کد مطلب: ۹۳۸۴
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵

نگاهی به مفهوم «عشق اخلاقی» از منظر کانت و کیرکگارد

رضا یعقوبی

ایران: آنچه در پی می‌آید ترجمه گزیده‌ای از کتاب «معنای عشق؛ درآمدی بر فلسفه عشق» نوشته رابرت واگونر، استاد فلسفه دانشگاه پنسیلوانیا است.
 این کتاب در هشت فصل به اقسام معانی عشق از نگاه فیلسوفان می‌پردازد: عشق اروتیک افلاطون، عشق رمانتیک آبلارد، عشق اخلاقی، عشق به مثابه قدرت توماس هابز و... این کتاب از جانب «انتشارات گرئین وود» در ۱۵۰ صفحه به چاپ رسیده است. ترجمه ای که از نظر می‌گذرانید به «عشق اخلاقی» از منظر کانت و کیرکگارد می‌پردازد و بیان می‌کند که چنین عشقی مستلزم نوعی «خودسازی» و«تعهد پایدار» است.

انسان متمدن«عشق» را چگونه تجربه می‌کند؟

کانت هم مانند افلاطون معتقد است که آدمیان در بهترین حالت مایلند خود را با واقعیت‌های بزرگ‌تر از خود بشناسند. با این تفاوت که افلاطون عشق بین اشخاص را همچون پلکانی می‌بیند که بتدریج ما را به چشم‌اندازی گسترده‌تر رهنمون می‌شود؛ در حالی که کانت عشق بین اشخاص را مانعی برای رسیدن به این هدف می‌داند. نگاه افلاطون به عشق اروتیک یک عامل متمایزکننده در خود دارد (می‌توان گفت «عقل») که سطح مطلوب عاشق را به سطحی کلی‌تر و کیفی‌تر می‌رساند.
«عقل» از نگاه کانت چیزی فزاینده نیست بلکه مطلق است. عقل یک قوه همگانی است و وظایفی را تعیین می‌کند که گستره‌ای فراتر از اولویت‌های شخصی، عواطف دوستانه و وابستگی‌های همنوعانه دارند. عقلانیت را نمی‌توان صرفاً به دنیای محرمانه روابط خصوصی محدود کرد. کانت خاطرنشان می‌کند که هر رابطه‌ای با دیگران در معرض اندیشه «عقل محض» قرار می‌گیرد و در نتیجه تمایلات خودخواهانه از بین می‌رود: «من دیگران را به خاطر نیک‌اندیشی‌شان نسبت به خودم می‌خواهم؛ پس من هم باید نسبت به دیگران نیک‌اندیش باشم.» اصل انصاف، جوانمردی و عدالت در حقیقت هدف هر جامعه آرمانی است که مستلزم عمل کردن بیطرفانه ما به تعهدات اخلاقی فارغ از علایق شخصی است.بنابراین کانت به دلربایی روابط صمیمانه با تردید می‌نگرد: «هر کسی می‌خواهد تمام آدمیان را دوست بدارد اما تعداد کمی را انتخاب می‌کند و این برای سعادت معنوی حقیقی مضر است و زمانی به این درجه از خیر معنوی می‌رسد که دامنه خیرخواهی خود را به تمام جهان گسترش دهد.»
او تصدیق می‌کند که داشتن دوستان صمیمی برای زندگی ضروری است، چرا که آنها در تصحیح قضاوت‌ها به ما کمک می‌کنند تا از بودن‌مان لذت ببریم اما این به خاطر طبیعت محدود و کوته‌نظرانه ما است: «انسان متمدن‌تر نگاه وسیع‌تری دارد و برای او دوستی شخصی جایگاه کمتری دارد؛ انسان متمدن‌تر در پی سعادت جهانی و دوستی با همگان است که فارغ از محدودیت رابطه‌های خصوصی است.»
وظیفه«عشق اخلاقی»
کیرکگارد از این رؤیای روشنفکرانه همدلی جهانی سهمی ندارد اما چون از نظر او ساختار «خویشتن» بسیار در خطر است، دل‌نگرانی او در مورد اخلاق کمتر از کانت نیست. بنابراین «عشق» برای او امری بسیار جدی است. جاج ویلیام می‌گوید «انتخاب به سرشت انسان وقار می‌دهد، عزتی دوستانه که هرگز کاملاً از بین نمی‌رود.» شور«آن-جهانی» عشق رمانتیک می‌تواند تا بلندای آسمان خیال پرواز کند اما عشق اخلاقی، در مقابل، بسیار «این-جهانی» و بسیار عملی است: چنین عشقی روزمرگی زندگی هر روزه را نشانه می‌گیرد و آن را به امری بسیار مهم تبدیل می‌کند. این عشق بسیار درونی است. ریشه این عشق ضرورتی درونی است تا تمامیت «خویشتن» را حفظ کند اما در آن دسته از وظایف دنیوی بروز پیدا می‌کند که از این نظم باطنی نشأت گرفته باشند. به عبارت دیگر وظیفه عشق، حفظ هر دو جهان بیرونی و درونی است. اشتغال به صداقت، راهی بی‌عیب و نقص به زندگی می‌گشاید و موجب فداکاری برای ارزش‌های جاری در خانواده، کار، جامعه، نهادها، خدمات اجتماعی و غیره می‌شود.
«عشق اخلاقی» خواه به کار بردن اصول عقلانی برای مقابله با ابهامات و اغتشاشات زندگی باشد (کانت) و خواه تکرار تعهدات در مواجهه یکنواختی و خستگی (کیرکگارد)، هرگز کار آسانی نیست و جنبه تفریحی ندارد. در «عشق اخلاقی» لذت، شور و سختی را معمولاً سبک می‌شمارند یا سرجمع انکار می‌کنند چون زودگذر و پریشان کننده‌اند. حق «عشق اخلاقی» بیشتر زمانی ادا می‌شود که انسجام خویشتن را در پی داشته باشد:«این همان کسی است که من هستم» و دستاوردی عینی داشته باشد: «این آن چیزی است که من ساخته‌ام». جاج ویلیام حتی خودش را یک «محصول» می‌داند: محصول انتخاب‌های خود.در حالت ایده‌آل، سرسپردگی عاشق اخلاقی، متقابلاً از جانب معشوق جبران و تبدیل به یک تلاش مشترک می‌شود.«خودسازی متقابل» توصیف جالبی است که راجر اسکروتن از این نوع عشق دارد: «من تو را شخصی کاملاً آزاد و کاملاً متعهد می‌دانم. تمامی این حالات از جمله اشتیاق تو «هویت خویشتن» بکر تو را بیان می‌کنند مال تو است و من در پی آنم که در چشمان تو همان صداقتی را بیابم که به تو نسبت می‌دهم.» اسکروتن ادامه می‌دهد که آنچه چنین عشقی جست‌وجو می‌کند «نه وعده محبت بلکه سوگند وفاداری است. «سوگند» جایگاهی بالاتر از «وعده» دارد: سوگند مستلزم تسلیم آینده یک نفر به برنامه‌ریزی کنونی است. اعلام رسمی این امر است که آن شخص اکنون چه هست و همیشه در هر شرایط غیرقابل پیش‌بینی چه خواهد بود.»چنین است که عشق اخلاقی در اصل یک وظیفه است. وظیفه اینکه این عشق در هر شرایطی هر چقدر هم سخت، همیشگی و با معنا باشد:«کسی که اخلاقی زندگی می‌کند، در راه تبدیل شدن به انسانی جهانی است.» وظیفه عشق اخلاقی همین است و بس. این کار نه فقط از طریق یک انتخاب (انتخابی که منجر به ازدواج می‌شود)، بلکه از طریق انتخاب‌های بی‌شمار بعدی که انتخاب اول را تکرار می‌کنند(پایبندی به تعهد) میسر می‌شود. بنابراین عشق اخلاقی وظیفه‌ای است که «کار» آن هیچ وقت به پایان نمی‌رسد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST