ایران: این که سرانه مطالعه در کشورمان شرایط چندان مطلوبی
ندارد حرف تازهای نیست؛ سرانهای که گویای اختصاص داشتن سهم ناچیزی از وقت روزانه
یا حتی هفتگی هر ایرانی به کتاب و کتابخوانی است. بواسطه همین وضعیت نگرانکننده هم
چند سالی است که متولیان فرهنگ برنامههای متعددی برای نزدیک شدن مردم به کتاب
تدارک دیدهاند. برگزاری سالانه هفته کتاب هم یکی از همین برنامههاست که امسال به
بیست و چهارمین ایستگاه خود رسیده است. هفتهای که به لطف درنظر گرفتن روز ۲۴ آبان ماه هر سال در تقویم ملی
کشورمان به عنوان روز کتاب و کتابخوانی به پا میشود. با وجود این و باوجود برنامههای
متعددی که اغلب با همکاری بیش از هفتاد سازمان، نهاد و حتی تشکل دولتی و خصوصی
برگزار میشوند، نقدهای متعددی متوجه این هفته و برنامههایش است. آنچنان که حتی برخی اهالی کتاب تأکید دارند با برگزاری هفته
کتاب در شرایطی که صنعت نشر و حوزه کتاب با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند نمیتوان
امیدی به کتابخوان شدن مردم داشت. این گفتهها در حالی است که متولیان برگزاری
هفته کتاب در سالجاری شعار «ایران میخواند» را برای این دوره در نظر گرفتهاند؛
شعاری که به گفته متولیان مؤسسه خانه کتاب، مهمترین هدف آن دعوت مردم به کتاب
خواندن است.
پایین آمدن سرانه مطالعه تنها به ایران محدود نمیشود
هوشنگ مرادی کرمانی که با مجموعه تلویزیونی «قصههای
مجید» به خانه اغلب ایرانیها راه یافت در پاسخ به اینکه در وضعیت فعلی کتاب در
کشورمان آیامیتوان به تحقق شعاری همچون «ایران میخواند» امیدوار بود یا نه، میگوید:
«برخی از وضعیت کتاب در ایران ابراز نگرانی میکنند و معتقدند که شرایط در کشور ما
برخلاف دیگر کشورها بسیار نامطلوب است. طبیعی است که این دسته از افراد انتخاب
چنین شعاری را برای هفته کتاب مناسب ندانند. با وجود این من معتقدم که ما هم بخشی
از جهان هستیم و نباید گمان کنیم که پایین آمدن سرانه مطالعه تنها به ما ایرانیان
محدود شده است.»
این نویسنده پیشکسوت ادبیات داستانی تأکید دارد که این
روزها در تمام جهان شاهد سیر نزولی مطالعه هستیم. مسألهای که مهمترین علت آن را
میتوان گسترش و نفوذ روزافزون تکنولوژیهای نوین ارتباطی در زندگی روزمره افراد دانست.
البته او این شرایط را دائمی نمیداند و تأکید میکند: «اینکه میگوییم سرعت حرکت
کتاب در میان افراد و خانوادهها قدری کند شده دائمی نیست! این وضعیتی گذرا است
چرا که کتاب هیچگاه کهنه نمیشود و جایگاهی ماندگار دارد. کتاب باعث رشد و تعالی
افراد میشود و هیچ چیز دیگری نمیتواند از اهمیت آن کم کند. از همین رو معتقدم که
کتاب دوباره به جایگاهی که شایستهاش باشد دست پیدا میکند.»
مرادی کرمانی شرایط فعلی مطالعه را تحت تأثیر عوامل
مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی و کمبود اوقات فراغت در زندگی امروز مردم میداند و
میگوید: «متأسفانه شرایط صنعت نشر به گونهای شده که همواره شاهد افزایش قابل توجه قیمت
کتاب هستیم. قیمت کتاب سیری صعودی پیدا کرده و کم کم به مسیری میرود که خرید آن
از توان طبقه متوسط و پایین جامعه خارج شود. متولیان فرهنگی اگر خواهان تحقق چنین
شعاری هستند و سودای کتابخوان شدن عموم مردم کشور را دارند باید کاری کنند تا کتاب
تبدیل به یکی از کالاهای لوکس نشود!»
