شعر و فلسفه دو جزء مهم و اساسی فرهنگ آلمان به شمار میروند. شعر آلمانی تاکنون چهرههای مهم و تاثیرگذاری به شعر جهان تقدیم کرده و همواره بر غنای خود میافزاید. دو شاعر نامی آلمان، «گوته» و «شیللر» و در کنار آنان «هولدرلین» بر جهان شعر و ادبیات تاثیر فراوان داشتهاند و بیگمان بر غنای فرهنگ آلمانی افزودهاند.
شعر امروز آلمانیزبان چگونه است و چه گرایشهایی در آن دیده میشود؟ امروز خواننده آلمانیزبان با شعر چگونه برخوردی دارد؟ چه تحولاتی در شعر امروز آلمانیزبان ایجاد شده است؟ آیا مانند گذشته مخاطب دارد؟
نشست هفتگی شهر کتاب روز سهشنبه ۲۳ آذر به شعرخوانی و گفتوگو درباره «گرایشهای نو در شعر آلمانیزبان» اختصاص یافت. در این نشست یان واگنر و علی عبداللهی حضور داشتند.
کارکردهای زبانی در بستر طبیعت
عبداللهی در ابتدا یان واگنر را معرفی کرد؛ وی اظهار داشت: او در ۱۹۷۱ در هامبورگ متولد شد و اکنون ساکن برلین است. در سال ۲۰۱۶ اثری از وی به نام «واریاسیونهای ظرفهای آب باران» جایزه کتاب لایپزیک را دیافت کرد. این امر موجب تعجب منتقدان شد؛ چون تا پیش از آن این جایزه معمولا به رمانها و داستانهای پر خواننده اهدا میشد. بیشتر آثار واگنر دریافتهای شخصی او از طبیعت را بازنمایی میکنند. نوع ارتباط وی با طبیعت در جهان امروز بسیار نامعمول به نظر میرسد. نظرگاه واگنر موجب بروز برخی انتقادها شده است مبنی بر اینکه او مسائل اجتماعی را نادیده میانگارد. گرایشهای زبانی در شعر واگنر به نوعی متمایل به شعر کلاسیک آلمان است.
وی تاکید کرد: بیشتر آثار واگنر در قالبهای سونات و چهارپاره سروده شدهاند؛ از اینروی در نحو زبان هیچگونه بازی زبانی دیده نمیشود؛ اما زبان کاربردی تازه یافته است. جزءنگری در اجزای طبیعت از مهمترین ویژگیهای آثار واگنر است. نام اشعار او بسیار عجیب هستند؛ آنچنانکه ترجمهی آنها دشوار است. «متهکاری آزمایشی در آسمان» در سال ۲۰۰۱، «گنجشک گریکه» در سال ۲۰۰۴، «استرالیا» و «جغدبیزاران در خانههای دالانیشکل» در ۲۰۱۴ و «پرترهای با دستهی زنبورها» و «واریاسیونهای ظرفهای آب باران» در سال ۲۰۱۶ منتشر شدهاند.
تاثیرگذاری در نسخ محدود
واگنر ضمن ارائهی توضیحاتی مختصر دربارهی نام اشعارش، به شعرخوانی پرداخت. وی از آنپس وضعیت شعر امروز آلمان را شرح داد و تصریح کرد: شعر آلمانیزبان در گذر تاریخ خود هیچگاه چون دههی اخیر زنده و پویا و متنوع نبوده است. امروز شاعران آلمانی گرایشهای متعددی را در شعر تجربه میکنند. دستهبندی این طیف وسیع و جایدادن آنها در قالبهای قطعی بسیار دشوار است؛ چراکه بسیاری از آنها رویکردی تجربهگرا دارند و تجربیات ایشان همچنان ادامه دارد. برخی دیگر به سنتهای شعری پیشین ارجاع دارند؛ آنها در پی درانداختن خوانشهای نو از سنتها هستند. گاه میان این دو رویکرد چالشهایی در میگیرد و به نظر میرسد پیوند آن دو ناممکن است.
وی گسست موجود را متفاوت از جریانات جاری در دههی ۱۹۶۰ دانست و تاکید کرد: نمیتوان وضعیت جاری را نادید گرفت؛ میتوان هر دو رویکرد را بررسی کرد و مشترکات و اختلافات آن دو را دریافت. بسیاری از شاعران جوان آلمان خود را تنها پایبند به یک سنت نمیکنند؛ آنها از سنتهای مختلف در کار خود بهره میجویند؛ لزوما نمیتوان آنها را پیرو مکتب و سنت خاصی دانست. این وضعیت موجب غنای شعر معاصر و گشودهشدن دریچههای متنوعی در آن شده است. برخی شعرای جوان آلمانیزبان هم نگاه درونزبانی دارند و هم به تجربیات صورتیافته در شعر جهان نظر میکنند.
واگنر ضمن اشاره به نام برخی شعرای امروز آلمان افزود: آنها بسیار دقیق میدانند که در رویارویی با زبان باید چه رویکردی را به کار گیرند و چه مضامینی را برگزینند. غالب مخاطبان از کموکیف جنبوجوش جاری در بستر شعر آلمانیزبان نمیدانند. گاه تصور میشود برخی اشعار باید طیف عظیمی از مخاطبان را متاثر کند؛ حال آنکه در نسخ محدود (۱۰۰۰ نسخه) منتشر میشوند.
پرسشهای بیپاسخ
در ادامهی نشست واگنر به خواندن چند شعر دیگر خود پرداخت. وی از آنپس به پرسشهای حاضران پاسخ داد. در ابتدای این بخش محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب ضمن اشاره به آمیختگی شعر و فلسفه در بستر ادبیات کلاسیک آلمان، از چگونگی ارتباط شعرای معاصر آلمانیزبان با فلسفه پرسید؛ واگنر در شرح این وضعیت گفت: گرایش به فلسفه همچنان ادامه دارد؛ اما نمیتوان دقیقا بیان کرد کدام شاعر به کدام فیلسوف گرایش دارد و از کدام رویکرد فلسفی متاثر است. شعرای امروز در اشعار خود مستقیما به اینقبیل گرایشها اشاره نمیکنند. کانت میگوید: اجازه دارم چه را بدانم و اجازه دارم به چه امیدوار باشم. پرسشهای بزرگ فلاسفه پرسشهای شعرا نیز است. اما شعر و فلسفه دو مفهوم کاملا متفاوتند. شعر تنها طرح پرسش میکند و به دنبال پاسخ آنها نیست؛ حال آنکه فلسفه در پی پاسخ به پرسشها است.
واگنر در پاسخ به پرسشی دیگر چگونگی رویارویی خود با طبیعت را تشریح کرد؛ وی اظهار داشت: بسیاری از شعرا طبیعتگرا هستند؛ اما من در این دسته قرار ندارم. در این گرایشها انسان در کانون هستی قرار دارد؛ حال آنکه من طبیعت را بهعنوان طبیعت مینگرم؛ البته طبیعت نیز بدون انسان جایگاهی ندارد. طبیعتگرایی من بعد سیاسی ندارد؛ رویکردهای نابودگر انسان موجب گرایش من به طبیعت نمیشود؛ من از طبیعت میگویم؛ حال آنکه ممکن است این مفهوم به طور ضمنی در آن مستتر باشد. من مایل نیستم تنها بهعنوان شاعر طبیعت مطرح باشم؛ من چای کیسهای، ملحفه و بسیاری چیزهای دیگر را موضوع شعر خود قرار دادهام. به زعم من ما چیزهای کوچک اطراف را به درستی نمیبینیم؛ حال آنکه آنها برای شاعر به گنجهایی میمانند که باید کشفشان کند. افکار و اندیشههای فلسفی همیشه وجود دارند؛ اما شاعر باید به چیزهایی بپردازد که از چشم دور میمانند.
وی افزود: شاید مفاهیمی کلی چون آزادی جالب توجه باشند و بتوان چیزهای عجیبی دربارهشان نوشت؛ اما اگر یک شاعر به دقت به یک لیوان آب بنگرد و آن را به درستی بیان کند، شاید شعر او بیانگر آزادی هم باشد. نمونههای بسیاری از ایندست وجود دارد؛ گاه وقتی به اشعاری مینگریم که دربارهی یک شیء یا چیزی کوچک سروده شدهاند، درمییابیم سفری اکتشافی در عمق زبان صورت یافته است و آن اثر معنایی ضمنی را در خود دارد.
پرسش دیگر دربارهی چگونگی تاثیر باورها و ایدئولوژیهای دینی بر شعرای امروز آلمان بود. واگنر در اینباره گفت: من شاعری را میشناسم که اصطلاحات کلیسایی و مسیحی را ضمن بازسازی در اشعار خود استفاده میکند. برخی شعرا نیز از زبان مزامیر در آثار خود بهره میجویند. در سنت شعر آلمانیزبان دورهی باروک، غنایی در خور توجه از این حیث وجود دارد. در این دوره شعرای بزرگی با ارجاع به کتاب مقدس اشعاری را سرودهاند.
یکی از حاضران عوامل موثر در روی آوردن واگنر به دنیای شعر و ادبیات را موضوع پرسش خود قرار داد؛ وی همچنین از میزان چاپ آثار شعرای کلاسیک در آلمان پرسید. واگنر پاسخ داد: من در سن پانزدهسالگی سرودن را آغاز کردم. آنها شعرهای وحشتناکی بودند؛ چراکه سعی داشتم پیشداوریهایی را که از شاعران بزرگ وام گرفته بودم در شعرم بگنجانم. هر شاعر جوانی وقتی شعری را مطلوب میدارد با خود میاندیشد که کاش آن را من سروده بودم؛ او از آنپس سعی میکند شعری مثل آن بسراید. من وقتی اشعار شعرای اکسپرسیونیسم آلمان را خواندم کشف را فرا گرفتم. اشعار رمانتیک انگلیسی نیز برای من اهمیت دارند و از آنها نیز متاثر هستم. ضمنا طبیعی است که شعرا آثار کلاسیک را میخوانند و از آنها متاثر میشوند؛ آثار گوته و هولدرلین از آندست است. آثار رمانتیکها و نیز آثار شعرای ابتدای قرن بیستم چون برشت، گوتفرید بن و پل سلان از جمله آثار تاثیرگذارند. هر شاعری در آلمان باید این آثار بخواند و نمیتواند از آنها بگذرد.
نگرش شعرای امروز آلمان به شعر جهان چگونه است؟ آیا این نگرش صرفا در عرصهی زبان و برخورد شاعر با زبان محدود میشود یا سویهی اجتماعی و وساطت آگاهانهی شاعر در جهان را نیز شامل میشود؟ آیا شما از آثار فرانسیس پونژ متاثر بودهاید؟ واگنر در پاسخ به این پرسشها گفت: پونژ شاعر بسیار خوبی است؛ شعر او دربارهی صابون بسیار باشکوه است. پونژ بر این عقیده است که شاعر، شعر را در پیش روی خود دارد، به عقب باز میگردد و با تامل اشعار خود را میسراید؛ اشیا با برآیندهای اطراف خود احاطه شدهاند. در آلمان شعر جهان بسیار زیاد ترجمه میشود. سنت ترجمهی شعر در آلمان بسیار نیرومند است. بسیاری از شاعران جوان خود مترجم نیز هستند و اشعاری را از زبانهای مختلف ترجمه میکنند. نهتنها سنت شعر آلمانی بر شعر امروز این کشور تاثیر میگذارد، بلکه سنتهای شعری جهان نیز بر اشعار امروز تاثیر دارند. آنچه در ایران یا آمریکای لاتین نوشته میشود نظرگاه ما را غنا میبخشد. ارتباط نزدیک و زنده میان شاعران امروز آلمان با شعر جهان وجود دارد؛ آنها از سنتهای مختلف اگاهی مییابند. من خود با شعرای مقدونیه، چین و آمریکا ارتباط دارم؛ این موجب گسترش و غنای شعر من میشود.
در ادامه یکی از مخاطبان به رای توماس وولفارت (در یکی از نشستهای پیشین شهرکتاب) اشاره کرد مبنی بر اینکه شعرای امروز آلمان در پی بیان معنا نیستند؛ وی نظر واگنر را در اینباره جویا شد؛ او اظهار داشت: در پی رویکردی رایج در دههی شصت شاعرانی هستند که با تاکید بر زبان و عناصر زبانی معنایی خاص را بیان نمیکنند. البته این رویکرد امروز به تغییراتی دچار شده است.
پرسش دیگر دربارهی میزان و چگونگی تاثیرپذیری واگنر از شعر کلاسیک فارسی بود؛ پرسشگر همچنین رویکرد طبیعتگرایانهی این شاعر آلمانی را نه گریزگاهی برای دوریجستن از مسائل سیاسی و اجتماعی که محلی برای بیان مسائل یادشده دانست. واگنر در پاسخ به پرسشهای پیشین تصریح کرد: من زبان فارسی را نمیدانم؛ اما به طبع برگردانهای انگلیسی و آلمانی شعر فارسی خواندهام؛ از جمله میتوان به حافظ و مولوی اشاره کرد. ترجمهی این اشعار برای من بسیار آوای خوبی دارند. برخی اشعار معاصر فارسی را نیز خواندهام؛ فروغ و شاملو از آن جملهاند که برایم بسیار در خور توجه بودهاند. اشعار اسماعیل خویی را نیز به زبان انگلیسی خواندهام. اشعار سیمین بهبهانی را هم جالب توجه یافتهام. برای گفتن از طبیعت ابتدا باید از آن گریخت و بعد به آن نظر کرد. موضوعاتی که در طبیعت وجود دارند به جامعه نیز ارتباط مییابند. شاعران طبیعتگرا، طبیعت را پدیدهای تاریخمند در ارتباط با انسان در نظر میآورند. در رویارویی یک شاعر با طبیعت زشتیها و زیباییهایی که او در مییابد، در آثارش بروز مییابند و این گریزناپذیر است، خواه آگاهانه خواه ناآگاهانه.
در گسترهی شعر ایران طنز به یک ژانر مجزا بدل شده و ما امروز گونهای با عنوان شعر طنز داریم؛ آیا در آلمان نیز چنین است؟ واگنر در پاسخ به پرسش پایانی اظهار داشت: یکی از سنتهای قوی در شعر امروز آلمان بر پایهی طنز و هزل شکل گرفته است. روبرت گرنهارد یکی از شاعرانی است که در این حوزه میسراید. شعر خنده دار حتما باید بر یک نکتهی مرکزی متمرکز باشد؛ چراکه باید ضمن برقراری ارتباط مخاطب خود را بخنداند. گرایش دیگری نیز رایج است که به نوعی بر انتقاد از خود تاکید دارد؛ در این گونهی شعری طنز حضور ضمنی دارد. من به این نوع گرایش بیشتری دارم.