ایران: جهان امروز با دو نوع برداشت از اسلام روبهرو است:
«اسلام رحمت» و «اسلام خشونت». برداشتهای تند، رادیکال و خشن از اسلام، از یک سو
«اسلامهراسی» و از سوی دیگر «اسلامگریزی» را درپی داشتهاند. در عرصه جهانی،
پیوند تروریسم با گروههای افراطی پدیدهای به نام «اسلامهراسی» را به وجود آورده
است. در عرصه داخلی نیز تفسیر خشن و اقتدارگرایانه از اسلام سبب شده عدهای در
اصل «ایمان دینی» تردید کنند. با وجود این، همچنان که روح تعالیم اسلام نشان میدهد،
وجه «رحمت» در آن اصالت دارد.
ترویج اسلام رحمانی با امام رئوف
در آیه ۱۰۷ سوره انبیاء، خداوند به پیامبر اکرم(ص) این گونه خطاب میکند: «ما تو را تنها بهعنوان پیامبر رحمت برای همه مردمان
فرستادیم.» بنا بر این، وجه اصلی پیامی که خدا به پیامبر اسلام(ص) ابلاغ کرده بود
«رحمت» است و این با تصویری که از اسلام در پرتو برخی تفاسیر ارائه میشود،
ناسازگار است. سیره، کلمات و رفتار حضرت امام علیبنموسیالرضا(ع) نیز نشان میدهد
که این وجه از اسلام، از دیدگاه ایشان اصالت داشته است. از این رو، امام رضا(ع)
همواره در بین شیعیان به «امام رئوف» یعنی مهربان، اشتهار داشتهاند.
ابراهیم بن عباس صولی، از یاران آن حضرت، شخصیت امام
رضا(ع) را این گونه معرفی کرده است: «هیچ کس را فاضلتر از ابوالحسن الرضا(ع) نه
دیدهام و نه شنیدهام. از او چیزهایی دیدهام که از هیچکس ندیدهام؛ هرگز ندیدهام
با سخن گفتن به کسی جفا کند، ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ
شود، هیچگاه حاجتی را که میتوانست برآورده سازد، رد نمیکرد، هرگز پاهایش را پیش
کسی که نشسته بود دراز نمیکرد، ندیدم به یکی از دوستان و خادمانش دشنام دهد، هرگز
ندیدم که آب دهان به بیرون افکند یا در خندهاش قهقهه بزند، بلکه خندهاش تبسم
بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش میآوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتی
دربان و نگهبان را بر سفره خویش مینشاند و با آنها غذا میخورد، شبها کم میخوابید
و بسیار روزه میگرفت.»
ترویج «اسلام خشونت» با نگاهی سطحینگر به دین
ارائه چهرهای خشن از اسلام، پیش از هر چیز در نوع
رویکرد به دین و آموزههای دینی ریشه دارد. رویکرد «خردمدار» و «عقلمدار» که میکوشد
آموزهها و تعالیم دینی را به گونهای تفسیر کند که با خرد انسانی در تعارض نیفتد،
چهرهای «رحمانی» از اسلام ترسیم میکند. در برابر، رویکرد سطحی و قشری، آن
رویکردی است که به روح آموزههای اسلامی توجه نمیکند و پیام اصیل دین را و
چگونگی تفسیر آن در جهان جدید را نادیده میگیرد و چهرهای خشن از اسلام به نمایش
میگذارد. این رویکرد به متن و الفاظ، بیش از معنی و پیام نهفته در آنها بها میدهد
و در چارچوبی خشک و انعطافناپذیر به تفسیر متون میپردازد.
در تاریخ اسلام، نخستین کسانی که تفسیر خشن از اسلام
ارائه کردند «خوارج» بودند. اندیشه خوارج بر بنیان دو اصل «تکفیر» و «خشونت» استوار
بود. همین تفسیر سطحی و قشری از احکام اسلام بود که سبب شد، در برابر مسلمانان صفآرایی
کنند و اقداماتی انجام دهند که خونریزیهای بسیار در پی داشت. در جهان امروز
نیز کسانی که تفسیر خشن از اسلام ارائه میدهند، با نگرشی سطحی به آموزههای
اسلامی مینگرند.
اهمیــــت «گفــــتوگــــو» در سیره علیبن موسیالرضا(ع)
با نگاهی به سیره سیاسی- اجتماعی علیبنموسیالرضا(ع)
نیز میتوان نقش ایشان در ترویج و گسترش «دیانت خردمندانه و خردمدارانه» را
دریافت. او در شرایطی امامت شیعه را بر دوش گرفت که جهان اسلام از یک نوع آشفتگی
فکری رنج میبرد و جدالی داغ بین گروههای مختلف کلامی و مذاهب مختلف فقهی جریان داشت.
در چنین فضای فکری و در جریان بحثها و گفت وگو با دیگران، امام(ع) همواره تلاش میکرد
تفسیری از اسلام ارائه کند که با معیارهای عقلانیت و خرد زمانه وی پذیرفتنی بود.
در همه موارد چه در موضوع جبر و اختیار، چه در موضوع معرفت الهی چه در موضوع خلق
قرآن که موضوع مناقشهبرانگیز عصر بود، امام رضا(ع) سخنی جدید برای گفتن و استدلال
تازهای برای شنیدن داشت و اهل «گفت وگو» بود و از آن هراسی به خود راه نمیداد. منابع، گزارشهای
زیادی از گفت وگوها و استدلالهایش در برابر مخالفان را آوردهاند. در احتجاج طبرسی
و سایر منابع، سخن از گفتوگوها و مباحثات فراوانی است که در محافل علمی با حضور
حضرت رضا(ع) شکل میگرفت و حضرت قرائت و تفسیری خردمدارانه از اسلام ارائه میکرد.
اسلامهراسی ریشه در «انحصارگرایی دینی» دارد
یکی دیگر از عوامل خشن شدن چهره اسلام، «انحصارگرایی»
است. انحصارگرایی، آفتی است که همه جوامع بویژه جامعه دینی را بیشتر در معرض تهدید
قرار میدهد. فرد یا گروه انحصارگرا، خود را ارزشمندتر از دیگران میداند و برداشتی
را که خود دارد در قیاس با برداشت دیگران برداشت حق جلوه میدهد و دیگران را
متهم به بطلان و ناحق بودن میکند. همچنان که خداوند در قرآن کریم میفرماید:
اگر حق به جانبشان باشد با قیافه حق به جانب از آن دفاع میکنند ولی اگر
خلاف برداشت آنها مطرح شود، ادعا میکنند که این دروغی قدیمی و ریشهدار است.
انحصارگرایی یعنی خود را بر موضع حق نشاندن و دیگری را
ناحق و باطل دانستن. اگر قدرت به دست فرد یا گروه انحصارگرا باشد، دیگری را وادار
به پیروی از خود میکند و در غیر این صورت، انتظار دارد دیگری تنها به وی گوش سپارد.
انحصارگرایی رابطه مستقیم با «خشونت» دارد؛ زیرا فرض اینکه تنها فرد یا گروهی خاص
تفسیر و برداشت درست از آموزهها و تعالیم دینی را میدانند، با تحمل نکردن دیگری
و سرکوب او همراه است. برعکس، رواداری و مدارا، بر پرهیز از نشاندن خود در موضع حق
و حقیقت و داوری مطلق و شناسایی حق طرح دیدگاه و برداشت برای دیگری استوار میشود.
انحصارگرایی از نظر روانشناختی ریشه در «خودخواهی»
دارد که به نظر میرسد، سرچشمه بسیاری از بداخلاقیها است. «برتر بینی» یعنی اینکه
فرد خود را ارزشمندتر از دیگران ببیند، ریشه بسیاری از آسیبهایی است که به جامعه تحمیل
میشود. امام رضا(ع) در سخنی که در «تحف العقول» گزارش شده، ویژگیهای انسان
خردمند را چنین بیان داشته است: «خرد انسان مسلمان کامل نگردد مگر آنکه ده خصلت در
او باشد، از او امید خیر برود (به خیر او امید داشته باشند) از بدی او در امان
باشند، خوبی اندک دیگری را بسیار داند و خوبی بسیار خود را کم شمارد. هرچه از او
خواهند، دلتنگ نشود. در عمر خود از پی علم رفتن خسته نگردد. فقر در راه خداوندش از
توانگری نزد او محبوبتر باشد. خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد.
گمنامی را از شهرت خواهانتر باشد»
سپس فرمود:«دهم»، پرسیدند: یابن رسولالله دهمین خصلت
چیست؟ فرمود: «این که احدی را نبیند جز آنکه گوید: «او از من بهتر و پرهیزکارتر
است» و چون مردی را که از او بدتر و پستتر باشد،ببیند، بگوید: «شاید باطن
او بهتر باشد» و این خوش باطنی برای او بهتر باشد و خوبی من ظاهر است.» در واقع بنیان
اخلاق بر چنین نگرشی استوار است.