البته تمام گفتههای این نویسنده پیشکسوت در شرایطی است
که کتاب در مقایسه با هنرهای دیگری همچون موسیقی، تجسمی و حتی سینما به مراتب
بسیار ارزانتر است. مرادی کرمانی در همین زمینه تصریح میکند: «هر چقدر هم بگوییم
که کتاب کالای فرهنگی گرانی است اما قیمت تمام شده کتاب برای یک خانواده به هیچ
وجه قابل مقایسه با هنری همچون موسیقی نیست. شما اگر بخواهید به یک کنسرت بروید
باید حدود 100 هزار تومان تنها برای یک نفر هزینه کنید. حتی برای بلیت سینما هم
برای یک خانواده چهار نفره باید دست کم چهل هزار تومان بپردازید. حالا هزینه خرید
تابلوی نقاشی یا سایر هنرهایی که در زمره هنرهای تجسمی قرار میگیرند که جای خود
دارد! هزینه خرید یک بلیت تئاتر هم از حداقل قیمت 15 هزار تومان آغاز میشود و حتی
تا هفتاد هزار تومان هم میرسد. پس کتاب آنقدرها هم گران نیست اما به سبب دلایل مختلف در
خانوادهها نادیده گرفته میشود.»
شرایط کاغذ در کشورمان مطلوب نیست
همان طور که مرادی کرمانی تأکید دارد با وجود آنکه کتاب
در مقایسه با سایر هنرها، کالای چندان گرانی به شمار نمیآید اما با بیمهری روبهرو
شده است. او ضمن ارائه برخی راهکارها برای اینکه روزی شاهد این باشیم که ایران و ایرانیان،
همه اهل کتاب و کتابخوانی باشند میگوید: «باید تلاش شود تا در ایران هم مانند
سایر کشورها برای صنعت نشر و افرادی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند تسهیلاتی
در نظر گرفته شود. شرایط کاغذ در کشورمان چندان مطلوب نیست و اغلب با فراز و
فرودهایی روبهرو میشود. ای کاش متولیان تمهیداتی بیندیشند و کاری کنند تا کاغذ
با قیمت مناسبتری در اختیار ناشران قرار بگیرد. از سوی دیگر بهتر است که در
واردات کاغذ به میزان نیاز بازار توجه کنند تا کمبودی در این زمینه صورت نگیرد و
بازار سیاه هم ایجاد نشود.»
یکی دیگر از پیشنهادهایی که او برای کتابخوان شدن مردم و
افزایش سرانه مطالعه دارد متوجه خود اهالی کتاب است. او در همین رابطه تصریح میکند:
«از آنجایی که تعداد کتابخوانان حرفهای و از سویی قشر نخبه چندان زیاد نیست باید
کتابها به گونهای تألیف شوند که پیچیده خوان نباشند. به عقیده من هر یک از
نویسندگان و مترجمان قبل از آنکه تصمیم به تألیف یا ترجمه کتابی بگیرند باید
حواسشان به مخاطب شناسی باشد و کتابهایی بنویسند که برای عموم مردم قابل فهم
باشند. در کنار همه اینها برگزاری برنامههایی همچون هفته کتاب هم میتواند اثرگذار
باشد. در شرایطی که جوانان امروزی، انواع و اقسامی از تکنولوژیهای نوین در زمینه
ارتباطات، فناوری و حتی سرگرمی را در اختیار دارند شاید بد نباشد که متولیان برگزارکننده
این هفته، فضای شادی را برای برگزاری برنامههایشان در نظر بگیرند.»
مرادی کرمانی تأکید دارد باید برنامههای فرهنگی نظیر
هفته کتاب به گونهای برگزار شود که در قالب جشن باشد. تنها در این صورت است که میتوان
آنان را به حضور هر چه پررنگتر در چنین برنامههایی تشویق کرد. وی ادامه میدهد:
«زمانی که قرار میشود برنامههای سراسری برای دعوت مردم به مطالعه، آن هم در طول
یک هفته برگزار شوند بد نیست که به عنوان مثال از خوانندگان محبوب جوانان بخواهند
که بعد از اتمام هر سری از برنامهها به طور رایگان برای مردم کنسرت برگزار کنند.
استفاده از این قبیل برنامههای تشویقی برای حضور مردم در برنامههای فرهنگی، در
تمام جهان مورد توجه است و وقت آن رسیده که ما هم از آن استفاده کنیم.»
وی برگزاری جلسات داستان خوانی از سوی نویسندگان و
مترجمان مورد علاقه مردم، رونمایی و جشن امضای کتابهای خوب و برگزاری مسابقات
کتابخوانی را یکی از اقدامات مناسب در برگزاری هر چه بهتر هفتههای موسوم به کتاب میداند.
مرادی کرمانی در پایان، توجه ویژه آموزش و پرورش به کتاب را مهمترین عامل در جذب
مردم به مطالعه میداند. او معتقد است باید در مرحله نخست خود معلمان کتابخوان
شوند تا در مرحله بعدی بتوانند دانشآموزان را به مطالعه جذب کنند. علاوه بر این
شاید بد نباشد پیشنهادی که سالهاست برای در نظر گرفتن زنگی برای کتابخوانی در
مدارس عنوان شده هم عملی شود.
با هر اقدامی برای تشویق مردم به مطالعه موافقم
مصطفی رحماندوست، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در
ارتباط با اینکه برگزاری هفته کتاب چقدر در علاقهمند کردن مردم به مطالعه مؤثر
است میگوید: «من با هر اقدامی که در جهت تشویق مردم به مطالعه باشد موافق هستم.
شرایط مطالعه در کشورمان به گونهای است که باید از هر شیوهای برای جذب مردم به
یار مهربان استفاده کرد. اما در ارتباط با اینکه شعار «ایران میخواند» چقدر مناسب
شرایط کشورمان است باید بگویم که شاید بهتر بود متولیان، شعار «ایران بخوان» را
انتخاب میکردند. مردم ما هنوز آنقدر با کتابخوانی عجین نشدهاند که بتوان به
«ایران میخواند» امیدوار بود. برگزاری هفته کتاب اقدام بسیار خوبی است اما ای کاش اقدامات
متولیان تنها به برگزاری یک هفته برای کتاب محدود نشود.»
رحماندوست تأکید دارد اگر انتخاب شعار ایران میخواند به
این امید باشد که روزی شاهد توجه جمعی مردم به مطالعه باشیم این انتخاب، انتخاب
خوبی است. با وجود این یکی از نکاتی که اغلب اهالی کتاب به آن اشاره دارند این است
که در کنار برگزاری برنامههای مقطعی برای کتابخوان کردن مردم باید به برنامهریزیهای
بلند مدت و کلان فرهنگی هم توجه ویژهای داشت.
سراینده شعر مشهور «صد دانه یاقوت» ادامه میدهد: «در
کشورهای پیشرفته برای افزایش سرانه مطالعه، برنامههای بلند مدت چند ساله درنظر میگیرند. ما هم باید
بدانیم که تنها با اتکا به یک شعار نمیتوان وضعیت کتاب را در کشورمان بهبود
بخشید. آموزش و پرورش ما متأسفانه پژوهش محور نیست و تأثیری در درک ضرورت مطالعه
از سوی دانشآموزان ندارد. از سوی دیگر خانوادهها هم کاری با کتابخوانی ندارند.
در کنار تمام برنامههای مقطعی باید فکری برای حل مشکلاتی که در دور شدن مردم از
مطالعه داشتهاند اندیشید. برخی میگویند کتابخوانی در تمام جهان با کاهش روبهرو
شده و این در حالی است که در کشورهای پیشرفته تنها شکل کتابخوانی عوض شده است.
کتابخوانی در کشورهای پیشرفته همچنان با استقبال بسیاری روبهرو است منتها شکل آن
تغییر کرده و جوانان به مطالعه کتابهای دیجیتالی و الکترونیکی روی آوردهاند.»
رحماندوست تأکید دارد در شرایط فعلی، اهالی رسانه هم
باید برای ملی و مردمی شدن هفته کتاب تلاش کنند. او معتقد است همان گونه که جشنهایی
مانند «شب یلدا» آنچنان برای مردم جا افتاده که اگر آن روز به شیرینی فروشیها و آجیل
فروشیها برویم جای سوزن انداختن نیست؛ در ارتباط با روز و هفته کتاب هم باید چنین
شرایطی ایجاد شود. او تأکید دارد که رسانهها باید در جلب توجه عموم مردم به چنین
روزی آنقدر تلاش کنند تا در آینده برای کتابفروشیها هم چنین شرایطی رخ بدهد
و در روز کتاب، آنها هم شلوغ شوند.
