسفی و فکری می‌دانم. ویراستار بنا بر مساله و انگیزه‌اش سراغ ویراستاری یک اثر می‌رود و به انتشار بهتر کتابی کمک می‌کند که با پروژه اصلی‌اش همسو است.

ویراستارها همیشه در زمینه کتاب‌ها فعال هستند اما اسم آنها روی جلد نمی‌آید. این کار شما چه ویژگی‌ای دارد که نام ویراستار را در کنار مترجم می‌آورید؟
سوال اصلی این است که کدام ویراستار؟ زمانی شما در یک انتشاراتی نشسته‌اید و حقوقی می‌گیرید و هر متنی را که ناشر به شما بدهد ویراستاری می‌کنید. این قطعا ویراستاری مورد نظر من نیست. تا جایی که به رویکرد خود من بستگی دارد، ویراستار باید براساس مساله و پروژه‌اش با اثر مرتبط شود.
در تمام نمونه‌های ویراستاری‌ای که انجام داده‌ام، هم در مقام دبیر مجموعه «دفترهای سیاست مدرن» در انتشارات روزبهان، هم در مقام ویراستار اثر بزرگی مانند «نقد عقل محض» یا «شناخت هگل‌گرایی» و... کار ویراستاری برایم واجد سویه‌ای استراتژیک بوده است. من با مترجمان وارد گفت‌وگویی انتقادی شده‌ام و حتی در برخی موارد در فرآیند انتخاب کتاب برای مترجم نیز دخالت داشته‌ام. در این معنا روشن است که نام ویراستار روی جلد یا شناسنامه کتاب، معنا پیدا می‌کند و نشان از این دارد که فلان کتاب بخشی از پروژه فکری فلان آدم است.
من حتی به مقدمه ویراستار هم اعتقاد جدی دارم که در آن، ویراستار باید از دغدغه‌ها و رویکردش به متن بگوید. بنابراین همان‌گونه که مترجم نباید خنثی و نامرئی باشد، ویراستار (در معنای مذکور) نیز نباید خنثی و نامرئی باشد و حتی می‌تواند، مانند مقدمه‌ام بر نقد عقل محض، ترجمه فارسی خود مترجم را هم مورد انتقاد قرار دهد؛ البته از موضعی درون‌گفتمانی و در راستای ارتقای اثر.

به نظر شما این شیوه ویراستاری در دیگرحوزه‌ها هم باید رواج یابد یا نه؟
بله قطعا. اجازه دهید کل موضعم را خلاصه کنم: فرض کنید من پروژه‌ای دارم. بخشی از این پروژه انتشار آثار مختلف تالیفی و ترجمه را ایجاب می‌کند. حال ترجمه یا تالیف همه این آثار بسیار بیشتر از توانم است. بنابراین در عین حال که خودم بخشی از پروژه‌ام را در قالب ترجمه، تالیف و تدریس پیش می‌برم، بخش دیگری از آن را با صرف زمان و توان کمتر با کسانی شریک می‌شوم که خود را با پروژه من همسو می‌دانند. مثلا درخصوص ویرایش کتاب اخیرالانتشار «شناخت هگل‌گرایی»، مترجم آن، مهدی بهرامی، یکی از علاقه‌مندان بسیار مستعد، دغدغه‌مند و پیگیر بود که هر چند ماه یک بار، یک فصل را در اختیارم می‌گذاشت و من هم سر فرصت نکاتی را پیشنهاد می‌دادم.
من با نویسنده کتاب، دکتر سینربرینک، ارتباط برقرار کردم و در طول فرآیند ترجمه و ویراستاری، بارها ابهامات را با وی در میان گذاشتم که درنهایت نیز ایشان مقدمه‌ای بر ترجمه فارسی نوشت که در ابتدای کتاب ذکر شده است. ملاحظه می‌کنید که این چیزی بیش از ویراستاری در معنای فنی کلمه است و به نظرم به دلیل حجم بالای کارهای نشده، ما باید به سطح بالاتری از این همکاری‌ها و همفکری‌ها برسیم.
متاسفانه مشکل اصلی ما امروز این است که خیلی از استادان به همکاری (در معنای دقیق کلمه که با مریدبازی متفاوت است) اعتقادی ندارند و یک مکتب یا جریان را ملک‌طلق خود می‌دانند و به جای تلاش برای هم‌افزایی و به‌کارگیری تمام استعدادها و امکانات در یک زمینه، به دیگران به چشم رقیبانی می‌نگرند که یا باید ابراز چاکری کنند یا از میدان به در شوند. ما باید به سمت همکاری‌های بیشتر ذیل پروژه‌های فکری مشترک حرکت کنیم. کار نکرده زیاد است و امکانات اندک.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST