ایران: «صدای زمانه» جدیدترین کتابی است که نشر اختران هفته گذشته منتشر کرد. اینکتاب به قلم عسگر عسگری حسنکلو عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و همسرش کارولینا را کوویتسکی عسگری استاد کرسی ایران شناسی در دانشگاه کراکف لهستان به جامعهشناسی شخصیت زن در رمان بعد از انقلاب میپردازد. «جامعه شناسی رمان فارسی» کتاب دیگر عسگر عسگری است که سال گذشته توسط انتشارات نگاه منتشر شد. «نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی» نشر فرزان روز، «غزلهای مثنوی» پژوهشی در مثنوی مولانا نشر کتاب آمه، «زمانه و آدمهایش» نقد داستانهای ابراهیم گلستان نشر اختران، از دیگر آثار منتشر شده اوست. عسگر عسگری حسنکلو متولد ۱۳۵۴ میانه، دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تربیت مدرس گرفت. کارولینا را کوویتسکی عسگری نیز نویسنده دیگر کتاب و دانشگاه یاگلونی کراکف است و دکترای ایرانشناسی دارد.
آقای عسگری، در حوزه جامعهشناسی رمان بضاعت اندکی داریم. یعنی نخستین کتاب در این حوزه را آقای جمشید ایرانیان تحت عنوان «واقعیت اجتماعی و جهان داستان» توسط انتشارات امیرکبیر در سال ۵۸ منتشر کرد و دیگر هیچ...
کتاب «واقعیت اجتماعی...» جمشید مصباحپور ایرانیان به نظرم بهترین معرفی از نظریات گلدمن و لوکاچ بوده و شاید همچنان هم باشد. البته آثاری در یک دهه اخیر هست. کتابهایی مانند «جامعه شناسی رمان» از لوکاچ و «جامعه شناسی ادبیات» از گلدمن و «درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات» لوکاچ و باختین از ترجمههای پوینده و... و مجموعه گفتارهایی که در کتاب «تا دام آخر» پوینده آمده در این زمینه خیلی روشنگر است. متأسفانه کتاب «واقعیت اجتماعی...» در سال ۵۸ چاپ شد اما نه تنها اینکتاب دیگر تجدید چاب نشد بلکه آقای ایرانیان نوشتن کتاب را هم به کلی رها کرد. ایشان استاد دانشگاه تهران بودند و پس از آن کتاب صرفاً به تدریس اکتفا کردند.
نگاه جامعهشناختی به ادبیات با وجود اینکه اسمش خیلی دلفریب و جذاب است. نمونههای عملی ندارد. نظریهها و تئوریهایش را داریم امانقد عملی براساس این تئوریها نداریم یا اگر داریم خیلی اندک است. بهخاطر اینکه این نظریهها به طور طبیعی در تعامل با ادبیات و فرهنگ جوامع غربی شکل گرفت و بالید. ولی در اینجا تعامل بین نظریه و عمل (خلاقیت ادبی) وجود ندارد. بنابراین وقتی قرار است نظریه ادبی را با اثر ادبی در زبان فارسی تطبیق بدهیم، حتی اگر آن نظریه را خیلی خوب فهمیده باشید و بدانید پیاده کردن آن نظریه روی آثار زبان فارسی کاری بسیار سخت است، البته نمونههای موفق داریم اما خیلی کم و نادر است.
وقتی بحث رمان مطرح میشود شما معتقدید که رمان فارسی در آغاز در پیوند با مشکلات اجتماعی رشد کرده و نویسندگان هم سعی کردهاند زندگی طبقات فرودست اجتماع و بیعدالتیهای اجتماع را در آثارشان به تصویر بکشند. آیا این قضیه خطر در غلتیدن ادبیات را به اثری ایدئولوژیک در پی ندارد؟
اگر از آغاز رمان فارسی صحبت میکنیم بر میگردیم به دهه اول و دوم قرن حاضر، یعنی دوره پهلوی اول و کمی بعد از آن، حتماً آثاری که خلق شده ایدئولوژیک بوده است. این ایدئولوژی میتوانست هم همگامی با حاکمیت باشد هم میتوانست در تضاد با ایدئولوژی حاکم باشد. یعنی نویسندگان رمانهای اجتماعی اولیه فارسی در بیست سال اول قرن حاضر حتی ممکن است ناخواسته به دام ایدئولوژیای که در جامعه از نظر فرهنگی تبلیغ میشد بیفتند و آثاری بنویسند مانند همان آثاری که بیشتر به زنان و به تقابل سنت و مدرنیته میپردازد.
نقش ایدئولوژی مارکسیستی و پیدایش «رئالیسم سوسیالیستی» در رمان فارسی را چگونه میشود توضیح داد و تبیین کرد؟
در اواخر دوران رضاشاه ایدئولوژی دیگری تبلیغ وترویج میشود که تأثیرش را در ادبیات بویژه در شعر و رمان به وضوح نشان میدهد. ایدئولوژیای که علوی با رمان ۵۳ نفر و بعدتر با رمان معروف «چشمهایش» به جامعه ادبی معرفی کرد. باواردکردن سیاست در ادبیات و وارد کردن نظریه رئالیسم سوسیالیسی به ادبیات ایران آل احمد و گلستان هم به نوعی ایدئولوژیک مینویسند. انگار در آن دوران نویسندگان واهل قلم چارهای جز این ندارند. جامعه ما در آن زمان، آن قدر ایدئولوژیک است که ساختارهای تفکر، ایدئولوژیک است. زمانی ساختار حاکمیت رضاشاه و یک زمان ایدئولوژی و ساختار اندیشگی حزب توده در دهه بیست در فضای جامعه جولان میدهند. نکته جالب این است که در آن دوران ابراهیم گلستان صدای مخالف ایدئولوژی زدگی در ادبیات است. ایدئولوژی مسلط دهه بیست را گلستان نقد و رد میکند با تیزبینی تمام. برای اینکه این نوع در افتادن با ایدئولوژی حاکمیت یک نوع برخورد رمانتیک است و راه به جایی نمیبرد.
در دهه پنجاه گلشیری است که در رد و نفی ایدئولوژی زدگی در ادبیات مقابل تفکر رئالیسم سوسیالیستی میایستد و آثاری مینویسد که متهم به فرمالیست میشود که نوعی ناسزا در محافل روشنفکری تلقی میشد.
کاملاً درست است، گلشیری فرمالیست است و فرمالیست بودن هنر است، عیب نیست، اگر قبل از انقلاب فرمالیست بودن در محافل ادبی ایران نوعی توهین تلقی میشد. نوعی ناسزا بود که نویسندگان انقلابی به برخی نویسندگان که به ادبیات حزبیگرایش نشان نمیدادند، گفته میشد. واقعیت این است که هر هنرمند اصیلی یک فرمالیست بزرگ است. یعنی هنرمند باید در هر رشتهای اثر هنریاش دارای فرمی باشد تامحتوایی را بتواند ارائه دهد. گلشیری این نقش را به عهده میگیرد وقتی که در سال ۴۸ شازده احتجاب را مینویسد، در طرف مقابل صدای رسا آلاحمد است که پدر جد نویسندگان ادبیات ایدئولوژی در دهه چهل محسوب میشود و هنوز هم اثرات آن نگرش وجود دارد، نگرشی که باادبیات بهصورت ایدئولوژیک برخورد میکند. مثبت یامنفی بودن این نگرش خواهی نخواهی عدهای را به دنبال خود میکشد و باخود همراه میکند در دهه شصت. اگر در دهه شصت امثال براهنی و پارسیپور، گلشیری به همان روش هنری و فرمالیستی و فرمگرایانه مینویسند. در واقع به نوعی میخواهند در مقابل صدای رساتر و تأیید شدهتر آل احمد بایستند و صحنهای را در عرصه ادبیات به دست بیاورند. نگاه ایدئولوژیک به ادبیات همیشه بوده و بعدها هم خواهد بود. امروز اگر امثال زویا پیرزاد نوعی رمان رئالیستی مینویسد و در جامعه به این صورت صدا میکند بهاین دلیل است که احتمالاً جامعه خسته از ادبیات ایدئولوژیک دهه شصت و وقایع پس از جنگ دنبال صدایی متفاوت است که به ذات هنر و ذات ادبیات متعهد باشد.
در بحث جامعهشناسی رمان ۱۰ رمان برگزیده را مورد تحلیل و بررسی قرار دادید که حضور چهرههایی مثل بهرام صادقی با رمان ملکوت، احمد محمود با رمان همسایهها و گلشیری با شازده احتجاب که بهلحاظ بازتاب وضعیت وتحولات جامعه در رمان (جامعهشناسی رمان) درخشانترینها محسوب میشوندغایب اند. چرا؟
اگر این آثار هم انتخاب میشد و رمانهایی مثل سووشون، تنگسیر، شوهر آهو خانم نبودند، باز پرسیده میشود که چرا این آثار در بحث شما غایباند. این سؤال را اگر شما نمیپرسیدید حتماً یکی دیگر میپرسید. راستش را بخواهید، هیچ نظر و نگاه خاصی که این آثار باشند و آن آثار نباشند، در این قضیه دخیل نبوده است. باتوجه بهعنوان و موضوع کتاب که جامعه شناسی شخصیت زن در رمان است به این دسته از آثار پرداختم. در کتاب دیگر هم که مورد نظر شماست یعنی در کتاب «جامعه شناسی رمان فارسی» اگر رمان ملکوت بهرام صادقی را انتخاب میکردم و میخواستم روی این رمان تحلیل جامعه شناختی بکنم یا روی بوف کور میخواستم تحلیل جامعهشناختی بکنم به مشکل میخوردم. برخی از آثار از منظر لوکاچ و گلدمن که بر مبنای مونتاژ ذهنی حرکت میکنند کمتر به سؤالات جامعهشناختی پاسخ میدهند. ملکوت بهرام صادقی محاکات میکند جامعه ایرانی را در آن دوره خاص. این محاکات را اگر بخواهید توضیح بدهید باید وارد فضای ذهنی پدید آورنده بشوید. جامعه شناسی ادبیات بیشتر برونگراست. توصیف کند و تحلیلی محور است. برای این موضوع اثری مانند همسایههای احمد محمود خیلی بهتر پاسخ میدهد تا ملکوت بهرام صادقی. هدف دیگرم در این انتخاب این بود که از دورهها و دهههای مختلف اثری باشد که توضیح دهنده جامعه در آن مقطع تاریخی باشد. فرض کنید میخواستم اثری انتخاب کنم که دوره رضاشاه را نمایندگی کند مثل رمان «چشمهایش» از بزرگ علوی، اثری هم باشدکه دوره متأخر یعنی دوره پس از جنگ ایران را روایت کند باید اثری باشد مثل نیمه غایب از سناپور. یا یک اثری که دهه شصت را بازتاب بدهد باید اثری مثل سمفونی مردگان معروفی باشد.
درواقع رمان محصول جامعه مدرن و شهری است. محصول جوامع پیچیده است.
درست است، رمان محصول جامعه پیچیده است. رمان است که جامعه مدرن و پیچیده شهرها و کلانشهرها را نمایندگی میکند. شعر تجسم یک دوره تاریخی در فشردهترین صورت آن است. شاید توضیح دهنده شرایط و وضعیت یک دوره تاریخی نباشد و کسی هم از آن چنین انتظاری ندارد. امااز رمان چرا. رمان متعلق به جامعهای است که آن جامعه به میزانی از پیچیدگی رسیده است که هیچ نوع هنری بجز رمان نمیتواند آنرا، آن گونه که هست توضیح دهد. این سخن لوکاچ است که روح رمان بلوغ مردانه است.
صدای زن اگر در رمان پس از انقلاب صدای غالب است برای این است که پیچیدگی جامعه پس از انقلاب سبب شده که نیمی از جمعیت جامعه که زنان باشند و پیش از این نادیده گرفته شده بودند، پس از انقلاب با حضور در عرصه اجتماعی میخواهند حرف بزنند و اعلام وجود کنند.