این نویسنده و شاعر کشورمان میگوید: «فرهنگسازی ضرورت
مطالعه، کاری نیست که تنها با یک شعار یا برگزاری چند برنامه طی یک سال محقق شود.
باید آموزش و پرورش و از سویی رسانههایی مانند رادیو و تلویزیون آنقدر تلاش کنند
که مردم کتاب را جزئی جداییناپذیر از زندگی خود بدانند. این در حالی است که متأسفانه
مسئولان تلویزیون توجه چندانی به کتاب ندارند. باید کاری کنیم تا مطالعه تبدیل به
یک پز اجتماعی شود. در این مسیر حتی میتوان از قدرت و دایره نفوذ گسترده وسایل
ارتباط جمعی نوین هم استفاده کرد. جوانان امروز بیش از همه به عنوان سرگرمی از
شبکههای مجازی استفاده میکنند؛ واقعاً حیف است که ما از این فرصت استفاده نکنیم
و در کنار سرگرم شدن جوانان در شبکههای اجتماعی آنان را به مطالعه تشویق نکنیم.»
برگزاری پاییزه کتاب یکی از اقداماتی است که از هفته
کتاب آغاز شده و به مدت یک ماه ادامه خواهد داشت. این طرح در ادامه برنامههای
حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از کتابفروشان و مخاطبان کتاب است. رحماندوست
در ارتباط با این طرح تصریح میکند: «طرح پاییزه کتاب و دیگر طرحهایی که شاهد اجرای
آنها در هفته کتاب هستیم همگی در علاقهمند شدن مردم به مطالعه اثرگذار هستند.
البته همان گونه که تأکید شد باید رسانهها، مردم را از برگزاری این هفته و برنامههای
آن مطلع کنند. ای کاش مدارس بدون نیاز به هیچ بخشنامهای به طور خودجوش طی برگزاری
هفته کتاب، جشنهای کتابخوانی برگزار میکردند.»
در شرایطی که اغلب کارشناسان روانشناسی و همچنین فرهنگی
از لزوم نهادینه شدن فرهنگ مطالعه در سنین بسیار کم میگویند رحماندوست معتقد است
که حتی بزرگسالان را هم میتوان به کتابخوانی علاقهمند کرد. آن طور که این فعال فرهنگی
میگوید میتوان با ایجاد احساس نیاز، خانوادهها را به سوی مطالعه کشاند.
به گفته رحماندوست خدمات عمومی در کشورهای غربی از هزینه
بسیار بالایی برخوردار هستند. از همین رو خانوادهها اغلب ترجیح میدهند با بهره
گرفتن از کتابهای آموزشی تا حد امکان قادر به برطرف کردن نیاز خود در اموری مانند
تعمیرات خانه یا وسایل زندگی شوند. اتفاقی که در کشور خودمان در ارتباط با کتابهای
آموزش آشپزی رخ داده و اغلب زنان جوان برای یادگیری شیوههای مختلف آشپزی ناچار به
خرید کتاب میشوند. آن طور که رحماندوست میگوید باید از طریق چنین کارهایی کتاب
را به جزئی جداییناپذیر از زندگی روزانه مردم تبدیل کرد.
مردم با شعار کتابخوان نمیشوند!
با وجود نگاه مثبت رحماندوست به برگزاری هفته کتاب و
اثرگذاری این قبیل اقدامات در تشویق مردم به مطالعه، بلقیس سلیمانی، نویسنده
ادبیات داستانی و مدرس داستاننویسی نظر دیگری دارد و میگوید: «شرایط در جامعه ما
به گونهای شده که کتاب در حال دور شدن از زندگی مردم است. از همین رو معتقدم با
برگزاری هفته کتاب و در نظر گرفتن شعار «ایران بخوان» نمیتوان مردم را کتابخوان
کرد. من خودم بارها در شورای سیاستگذاری چنین برنامههایی بودهام اما مسأله این
است که با یک مسابقه یا برگزاری چند برنامه نمیتوان کاری کرد. اینکه بگوییم کتاب
گران است و برای آن تخفیف در نظر بگیریم چندان مؤثر نیست. اینها بهانه هستند
وگرنه با درنظر گرفتن تخفیفهای متعدد، کتابفروشیها نباید تا این اندازه خلوت
بودند.»