کانت میگوید: «تا زمانی که ما خودمان را ارزشمندتر از
دیگران میدانیم، نمیتوانیم دم از اخلاق بزنیم.» هنگامی میتوان از اخلاق سخن گفت
که برای دیگران ارزشی همسان خودمان بپذیریم. در پرتو این نگرش که قانون طلایی
«آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران نپسند» بیانگر آن است که میتوان حق برداشت
متفاوت را برای دیگری شناسایی کرد. در این صورت «رواداری» امکانپذیر میشود و در غیر این صورت
راه بر دیگری بسته و به انحصارگرایی منجر میشود. انحصارگرایی با مطلقگرایی؛ و
مطلقگرایی با افراط و تندروی همراه است.
پیامد دیگر انحصارگرایی این است که تفسیر یا برداشتی
خاص، عین اسلام و ملازم با آن قلمداد میشود و اگر در اثر حوادث و رخدادهای زمانه
بطلان این تفسیر روشن شد، به دین ضربه میخورد. اگر دین با یک شکل از برداشت،
مساوی دانسته شود، با به بنبست رسیدن این تفسیر، کل دین به بنبست میرسد. در تاریخ
مسیحیت، آموزههای دینی با شکل خاصی از الهیات و طبیعیات پیوند خورده بودند و وقتی
که آنها شکست خورد، مسیحیت هم شکست خورد. بنابراین دومین مشکلی که انحصارگرایی
دارد این است که وقتی بطلان این تفسیر خاص مشخص شد، ضربه اساسی به دین وارد میشود.
سومین پیامد انحصارگرایی که علامه نائینی در کتاب تنبیه
الامه و تنزیه المله یادآور شده، «استبداد دینی» است که آن را مخربتر از استبداد
سیاسی برمیشمارد. استبداد دینی هنگامی پدید میآید که یک تفسیر تنها تفسیر درست دین
و یک فرد یا گروه، خود را تنها مفسران شایسته قلمداد کنند. نائینی معتقد است با
توجه به پیوند استبداد سیاسی با استبداد دینی، رهایی از اولی در گرو نجات از دومی
است. به همین دلیل نائینی در سرزنش کسانی که به نظر وی از شجره استبداد دفاع میکنند
مینویسد: «اولئک اضر علی ضفعاء شیعتنا من جیش یزید» اینها بر ضعفای شیعه ما از
لشکر یزید خطرناکترند، زیرا اینها تفسیر خود از دین را، تنها تفسیر درست قلمداد
میکنند و دیگران را فریب میدهند و موجب این تصور میشوند که دین با تفسیر اینان
یکی است. در نتیجه چه بسا کسانی که این برداشت را نادرست مییابند، از کل دین میگریزد. بنابراین میتوان
ادعا کرد اسلامهراسی و اسلامگریزی ریشه در انحصارگرایی دینی دارد. بر این اساس
در پارهای از سخنان امام رضا(ع) بر «رواداری» و «مدارا» تأکید شده است.
امام رضا(ع) در سخنی که در «تحف العقول» گزارش شده
در توصیف مؤمن به سه ویژگی اشاره کردهاند: «مؤمن، مؤمن نگردد مگر آنکه در او سه
خصلت باشد: سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش. سنت پروردگارش «رازپوشی» است و
سنت پیامبرش «مدارا با مردم»، اما سنت امامش «شکیبایی» در سختی و تنگی است.»
در سخنی دیگر علیبنشعیب چنین گزارش میکند: بر
ابوالحسنالرضا وارد شدم، به من فرمود: «علی، زندگی چه کسی بهتر است؟» گفتم:
«سرورم شما بهتر از من میدانید». فرمود: «ای علی کسی که دیگری در زندگی او خوش
زید. (یعنی زندگی او سبب سختی و مشکلاتی برای افراد دیگر نباشد.) ای علی، زندگی چه
کسی بدتر است؟» گفتم: «شما بهتر میدانید» گفت: «کسی که دیگری در زندگیاش زندگی نکند
(زندگی او سبب بشود که دیگران به مشکلات گرفتار شوند) ای علی، با نعمتهای خوش
همسایه باشید، که گریز پایند و از مردمی دور نشوند که بازآیند.»