سلیمانی در ارتباط با شرایط حاکم در کشورمان تصریح میکند:
«در کنار شرایطی که در جهان در ارتباط با کتابخوانی مطرح است نباید فراموش کنیم که
ما ایرانیان از گذشتههای دور بنابر دلایل مختلف تاریخی- فرهنگی هیچگاه کتابخوان
نبودهایم. شاید در مقاطعی همچون انقلاب اسلامی، مردم به مطالعه روی آورده باشند،
اما اینها دائمی نبوده است. با وجود اینکه معتقدم تنها با اتکا به برنامههای
مقطعی نمیتوان مردم را کتابخوان کرد اما باز هم نمیتوان نظر قطعی داد و باید
منتظر ماند و دید که متولیان تا چه اندازه در اجرایی کردن طرحهای خود موفق خواهند
شد.»
معلمان و استادان هم با کتاب مأنوس نیستند
اغلب اهالی کتاب معتقدند حتی در صورتی که برنامهها برای
کتابخوان شدن مردم بر پایه بررسیهای دقیق باشد اما رسانهها تلاشی برای اطلاعرسانی
انجام ندهند نمیتوان انتظار موفقیت چندانی داشت. فریدون صدیقی، نویسنده و روزنامه
نگار پیشکسوت در ارتباط با نقشی که رسانه در این بین باید ایفا کنند میگوید: «در
شرایطی که رسانههای کشور بخشی از مخاطبان خود را از دست دادهاند چطور میتوانیم
چنین انتظاری از آنها داشته باشیم. به عقیده من در مرحله نخست باید چرایی این ریزش
مخاطب پیدا شود و بعد از آن برای بازگرداندن جایگاه شایسته رسانهها در جامعه تلاش
شود. تنها در این صورت است که میتوانیم از رسانهها برای علاقهمند کردن مردم به
مطالعه انتظار داشت.» البته او به طور کامل منکر اثرگذاری رسانهها در ارتباط با علاقهمند
کردن مردم به مطالعه نیست و تأکید دارد که حتی در شرایط فعلی هم رسانهها میتوانند
به اندازه توانشان اثرگذار باشند. این پیشکسوت عرصه روزنامه نگاری که در پایهگذاری
رسانههای بسیاری نقش داشته ادامه میدهد: «اینکه شمارگان کتاب در کشورمان به
کمتر از یک هزار نسخه رسیده واقعاً جای تأسف دارد اما نمیتوانیم شرایط خودمان را
با دیگر نقاط جهان مقایسه کنیم و بگوییم آنان هم از کتاب دور شدهاند. اگر قرار
باشد در همین شرایط فعلی رسانهها از قدرت آنها بهره بگیریم میتوان در خلال پخش
برنامههای پرمخاطبی همچون برنامههای ۹۰، دور همی، خندوانه، مسابقههای ورزشی، سریالهای تلویزیونی و
سایر برنامههای پربیننده، به شکلی غیر مستقیم برای کتاب نخوانها، تله کتابخوانی
پهن کرد!»
صدیقی هم تأکید بسیاری بر لزوم همراهی آموزش و پرورش
دارد و معتقد است باید کاری کنیم تا کتاب به کوله پشتی دانشآموزان و دانشجویان
راه پیدا کند. او به مسئولان آموزشی کشور پیشنهاد میدهد که مطالعه را به یکی از واحدهای
اجباری درسی تبدیل کنند و میگوید: «متأسفانه حتی معلمان و استادان دانشگاه هم
چندان با کتابهای غیر درسی مأنوس نیستند. از همین رو باید تلاش شود تا مشکل دور
بودن مردم از مطالعه از همین دوران مدرسه حل شود. این هم اتفاقی نیست که بتوان
انتظار تحقق آن را در زمانی کوتاه داشت و شاید حتی بیش از ۱۰ سال برنامهریزی برای دستیابی به آن
نیاز باشد.»